اسراییلی خجالتی نباشید

یکم این‌که: تجاوز اسراییل به خاک ایران، نه تنها قتل غیرنظامیان ایرانی، بلکه حتی کشتار و ترور همان سپاهیانی که عده‌ای از ایرانیان دل خوشی از آن‌ها نداشتند، بدون سر سوزن بحث و گفت‌وگویی جنایت است. این جنایت را باید بی‌ قید و شرط و بدون لکنت زبان محکوم کرد. این اول هر گفت‌وگویی است. فراموش نکنیم در این هفتاد سال که اسراییل بی‌وقفه حقوق بشر و حقوق بین‌المللی را نقض کرده است، جهان پیوسته جای ظالم و مظلوم را عوض کرده است. آن طفلی که در غزه کشته می‌شود از نگاه این وجدان‌باخته‌هایی که در گوشه‌گوشه‌ی زمین لانه کرده‌اند، «تروریست» است و حق‌اش است و باید «پودر»‌ شود. این‌ها را خیلی وقت است با خجالت نمی‌گویند. با دریدگی و درندگی بی‌سابقه‌ای می‌گویند و حالا عده‌ای ایرانی هم در منجلاب همین انسان‌ستیزی و توحش فرو می‌روند. اگر در محکوم کردن اسراییل و تجاوزش به ایران لکنت زبان دارید یا سکوت می‌کنید، در صف مقابل ما ایستاده‌اید. تعارف ندارد. همین است. به همین عریانی. دوم این‌که کار از این گذشته است که بیاییم مدام فهرست بالابلند قوانین‌ بین‌المللی و بندهای منشور سازمان ملل را که سال‌های سال است اسراییل نقض می‌کند به رخ کسی بکشانیم (و بعد مخاطب ابلهانه به ما

آخرین مطالب

روزنوشت‌های داریوش میم

جنون افشاری

خاطره‌ی تقی تفضلی از صادق هدایت و موسیقی ایرانی؛ گلچین هفته‌ی ۸۷ در پاریس بودم، سال‌ها پیش و هدایت نیز در پاریس بود. گاه گهی

سمن‌بویان

این تصنیفی که پرویز مشکاتیان روی غزل «سمن‌بویان» حافظ در سه‌گاه – در آلبوم «وطن من» – ساخته است و ایرج بسطامی خوانده، به گمان

اینک انبوه درختانی تنها

چند روز است خیال گفتن چیزی که می‌خواهم بگویم مدام در ذهن‌ام رفت و آمد می‌کند. هر بار به دلیلی و بهانه‌ای از نوشتن‌اش پرهیز

اگر دانی…

لابد این‌جور است. این‌جور است که ودیعه‌ی غم در نهاد انسان است. شاید همین باشد. ولی می‌دانیم آیا… می‌دانیم که نه غم، نه شادی، که

گر چه ماه رمضان است… (نسخه‌ی صریح)

دیده‌اید گاهی شاعری، رندی، طنزپردازی چیزی می‌گوید یا می‌نویسد که در حقیقت کنایه‌ای است به کسی و طعنه‌ای است به او ولی فردی که مخاطب

قدر کاشف الغطاء

هر کسی شب قدری دارد. درست‌تر آن است که هر کسی شب‌های قدری دارد؛ ویژه‌ی خود او به تناسب شاکله‌اش. بر حسب قوت هاضمه‌ی عقلی،

اسراییل، حماس، مسأله و شبه‌مسأله

نقطه‌ی کانونی مسأله‌ی فلسطین و غزه چیزی نیست جز اشغال، محرومیت هول‌ناک و ضد انسانی ملتی از ابتدایی‌ترین حقوق بشری، استمرار تجاوز، قتل، تبعیض و

نماز مستان؛ نماز سوختگان

گمان نمی‌کنم هیچ شاعری مثل مولوی دین‌داری را با دیوانگی و عاشقی در هم آمیخته باشد. فضل تقدم برای کاشتن بذر این میوه‌ی مبارک با

راست هم‌چون سرگذشت یوسف…

سوره‌ی یوسف، به روایت خودِ قرآن، «احسن القصص» است. حکایت نبوت در آن هست. قصه‌ی محبت در آن هست. محبت پدر و فرزندی. عشق برادر

کمانِ گوشه‌نشینی و تیر آهی کو

حافظ غزلی دارد با مطلع «جز آستان توام در جهان پناهی نیست». این غزل سراپا تمناست و سوز و درد. بازتاب استیصال و عجز آدمی

از گوشه‌ای برون آ ای کوکب هدایت…

آواز بیات ترک زیر را شجریان با تار مجید درخشانی خوانده است روی غزل «زان یار دلنوازم شکری است با شکایت…» در ماهور. اجرایی خصوصی

ماهِ امساک

ماه رمضان، ماه امساک است. یکی از مصادیق روزه، امساک است نه فقط از خوردن و آشامیدن که معنای متعارف و عام‌فهم روزه است؛ یعنی

نه درمان دلی نه درد دینی

ماجرایی که پس از عتاب روحانی (آن روحانی منفرد) با صنف روحانی بر سر قصه‌ی بهشت و دوزخ آغاز شد، ماجرای مبارکی است. نقطه‌ای که

اجتهاد در مقابل نص؟

ویرایش دوم حمید دباشی، در صفحه‌ی فیس‌بوک‌اش، در پاسخ به اقتراحی – که از فحوای کلام‌اش به روشنی بر می‌آید صمیمانه و دوستانه و با

سلامت همه آفاق…

۱. بدیهی‌ترین چیزی که به ذهن هر انسان منصف و سالمی می‌رسد این است که «آن‌که او امروز در بند شماست | در غم فردای

چو دست دست تو باشد درون کس مخراش!

