یارب مبادا . . .
ما دردِ پنهان با یار گفتیم نتوان نهفتن درد از طبیبان آن گل که هر دم در دستِ بادی است گو شرم بادش از عندلیبان
ما دردِ پنهان با یار گفتیم نتوان نهفتن درد از طبیبان آن گل که هر دم در دستِ بادی است گو شرم بادش از عندلیبان
در پاسخ آنچه صاحب سیبستان فرموده بودند که: «چه آسان است محکوم کردن خاتمی! نمی گویم استاد زبان آور اعنی دکتر سروش فرصت طلبانه این
داشتم چکاچکِ کاتب کتابچه با صاحب سیبستان را میخواندم (نگاه کنید به امنیت مکانیکی و امنیت الکترونیکی و زنده باد تجدد)، به ذهنم رسید که
فرخنده روزی است امروز. اگر چه من امروز هشت صبح امتحان دارم و خیر سرم باید مثلاً درس میخواندم. از آن جایی که عادت معهودِ