کلاس تسلیم
چشمتان روز بد نبیند. یکی دو ساعتی نیست که از محکمهی ناظمالاطباء برگشتهایم. قرب دو ساعت تمام دهانِ ملکوتی را چون دروازهی افلاک باز نگه
چشمتان روز بد نبیند. یکی دو ساعتی نیست که از محکمهی ناظمالاطباء برگشتهایم. قرب دو ساعت تمام دهانِ ملکوتی را چون دروازهی افلاک باز نگه
الآن با خبر شدم که فرین نازنینمان در سوگ مادر نشسته است. من که عمری از دژم خویی چرخ مردمخوار گفته بودم و همواره از
صبح که قبلهی عالم دیدگانِ همایونی را به روی دیار برلین گشود، بلعجبا که این شهر هم از قدومِ ما هوس باریدن کرده است. اینجا
در این کرانهی غربت که شامگاهِ افولِ خدای اندوه است زلالِ عاطفه در آبشارِ چشمهی مهر «حضورِ خلوتِ انس» و صفای ساغرِ عشق به هر
چندین ساعت است که قبله•ی عالم خاکِ دیار پروس را منور ساخته•اند. ولیعهد بارگاه و اکرم خانم اسبابِ شرمندگی خاقانِ جهاندار را فراهم کردند و