لقمهی نان حلال
میگوید: «چه میکنی؟» میگویم: «دنبال یک لقمه نانِ حلال دارم میدوم!» میگوید: «لقمهی نان حلال که دویدن ندارد! اگر لقمهای رزق تو باشد و مال
میگوید: «چه میکنی؟» میگویم: «دنبال یک لقمه نانِ حلال دارم میدوم!» میگوید: «لقمهی نان حلال که دویدن ندارد! اگر لقمهای رزق تو باشد و مال
فرق بین از-خود-راضی و از-خدا-راضی، فقط یک الف است! از-خود-راضی همه چیز را در آینهی خود میبیند. از-خدا-راضی، همه چیز را انعکاس مشیت او میبیند
این است آن بندی که ذکرش رفت: «آوردهاند که شیخ ما ابوسعید، قدس الله روحه العزیز، در نیشابور با جمعی بزرگان نشسته بود، چون استاد
یادداشت قبلی را بازنویسی میکنم. جملهی فارسی کژتابی داشت و من هم سابقه و لاحقهی بحث را نمیدانستم. پس دوباره از نو مینویسم. آیتالله خمینی
هلاک میشوم اگر این را نگویم. این جمله را دوستی نازنین از آدم خاصی نقل کرد. با رعایت ناشناس بودن همهی طرفها و اعتنا به
این حکایتِ نفس، حکایتِ شگفتی است. این خویشتن خویش را ندیدن کار آسانی نیست. بزرگترین مانع رشدِ جانِ آدمی، همین خویشتنبینی است. از این یک