روزه‌ی خردمندان اهل ایمان – ۱

امسال توفیق اگر دست دهد به تفصیل پاره‌هایی خواهم نوشت درباره‌ی ماه رمضان و سنت روزه‌داری میان شیعیان اسماعیلی. نخستین نکته‌ای که این‌جا به اختصار می‌نویسم این است که اسماعیلیان بر خلاف سایر شیعیان یا مسلمانان دیگر، حلول ماه رمضان را بر اساس محاسبات علمی و نجومی بزرگ می‌دارند و عید فطر را نیز. از زمان نخستین خلیفه‌ی فاطمی و دوازدهمین امام اسماعیلی، محمد المهدی، اسماعیلیان بر مبنای این تقویم محاسبات حلول ماه رمضان را انجام می‌داده‌اند و تا امروز تمام جماعت‌های اسماعیلی (از نزاریان گرفته تا مستعلویان) مناسک ماه رمضان را بر اساس این تقویم ادا می‌کنند. این تقویم را آنلاین می‌توان در این‌جا یافت.  اما در باب چرایی محاسبه‌ی حلول ماه رمضان بر اساس محاسبه‌ی علمی نجومی و نه رؤیت هلال با چشم (مسلح یا غیرمسلح)، حمید الدین کرمانی، حجت العراقین، رییس دستگاه دعوت اسماعیلی در زمان امامت الحاکم بامر الله رساله‌ای دارد موسوم به «اللازمه فی صوم شهر رمضان» که در مجموعه‌ی رسایل کرمانی چاپ شده است. رساله‌ی مختصری است در آن با ادله‌ی عقلی و نقلی کرمانی استدلال می‌کند که منوط کردن روزه‌داری به رؤیت هلال اشکال دارد و باید راه حل دیگری برای آن یافت و شرح مبسوطی درباره‌ی رویکرد اسماعیلیان به روزه دارد (مقصود

آخرین مطالب

روزنوشت‌های داریوش میم

«دیدار»نمایی و پرهیز!

امروز وبلاگ نه چندانِ تازه‌ای رسماً به جمع حلقه‌ی ملکوت می‌پیوندد که سال‌هاست پرده‌نشین مُلکِ ملکوت بوده است؛ در واقع از همان روزهای نخست راه‌اندازی

خاتمی یا موسوی؟ انتخاب این نیست!

بحث درباره‌ی این‌که خاتمی باید نامزد ریاست جمهوری می‌شد یا نه، دیگر الآن بیهوده است، مگر این‌که یا مشکلی شخصی با خاتمی داشته باشیم یا

سودان: چین، حماس و ایران

واقعیت‌های موجود که برای همه قابل فهم است و نیاز به تفسیرهای پیچیده ندارد این‌هاست: دادگاه بین‌المللی لاهه، عمر البشیر، دیکتاتور سودانی را متهم به

سودان،‌ دارفور و اهانت به اسلام!

دادگاه بین‌المللی لاهه، عمر البشیر، دیکتاتور سودانی را به جنایات جنگی محکوم کرده است. کاملاً طبیعی است که شخص متهم و محکوم و دیکتاتوری که

حاشیه بر غزلیات شمس شفیعی

نظری ذیل مطلب قبل آمده است و فکر می‌کنم به جای توضیح نوشتن ذیل‌ آن خوب است این‌جا روشن‌تر توضیح بدهم. ماجرا از دیدِ من

کشفِ دوباره‌ی شمس تبریز!

خبر انتشار غزلیات شمس به سعی استاد شفیعی کدکنی را حتماً شنیده‌اید. از دوسه روز پیش که این دو جلد به دست‌ام رسیده است، سر

غیبتِ جهانِ خاکستری

الآن که کمی آرام‌تر شده‌ام، سعی می‌کنم چکیده‌ی مدعای مطلبِ پیشین‌ام را بازنویسی کنم و موضوع را از سطح گفته‌های خانم حکمت فراتر ببرم. گفته‌های

زندانِ خانمِ حکمت

تازه از جلسه‌ی نمایش فیلم خانم حکمت آمده‌ام بیرون. نمایش «زندان زنان». فیلم، به نظر من، فیلم بدی نبود. فیلم خوبی بود. اما پرسش و

همیشه راهِ دیگری هم هست!

