تنگنا و فراخنای چهاردیواری ایمان
ایمان آدمی مثل چهاردیواری میماند. جایی که مالِ خودت است. تو در آن آزادی که آنگونه که میخواهی و باور داری، باشی. ایمان، خانهی آدمی
ایمان آدمی مثل چهاردیواری میماند. جایی که مالِ خودت است. تو در آن آزادی که آنگونه که میخواهی و باور داری، باشی. ایمان، خانهی آدمی
دوست دانشور نازنینی ظهر هنگام میهمان من بود. نشستیم به گپ و گفتوگو. دو ساعتی حرف زدیم و سخنانی گفتیم و شنیدیم. جانام تازه شد.
این گذرگاه باریک و خاکآلود را بی تو دشوار بتوان طی کرد. ماییم و همین «ذکر» که دستگیری میکند. آری، تو سزاوار ثنایی، ولی ماییم