آن‌چه که این روزها در ایران اتفاق می‌افتد یک گره‌گاه ساده و مهم دارد: اتوریته. در سال‌های اخیر، بنیان‌های اتوریته‌ای که هر نظام سیاسی در

سعدیانه

این از کارهای قدیمی است گویا که از روی صفحه‌ی گرامافون پیاده شده است. سایه غزل‌های سعدی را با آهنگ فریدون شهبازیان می‌خواند. سایه وقتی

فاصله‌ی ظلمات و نور…

سه چهار هفته‌ای پیش هوش و حواس‌ام آمیخته با سوره‌ی فاطر بود. گمان می‌کنم آیات اول این سوره را با صدای مصطفی اسماعیل می‌شنیدم (شاید

ز درخت بس بلندم…

درخت چیز عجیبی است. وجود عجیبی است (نه که «موجود» عجیبی است؛ وجود عجیبی است). بیهوده نیست درخت با معرفت و با حیات نسبت دارد.

هیچ بر هیچ

 فکر نمی‌کنم در روزگار معاصر، یعنی همین عصر تکنولوژی و وب و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، وسوسه‌ای قوی‌تر و پرزورتر از نمایش خویش و

قضاگردان

دو تصنیف در آلبوم «شورانگیز» علیزاده هست، که ورای وصف‌اند. مستی‌آفرین‌اند این دو تصنیف. وقتی شعر خوب با آهنگ خوب و آهنگساز نابغه‌ای مثل علیزاده

بهاری خرم است ای گل، کجایی…

برآمد باد صبح و بوی نوروز به کام دوستان و بخت پیروز مبارک بادت این سال و همه سال همایون بادت این روز و همه

کتاب مستطاب «رضایتِ وِبستان»

فکر می‌کنم کتابی که ربکا مک‌‌کینن درباره‌ی اینترنت و آزادی در سال ۲۰۱۲ منتشر کرده است، یکی از روزآمدترین و جامع‌ترین پژوهش‌هایی است که تا

غمِ عشقِ ته مادرزاد دیرم…

مدتی پیش قطعاتی آوازی از اجرای شجریان با گروه عارف در شهر بنِ آلمان را در ملکوت آورده‌ بودم روی سه غزل از سعدی. در

برنامه‌ی هسته‌ای ایران: مسأله یا شبه مسأله؟

نباید فراموش کرد که مخالفت ما با جمهوری اسلامی ما را تبدیل به متحد طبیعی آمریکا نمی‌کند. درست بر عکس، در عین اعتراض به نقض اولیه‌ی حقوق بشر در ایران و در عین حفظ مخالفت با تمام بیدادی که بر مردم ایران می‌رود، می‌توانیم هم‌چنان منتقد سیاست‌های آمریکا و اسراییل در قبال ایران، منافع ملی ایران و مردم ایران باقی بمانیم و هیچ ضرورتی ندارد از فرط استیصال به دامان آمریکا پناه ببریم، سیاست‌های آمریکا را توجیه کنیم و تقصیر آن را فقط به گردن سیاست‌مداران بی‌کفایت و خودکامه‌ی ایرانی بیندازیم. در بی‌کفایتی حاکمان جمهوری اسلامی تردیدی نیست؛ ولی این چیزی از زورگویی آمریکا و دخالت مستمر اسراییل در این قصه نمی‌کاهد. اپوزیسیون ایرانی – یا دست‌کم بخشی از آن و گروه اقلیت آن که از بغض جمهوری اسلامی دوست آمریکا و اسراییل می‌شوند یا در برابر آن‌ها سکوت پیشه می‌کنند – ناگزیر نیستند قصه را دوگانه ببینند که حتماً باید میان موضع جمهوری اسلامی و آمریکا یکی را انتخاب کرد و حتماً موضع ایران نادرست است و موضع یا مطالبه‌ی آمریکا درست. بدتر از آن، نباید موضع انتقادی‌مان را کنار بگذاریم از بیم این‌که مبادا آمریکا دیگر به اپوزیسیون کمکی نکند یا دست آن‌ها را نگیرد. چنین رفتاری دقیقاً تن دادن به استیصال است.

تا خود در آینه چه ببینی!

ماجرایی که از سفر روحانی به نیویورک آغاز شد و سحرگاه امروز در ژنو نخستین گام‌اش به پایان رسید، فقط گشودن گره سی و چهار

یه شبِ مهتاب…

«وضعیت کشور امروز چون رودخانه خروشان و عظیمی است که سیلابهای تند و حوادث گوناگون باعث طغیان و گل آلود شدن آن شده است. راه

آن یار دلنواز…

کم ندیده‌ام در ایام محرم، بعضی که ذائقه‌ی شاعرانه‌ای دارند به غزل «زان یار دلنوازم…» حافظ استناد کرده‌اند برای بیان احساسات دینی‌شان. از جمله، به