بهمن ۱۹, ۱۳۸۲

ناقه‌ی مجنون

تازه از راه رسیده‌ام و وسایل را که در اتاق‌ام نهادم به همراه مهدی بیرون زدم. طاقتِ خانه ماندن و مرتب کردن نداشتم. خستگی تن