@ ۳ بهمن، ۱۳۹۳ به قلم داريوش ميم
قطعهی زیر آوازی است از شجریان با گروه عارف – پس از اتمام برنامه فردی به زبان فرانسوی در نسخهی کامل اين اجرا توضیحاتی میدهد لذا نمیدانم اجرای آلمان است يا فرانسه. برنامه در دههی ۶۰ اجرا شده است و در جستوجوها به عنوان «کنسرت آذرخش» میرسید. آوازی است در نوا با سنتور پرویز مشکاتیان روی غزل مولوی و در انتها هم تصنيف «دود عود» را میشنويم. به گمان من از دلنشينترین آوازهای شجریان است. اجرای کامل اين قطعه را جايی نيافتم (این قطعه از وسط آواز شروع میشود). ممنون میشوم اگر کسی دسترسی به کل آواز دارد آن را برایام بفرستد. توضيحات فنی مخل ذوق آواز است. در يکی دو ماه گذشته، شايد بيش از سی چهل بار اين آواز را شنيدهام و هر بار چیز تازهای در آن يافتهام.
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
[موسيقی] | کلیدواژهها: , آذرخش, آلمان, دود عود, سنتور, شجريان, مولوی, نوا, پرويز مشکاتيان, گروه عارف
@ ۳۰ مرداد، ۱۳۹۱ به قلم داريوش ميم
در ميان کارهای منتشر نشدهی شجريان (منشر نشدهی رسمی البته)، اثری هست که آهنگساز و سرپرست گروهاش محمد علی کيانینژاد است و با گروه موسيقی فارابی اجرا شده است. اين اثر در بيات اصفهان اجرا شده است – و البته مرکبخوانی است. تصنيف نخست اين اثر (قطعهی چهارم) تصنيف «سرخوشان» است که اجرای گروه است و با اجرايی که در «چشمهی نوش» با محمدرضا لطفی اجرا شده است تفاوت دارد. غزل آواز قسمت اول، از حافظ است با مطلع: «خرم آن روز کزين منزل ويران بروم…». دو قطعهی آخر این آلبوم برای من بسيار دلنشين است. اينجور کارها شرح و توضيح لازم ندارد. بشنويد و لذت ببريد.
[موسيقی] | کلیدواژهها: , بيات اصفهان, شجريان, محمد علی کيانی نژاد, محمدرضا لطفی, نوا
@ ۲۳ تیر، ۱۳۹۱ به قلم داريوش ميم
ديرگاهی است که طربخانهی ملکوت غبار گرفته است. خيل مشغله و فکر و خيال و بیماری و باقی امور طاقتسوز زندگی مجال زدودن غبار از آينهی طربستان نمیداد. فکر کردم چه خوب است با غزلهای سعدی و صدای بهشتی شجريان طراواتی به اين خانهی غبارگرفته بدهم. تا همين امروز هم آهندلی کرده بودم که طربستان اينجا بیشتر به بايگانی شبیه بود. حالا وقت آن است که دستی برآوریم و کاری بکنيم.
قطعهی اول، آوازی است در نوا روی غزل «دلبرا پيش وجودت همه خوبان عدماند» که تا جايی که به خاطر میآورم با گروه پايور اجرا شده است (اگر اطلاعاتاش نادقيق است، دوستان اهل خبر اصلاح کنند). اين قطعه در ابتدا و انتها تصنيف نوا را هم دارد و فقط آواز نيست. سه آواز بعدی، در حقیقت قطعات اجرايی است از شجريان به همراه گروه عارف در آلمان در شهر بن. اين اجرا، که فايلاش مرحمتی يکی از دوستان اهل ذوق و دل است، از راديوی آلمان – يحتمل راديوی شهر بن – پخش شده است و در مقدمهی کل برنامه توضيحاتی به زبان آلمانی آمده است که طبعاً در اينجا نمیشنويد. اجرای مزبور در حقيقت مرکبخوانی است، آوازها هم پیاپیاند به همين ترتيبی که آوردهام، يعنی از اجرای نوا روی غزل «گفتم آهندلی کنم چندی» آغاز میشود و سپس میرسد به آواز بيات ترک روی «از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است» و آنگاه عبور میکند به آواز سهگاه روی غزل «سرو سيمينا به صحرا میروی».
برای اين غزلها و اين آوازها هر چه بگويم زائد است و اتلاف وقت. اینها را فقط بايد شنيد. گوش بدهيد و محظوظ شويد.
