زهی سودای آن سلطان دارم راهی میشوم که از اداره بیرون بزنم. داشتم غزلیات شمس را میخواندم به تورق و تفرجکنان. ناگهان گلویام گرفت و حیران ماندم. میخواهم از آبان ۱, ۱۳۸۳