خونِ بهاران
وقتی که هستی، انگار نبضِ جهان با تمامِ هیبتش در شقیقههای من میتپد. گویی خونِ بهاران با خروش و صلابت در من جاری است و
وقتی که هستی، انگار نبضِ جهان با تمامِ هیبتش در شقیقههای من میتپد. گویی خونِ بهاران با خروش و صلابت در من جاری است و
من این سورهی انشراح را خیلی دوست دارم. هر وقت این سوره را میخوانم موهای بدنم راست میایستد. مهرداد شوقی هم این را خیلی زیبا
حلقهی ملکوتیان همین طور به تدریج بر اولاد و احفادش افزوده میشود. این سرّ سخن است که آنگاه که مایهور باشد، جهانگیر میشود: همه آفاق
دیگر تقریباً تمام شده است. اگر به پایین بخش لینکها، جایی که لوگوی صفحه را آوردهام نگاه کنید یک منوی دراپداون خواهید دید به نام
بسیار آزار دهنده است برای من که بخواهم جوری رفتار کنم و سخن بگویم که با خلقیات من ناسازگار باشد. آدم با هر کس که