[موسيقی] | کلیدواژهها: , آلمان, بن, بيات ترک, راديو آلمان, سعدی, شجريان, نوا
@ ۲۴ آذر، ۱۳۹۰ به قلم داريوش ميم
موسیقی ما، روايت است. قصه است. حکايت است. اساساً هر موسيقیای از همین جنس است. آدميان در موسیقی خودشان را میبينند و باز میشناسند. موسیقی مثل آينه میماند. کسی که جلوی آينه میايستد اگر مايهای از فراست و معرفت داشته باشد، میتواند به قصه گفتن بنشيند و شرح جمال بگويد يا حکايت فراق. گمان من اين است که کسانی که با موسيقی نمیتوانند ارتباط برقرار کنند – يا با يک موسیقی خاص نمیتوانند ارتباط داشته باشند – دقیقاً از همين روست که در آن قصهای و داستانی دلربا نمیبینند و نمیشنوند. گوشِ قصهشنو و جانِ حکايتپذیر آدمی اگر گشوده شود به روی معانی مترنم موسیقی، ديگر جدايی از آن برای آدمی ميسر نيست. آدمی خودش را با موسيقی هم معنا میکند هم تماشا.

یک نمونهی درخشان و دلربا از اين جنس حکايتها، روايتی است که سايه روی اجرای نوای پريسا گذاشته است. در اين اجرا، حسين علیزاده سرپرستی گروه را به عهده دارد و تار میزند. پرويز مشکاتيان سنتور مینوازد و آهنگ آن ترانهی مشهور «پیر فرزانه» محصول مشترک دورهی جوانی این دو است. علی اکبر شکارچی کمانچه، محمد علی کيانینژاد نی و مرتضی اعيان تنبک مینوازد. کل اين برنامه را پيشتر، اينجا، در ملکوت آوردهام. آنچه در زير میشنويد داستان سازها، نوازندگان، اشعار و قصهای است که ساز و نوا در آن تنيده شده است، با صدای شاعر و از زبانِ اوست. شايد هم اين قصهی سايه است که در خلال نغمهها و زخمهها و ابیات مختلف منعکس شده است. هر چه هست، يکی از بهترین نمونههای روایتِ خودِ آدمی و آيينهگی موسيقی است برای شرح این حکايت. بشنويد به تأمل و حال.
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
[موسيقی] | کلیدواژهها: , حسين عليزاده, سماع درد, نوا, ه. ا. سايه, پرويز مشکاتيان, پريسا
@ ۲۸ تیر، ۱۳۸۹ به قلم داريوش ميم
مشکاتيان و فرهنگفر – که هر دو به جاودانگی رفتهاند – در فستيوال مولانا در رُمِ ايتاليا (در ماه نوامبر سال ۱۹۹۳) کنسرتی دادند که قسمت اول آن در دستگاه همايون بود و در قسمت دوم آن که در دستگاه نوا اجرا شد، محسن کثیرالسفر نیز آن دو نازنین را همراهی میکرد. تقریباً از زمانی که از ایران آمدهام – از بيش از هشت سال پيش – این آلبوم را نشنیده بودم و امشب به تصادف يافتماش و شبم توفانی و دلم آتشفشانی شد از ياد يارانِ سفرکرده. من با اين آلبوم حالهایی داشتهام و شبهایی ارزنده و آکنده از نیاز. شرح آن احوال گفتنی نیست اما این ساز شنيدنی است. سنتور مشکاتيان در همایون، مضرابهای خاص او و امضای ويژهی او را دارد. سهتارنوازی او در قسمت نوا اما چيزی است که برای من بسیار عزیز است. نوع نواختناش و حسی که در این زخمهها هست احوالی غریب دارد. سخن دراز نمیکنم. مشخصات فنی آلبوم را هم در زیر میآورم و گوش بدهید.
