نماز قیام و قعود نیست!

«اولاً بر تو و بر عموم فرض است که نماز بیاموزی. اول علم‌اش حاصل کنی پس به عمل مشغول شوی! و چون خدا گوید «فویلٌ

شب‌زنده‌دار

این غزل از شهریار است که شجریان می‌خواند. برنامه‌ی گل‌های تازه‌ی شماره‌ی ۵۴ در دشتی است. ویولن حبیب‌الله بدیعی، تار فرهنگ شریف و تنبک جهانگیر

آه باران! ای امیدِ جانِ بیداران!

ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید این گیسو پریشان کرده بید وحشی باران یا نه دریایی‌ست گویی واژگونه بر فراز شهر، شهر سوگواران هر زمانی

حکمت وقت

بارها نوشته‌ام که عین القضات همدانی چه اندازه در شکل‌گیری احوال باطنی‌ام نقش داشته است. امشب به چندین دلیل، نامه‌ها را تورق می‌کردم پس از

شین نامه – ۱۰

۱. امشب از پا منشین؛ نشیمنِ تو شاخِ شامخِ سدره نیست. با تو، عرش از مقامِ فرش فروتر نشسته است. ۲. شرح الشین: «یاد باد

در نماز

یکی از نماز پرسیده بود و چگونگی‌اش (و البته به جوانب خصوصی ماجرا توجه داشت). گفتم خوب است این قطعه از نامه‌های عین‌القضات را نقل

راه آسان ارادت

حافظ می‌گفت که: «ارادتی بنما تا سعادتی ببری». راست می‌گفت، اما به باور من نه همه جا. علی‌الخصوص در روزگار ما و با این انبوه

هادم اللذات

هنوز مبهوت‌ام. باورم نمی‌شود که آن که چند ماه پیش در کنار ما سیزده به در را در گرینویچ گذارند و جوانانه به دنبال توپ

نشان محبوبی

نامه‌های عین‌القضات همدانی را می‌خواندم و مروری بر تجربه‌های گذشته می‌کردم. به قطعه‌ی زیر برخورد کردم و می‌خواستم آن را در حاشیه بیاوریم، دیدم دریغ