تنگنا و فراخنای چهاردیواری ایمان ایمان آدمی مثل چهاردیواری میماند. جایی که مالِ خودت است. تو در آن آزادی که آنگونه که میخواهی و باور داری، باشی. ایمان، خانهی آدمی مهر ۱۲, ۱۳۸۷
ابتذالِ اختیار دوست دانشور نازنینی ظهر هنگام میهمان من بود. نشستیم به گپ و گفتوگو. دو ساعتی حرف زدیم و سخنانی گفتیم و شنیدیم. جانام تازه شد. مهر ۱۲, ۱۳۸۷
تو سزاوار ثنایی این گذرگاه باریک و خاکآلود را بی تو دشوار بتوان طی کرد. ماییم و همین «ذکر» که دستگیری میکند. آری، تو سزاوار ثنایی، ولی ماییم مهر ۱۲, ۱۳۸۷