پرویز مشکاتیان، ناصر فرهنگفر
مقدمه بیداد
بیداد،
ضربی بیداد
نی داود
بیداد کت
عاشق کش
فرود
چکاوک
لیلی و مجنون
اوج
چهارمضراب
پرویز مشکاتیان، ناصر فرهنگفر، محسن کثیر السفر
کاملا بداهه نوازی
دو نوازی تنبک بر اساس ریتم های مختلف موسیقی
[موسيقی, پرويز مشکاتيان] | کلیدواژهها: , بيات اصفهان, سنتور, سهتار, ناصر فرهنگفر, نوا, پرويز مشکاتيان
@ ۱۴ تیر، ۱۳۸۹ به قلم داريوش ميم
پرویز سه تصنیف ساخته است با صدای شجريان برای ارکستر سمفونيک. دو تا روی دو غزل از حافظ و يکی روی غزلی از مولوی. این سه تصنیف، مثل سه پارهی گوهرند و نمونههایی از نبوغ و درخشش پرویز در آهنگسازی و فهم شعر هستند. این مهارت و استادی آهنگساز را بگذارید کنار استادیِ پهلوانی چون شجریان. اینها، توصیف فنی کار هستند. ولی جمع آمدن اين نواها با اين ابیات، بارها آتشام زدهاند. اينکه عاشقانه بخوانی که «رسم عاشقکشی و شيوهی شهرآشوبی / جامهای بود که بر قامت او دوخته بود» و اينکه او «میگفت که زارت بکشم» ولی پنهانی «نظری با منِ دلسوخته» داشت. او که دلِ غمزدگان را سوخته بود. هماو آدمی را به جايی میکشاند که صبر را رها کند و ديده دریا کند. همين آدمی غرقه در گناه را. همين آدمی را به چنان آهی بکشاند که «آتش اندر گنه آدم و حوا» فکند. اين عشق و اين معشوق است که آتشی در عود عاشق میزند و اينجاست که پای در گل میمانی و سودایی میشوی. همین سوختن، همین پرپر زدن و همین پريشانی است که آدمی را آدمی میکند. همین سودا، همین سرگشتگی است که مطلوب است. هر چه آدمی اينها را بنويسد بیهوده نوشته است. باید اينها را با حضور دل شنيد و جان را پيششان حاضر کرد. يکی «جان عشاق» است در بیات اصفهان. دیگری «گنبد مينا»ست در دشتی و آخری «دود عود» است در نوا. اين شما و اين سه پاره گوهری که از پرویز به جا مانده است.
اين يادداشت و این نغمهها را به ياد پرویز میآورم و برای حضرت ياسر که میدانم شنیدن اينها در احوالاتی که این روزها دارد جان و دلاش را آرام میکند (شاید هم آرامش از او برباید!).
[موسيقی, پرويز مشکاتيان] | کلیدواژهها: , ارکستر سمفونیک, بیات اصفهان, جان عشاق, دشتی, دود عود, شجريان, نوا, پرويز مشکاتيان, گنبد مینا
@ ۲۴ آبان، ۱۳۸۷ به قلم داريوش ميم
آلبوم «مرکبخوانی» با آهنگسازی شاهکار پرويز مشکاتيان و آوازِ آسمانی شجريان در شمارِ نخستين آلبومهای موسيقی سنتی ايرانی بود که چنگ در جانِ من زد. روزهای نوجوانی و سالهای نخست دانشگاهِ من (و البته ايام درس خواندن برای کنکور) به شنيدن اين آلبوم میگذشت. اين نغمهها مرا پرتاب میکند به خانهی مادری (و پدری). به روزهای تابستانِ اواخر دههی شصت و اوايل دههی هفتاد. خاطرم هست که يکی از خويشاوندان روزی به خانهی ما آمده بود و طبق معمول، نوای موسيقی شجريان و مشخصاً همين آلبوم بلند بود. گفت: «اينها را که راديو و تلويزيون هم پخش میکنند. ديگر چرا توی خانه مرتب گوش میدهی؟» سؤال ساده و جالبی بود و البته اين عالم برای او قابل درک نبود. اولين چيزی که گفتم اين بود: «راديو و تلويزيون خيلی زحمت بکشند، فقط تصنيفی را پخش میکنند و تمام. آدم بايد حوصله داشته باشد و ذوق که يک آواز را از اول تا آخر گوش بدهد!». يادش بخير. آن روزگاران گذشت. اما من هنوز از شنيدن اين آوازها سخت محظوظ میشوم و دگرگون. شجريان و مشکاتيان (و موسوی) را عمری دراز و پر عزت باد که خانهی گوش و هوش و جان و دل مرا رنگين کردهاند! شما هم گوش بدهيد و محظوظ شويد.
[موسيقی] | کلیدواژهها: , جان جهان, شجريان, مرکبخوانی, نوا, پرویز مشکاتيان, گروه عارف