تعجب نکنید! نگویید چه شده است این پشت سر هم بیتک و مصرع مینویسد. این شعری که ناظری میخواند، این شعر، این مثنویای که سایه سروده است شهریور ۲۷, ۱۳۸۷
بر چه خاکی ریخت خونِ روشنات؟ یوسفِ من! پس چه شد پیراهنات؟ بر چه خاکی ریخت خونِ روشنات؟… چشمهای در کوه میجوشد منام کز درونِ سنگ بیرون میزنم… Flash Player upgrade شهریور ۲۷, ۱۳۸۷