شجریان

گیسوی چنگ ببرید به مرگ می ناب

شجریان آوازهایی خصوصی دارد که هر چند گاهی اوقات کیفیت خوبی ندارند ولی ظرایف و لطایفی دارند شگفت‌آور. از جمله این آواز که با نی

webmaster

جوانی

آلبومی از شجریان هست که از رادیو پخش شده گویا و ابتدای هر قطعه اعلام می‌شود به طریق استریوفونیک ضبط شده است. نیمی از برنامه

webmaster

راز دل

خاطرم نیست این را پیش‌تر نوشته باشم این‌جا یا نه. شاید برای بعضی عجیب باشد ولی نخستین باری که با سایه – بدون این‌که بدانم

پهندشت بی‌خداوند

اخوان شعری دارد که بن‌مایه‌ای دارد سرشار از نومیدی ولی واقع‌بینی و عصیان تلخ و تندی در آن هست. یکی از مضامین گشاینده‌ی شعر آرزوی

تدارک مافات

دیر زمانی است که این‌جا – وبلاگ – گرد و غبار گرفته است. به خاطر منسوخ شدن فلش‌پلی‌یر بسیٍاری از فایل‌های موسیقی هم از دسترس

رفتی و بس بیراه رفتی…

همایون شجریان خواننده‌ای است مستعد و توانمند. اما راهی که این سال‌ها رفته است راهی است که بیش از آن‌که راه هنر باشد راه صنعت

حسن بی‌پایان او…

خوب فکر کنید به این‌که چطور در طول تاریخ انسان‌ها و به طور خاص‌تر فرهنگ ایرانی عشق را استعلا داده است. از زمین آن را

از خلاف آمد عادت

معمولاً این کارها را نمی‌کنم اما همین تک‌بیت را با صدای شجریان گوش کنید. عرض دیگری ندارم.  

اسطوره‌ی ملیت در برابر عزت آدمی

آدمی‌زاده کشور و وطن‌اش را می‌سازد یا وطن است که آدمی را می‌سازد؟ کدام اولویت دارد: انسان یا خاک؟ آدمی یا زمین؟ جایی در ادبیات

سیل ادبار و طوفان سوء عاقبت!

دریغ است این را همین حالا نگوییم هر چند شیرین‌تر بود اگر دو سه روز دیگر می‌گفتیمش. رییسی از دامان امام رضا و تولیت قدس

ای یوسف من حال تو در چاه ندیدند!

با خودم کلنجار رفتن که چطور شروع کنم؟ بنویسم: «سلام رفیق! تولدت مبارک»؟! بی‌مزه است. خودش هم خوشش نمی‌آید. خودش را خطاب قرار بدهم و

عهد با زلف پریشان

در میان آوازهای دوره‌ی جوانی شجریان اجرایی هست که دست بر قضا عنوان‌اش هم «جوانی» است. آوازی است روی غزلی از فروغی بسطامی در سه‌گاه

نقش مستوری و مستی نه به دست من و تست

ماه رمضان هم وسوسه‌ی نوشتن را زنده می‌کند هم هاتفی نهیب نانوشتن می‌زند. اگر قرار باشد این همه بنای‌اش آباد کردن خویشتن باشد خاصیتی در

تو نیز لطفی کن…

در غزلی که شجریان از حافظ در گلهای تازه‌ی شماره‌ی ۴۸ می‌خواند، بیتی هست که لطف و ظرافتی فقط در یک کلمه دارد که اعتنای چندانی

گر بروی عدم شوم…

قطعه‌ی زیر آوازی است از شجریان با گروه عارف – پس از اتمام برنامه فردی به زبان فرانسوی در نسخه‌ی کامل این اجرا توضیحاتی می‌دهد لذا

خرقه رهنِ میکده‌ها…

تا امروز بیش از ۱۱ سال است که در پی آوازی از شجریان با نی موسوی می‌گشتم که کاستی از آن را در ایران داشتم

گفتم آهن‌دلی کنم چندی…

دیرگاهی است که طربخانه‌ی ملکوت غبار گرفته است. خیل مشغله و فکر و خیال و بیماری و باقی امور طاقت‌سوز زندگی مجال زدودن غبار از

دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت

سال‌های درازی است که به دنبال این اجرای بیات اصفهان شجریان در کنسرتی که در آلمان در سال ۱۳۶۶ اجرا شده است می‌گشتم. امشب به

نازش بکشم که نازنین است…

هیچ قصد نداشتم چیزی درباره‌ی اصل کنسرتِ دیشب شجریان در رویال فستیوال هال لندن بنویسم، اما به اختصار می‌گویم و سپس کوشش می‌کنم افقی دیگری

صفای آینه‌ی خواجه بین…

این غزل سایه را – که در استقبال غزل حافظ است – شجریان دو بار به زیبایی خوانده است. یک بار در دشتی – در

گر چه ماهِ رمضان است… (۱)

با خود عهد کرده بودم که از مناسبت ماه رمضان و در رسیدن این فرصتِ مغتنم بهره‌مند شوم و چیزهایی بنویسم که در اوقات دیگر،

انتخاب از انتخابِ اصفهان!

آواز اصفهان، از متعلقات همایون، یکی از آوازهای بسیار محبوب من است (هر چند اصفهان آن‌قدر به استقلال و به دفعات فراوان اجرا شده است

دایره‌ی خودی-بیخودی و رهِ افسانه

مقصود آفرینش شناخت است. شناخت آدمی. منزلت این طرفه آفریده‌ی نازنین که آفریدگاری می‌تواند و می‌‌داند. این معنا را در طول تاریخ به هزاران زبان

به پیشواز نوروز

از امروز تا فرا رسیدن نوروز دو سه روزی باقی است. حتماً تا آن وقت باز هم این‌جا چیزهایی خواهم نوشت. حرف بسیار است. آرزو

چهار آواز اصفهان از شجریان

چهار آواز از شجریان هست که از محبوب‌ترین آوازهای اصفهان است که از شجریان می‌پسندم. جز این‌که دست‌کم دو آواز اصفهان دیگر هست که سخت

گزارشی از کنسرت علیرضا قربانی

کنسرت دیشب که موسوم بود به «کنسرت علیرضا قربانی» نه تنها رضایت‌بخش نبود که به باور من یکی از نمونه‌های میان‌مایه و ضعیف اجرای موسیقی

به رغمِ مدعیان…

چند روز پیش، اجرایی از شجریان را با نی حسن کسایی در ملکوت آوردم (این‌جا؛ با عنوان «آیینه‌ی مهر‌آیین») که شاید چندان که باید کسی

مهربانی کی سر آمد؟

گاهی اوقات سال‌ها طول می‌کشد تا آدمی بفهمد اتفاقی واقعاً افتاده است. گاهی اوقات آدمی روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌ها خود را می‌فریبد؛ می‌فریبد به

آیینه‌ی مهر‌آیین

دو-سه‌ روزی است که این آواز شجریان با نی حسن کسایی همدم لحظات من بوده است. آوازی است در شور، روی غزلی از حافظ. برنامه

به نامِ شما…

یکی از شورانگیزترین غزل‌های سایه، این غزل انقلابی است که شجریان آن را به آواز در یکی از چاووش‌ها – که بعداً با نام «سپیده»

مثال سلیمان

بگذارید اول بگویم چرا نوشته‌ام «مثال سلیمان» و چیز دیگری به جای «مثال» نگذاشتم. می‌شد بنویسم «اسطوره‌ی سلیمان» یا «داستان سلیمان» یا هر کلمه‌ی دیگری

اگر من یک «فیلسوف سکولار» بودم…

بگذارید ابتدا خیلی بی‌پرده بگویم که از یادداشت محمدرضا نیکفر در زمانه با عنوان «اگر معمم بودم…» حیرت کردم. چنین نوشته‌ای اصلاً در حد انتظاری

شجریان: سرمایه‌ای ملی

در این چند روزی که از ماه مبارک می‌گذارد، بحث درباره‌ی پخش مناجات ربنایی که شجریان خوانده است و آواز افشاری او روی مثنوی رمضانیه‌ی