هر مسأله‌ای یا هر وضعیتی فقط یک جواب یا توضیح ندارد. شاید دو جواب داشته باشد. شاید بیشتر. همیشه ما ناگزیر نیستیم از میان دو

تاسیان…

چند ساعتی است که ذهن‌ام درگیر ابیاتی از حافظ است: دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود… با خودم فکر می‌کردم که این غزل چه جهانی

ترکِ عاشق‌کشِ من…

در آلبوم «افسانه‌ی تنبور» که با آواز بیژن کامکار با گروه تنبور شمس به سرپرستی کیخسرو پورناظری منتشر شده است،‌ دو تصنیف هست که من

«ایران و غرب»: توپ در میدانِ آمریکا

این برنامه‌ی سه قسمتی «ایران و غرب» (که از بی‌بی‌سی ۲ پخش می‌شد) و قسمت آخرش را دیشب نشان دادند، برنامه‌ای بود تأمل‌برانگیز. و البته

ادامه‌ی حیاتِ چرخه‌ی خشونت

زمانی که صفحه‌ی خاتمی‌ نامه را گشودم، آن‌چه در درجه‌ی اول‌ام به نظرم می‌آمد این بود که این صفحه بتواند «در این مقامِ مجازی»، نقش

طعم تلخ واقعیت، چاه بیژن انتخابات

واقعیت این است که اگر خاتمی رییس جمهور شود، حداقل – حداقل – باید چهار سال دیگر کار کند تا برگردیم به نقطه‌ی ماقبل احمدی‌نژاد.

رضا پهلوی و استمرار نگاه ارسطویی

شب شنبه، درست بعد از این‌که از روی صحنه‌ی بی‌بی‌سی آمدم پایین، رضا پهلوی (ولیعهد سابق ایران)، قرار بود گفت‌وگو کند (فیلم‌اش این‌جاست). تا آخرش

خاتمی‌نامه – ۲: عبور از خاتمی!

یکی از پیش‌فرض‌های جدی من برای حمایت از نامزدی خاتمی، عبور از خاتمی است. تعجب نکنید. من در موضع‌ام بسیار جدی هستم. چرا عبور از

وضعِ تراژیک ما در دفاع از آزادی

دیشب در برنامه‌ای در تلویزیون بی‌بی‌سی (در برنامه‌ی ۶۰ دقیقه)، خیلی به اختصار و فشرده نکاتی را گفتم که اگر توضیح و تفصیل بیشتری درباره‌اش

آدم‌وار!

یکی دو شب پیش این سؤال برای‌ام پیش آمده بود که زندگی‌نامه نوشتن در میانِ ما فارسی‌زبان‌ها از کی باب شده است؟ پاسخ به سؤال

خاتمی‌نامه – ۱

بنا نداشتم درباره‌ی سیاست ایران و به ویژه انتخابات تا مدتی چیزی بنویسم. بعضی اتفاقات، باعث شده بود کمی سر در لاک اعتزال فرو ببرم

ارض عریض «ظلم»

این همه از ظلم گفته‌اند و گفته‌ایم – و این روزها هم بیشتر می‌گویم چنان‌که گویند و دانی! این هم از ستم‌کاری گفته‌ایم و گفته‌اند.

کورسوی چراغِ امید… و دریغ

می‌خواستم درباره‌ی نامزدی خاتمی چیزی بنویسم. یک ساعت است که صفحه‌ها نوشته‌ام و همه را کنار می‌گذارم. به جای تمام این‌ها، یک آلبوم موسیقی می‌گذارم

یقین در زهدانِ شک…

داشتم فیلمی را می‌دیدم در وب‌سایت بی‌بی‌سی فارسی که مصاحبه‌گونه‌ای است با اسماعیل خویی درباره‌ی انقلاب ایران. در انتهای مصاحبه، اسماعیل خویی، شعری می‌خواند که

زُنّارداری در نهان

چند نکته را فهرست‌وار می‌نویسم و تلاش می‌کنم بحث غزه و اسراییل را تمام کنم. بحث اخلاق اما برای من بسیار زنده است و این

از کارِ نمادین تا کار واقعی

دیده‌ام که پاره‌ای از دوستان، حرکت اعتراضی در تحریم کالاهای بعضی از فروشگاه‌ها را حرکتی نمادین نامیده‌اند. به نظر بنده این نام‌گذاری، صراحتاً دور زدنِ

حالِ بدِ پریشان…

چهار شب است که کابوس می‌بینم. خواب و آسایش ندارم. ظاهر ماجرا خیلی ساده و پیش‌ پا افتاده است و هنوز خودم نمی‌فهمم که چرا

زخمِ غزه تازه نیست

گمان نکنم هیچ انسان منصفی که اندک ذره‌ای دردِ اخلاق و انسانیت داشته باشد بتواند نسبت به فاجعه‌ای که در غزه اتفاق می‌افتد – و