تیر ۲۲, ۱۳۸۲

تو سزاوار ثنایی

این تصنیف «ملکا ذکرِ تو گویم» که شجریان خوانده است از آن تصنیف‌هایی است که برای من خاطرات دانشکده‌ی ادبیات را زنده می‌کند. آن مکث

سایه سلامت است!

دوستی از حال سایه پرسیده بود و گفته بود که شنیده است او بیمار است. همین الآن با آلما صحبت کردم و احوال سایه را

انتخاب‌های عاشقانه

عشق به اختیار نیست. آری: کس دل به اختیار به مهرت نمی‌دهد دامی نهاده‌ای و گرفتار می‌کنی ولی عاشقان گاهی اوقات انتخاب هم می‌کنند: انتخابِ

متفکران مسلمان و مدرنیسم؟

خسرو ناقد مطلبی نوشته است که در نشر دانش آمده است به عنوان «متفکران مسلمان و مدرنیسم». شاید اینجا چندان جای آن نباشد که از

عاقبتِ نیک

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت کآنکه شد کشته‌ی او نیک سرانجام افتاد هر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است این گدا بین

یوسفِ من! پس چه شد پیراهنت؟

خسته می‌شوم از اینکه فسفرِ مغزم را برای نقد و شرح سیاست بسوزانم. بارها گفته‌ام که این کارها از من نمی‌آید ولی نظرِ خودم را

اژدها را دار در برفِ فراق

مهدی نازنین، صاحبِ سیبستان، پاسخِ نامه‌ای را که سروش به خاتمی (نامه خاتمی به دکتر سروش) نوشته است آورده است. من در سایت‌های خبری اثری