آبان ۲۱, ۱۳۸۲

آتش طلعتان

ازان چون موی آتش دیده یک دم نیـست آرامـم که آتــش طلـعتـان دارند نبـض پـیـچ و تــابـم را به دامـــان قیـامت پـاک نتــوان کـرد خــون

بس است دیگر!

همین جوری دستپاچه رقعه‌ی همایونی را برای شما دو نفر می‌نویسم! بس است دیگر! دیگ غضبِ خاقانِ جهاندار را به جوش آوردید. یعنی چه که