تجربهی دیر مکافات
این سه چهار سال اخیر در زندگی من از بسیاری جهات درسآموز، روشنیبخش و پربار بوده است. یک جهتاش این است که من سخت وامدار کسانی هستم از میان دوستان سابق، دشمنان، هموندان بداندیش و البته دشمنان نادان. این دسته از افراد چیزهایی نشانام دادند که تا سالهای سال از درکشان عاجز بودم. صورت خیلی ساده و غیرمعرفتیاش این است: ادب از که آموختی؟ از بیادبان. ولی ماجرا اندکی پیچیدهتر از این تعبیر ساده و معمولی (و حکیمانه) است. دیگری – علیالخصوص آن دیگری که ما نمیپسندیمش و آن دیگری که با ما خصومت میورزد و دشمنیهای زهرآگین دارد – منبع معرفتی است. منبع معرفتی است به این معنا که این امکان را به ما میدهد که رفتار و اندیشهی خود را تغییر دهیم و اصلاح کنیم. این اصلاح به این معنا نیست که ما تبدیل به آن چیزی بشویم که دیگری از ما میخواهد. این اصلاح یعنی اینکه در آنچه هستیم خردمندانهتر و نقادانهتر رفتار کنیم. آسانگیر نباشیم در چارچوبهای فکری و معرفتیمان. بگذارید توضیح بدهم تا کمی روشن شود. به خیال من – همچنان که پوپر میگوید – ما مکلفایم به اینکه با همگان مدارا بورزیم الا با کسانی که دشمن مدارا هستند. در برابر این گونه افراد