تاک، شرق . . .
تاک، شرق . . . و کاوه گلستان رفت! تا رسیدم اینجا، طبق معمول همیشه که یه شعری از دستم (ببخشید از ذهنم) در میره،
تاک، شرق . . . و کاوه گلستان رفت! تا رسیدم اینجا، طبق معمول همیشه که یه شعری از دستم (ببخشید از ذهنم) در میره،
پاسخم را میدهی آیا؟ اولین شعرِ سال ۸۲: پاسخی کو؟ شاید آخرش باید میگفتم: ای امید ریلهای بیقطارِ غرب!
گر تکیه دهی وقتی . . . گر تکیه دهی وقتی بر تخت سلیمان زن ور پنجه زنی روزی در پنجهی رستم زن گر دردی