بهارِ آمده از سیمِ خاردار گذشته…
|
که باغها همه بیدار و بارور گردند
بخوان، دوباره بخوان تا کبوتران سپید
به آشیانهی خونین دوباره برگردند
بخوان به نام گل سرخ، در رواق سکوت
که موج و اوج طنینش ز دشتها گذرد
پیامِ روشن باران
ز بام نیلی شب
که رهگذارِ نسیمش به هر کرانه برد
ز خشکسال چه ترسی؟ که سد بسی بستند:
نه در برابر آب
که در برابر نور
و در برابر آواز و در برابر شور…
دراین زمانهی عسرت
به شاعران زمان برگ رخصتی دادند
که از معاشقهی سرو و قمری و لاله
سرودها بسرایند ژرفتر از خواب
زلالتر از آب
تو خامشی، که بخواند؟
تو میروی، که بماند؟
که بر نهالکِ بی برگِ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور
در آن کرانه ببین:
بهار آمده، از سیمِ خاردار گذشته
حریق شعلهی گوگردی بنفشه چه زیباست!
هزار آینه جاریست
هزار آینه
اینک
به همسراییِ قلبِ تو میتپد با شوق
زمین تهیست زِ رندان:
همین تویی تنها
که عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی
بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان:
«حدیث عشق بیان کن بدان زبان که تو دانی»
شعر محمد رضا شفیعی کدکنی – «در کوچه باغهای نشابور»
[موسيقی] | کلیدواژهها: , به نام گل سرخ, سالار عقيلی, شفیعی کدکنی, گروه دستان
نخستین سرودِ ملی ایران – مارش «به سلامتی شاه»
|
نام جاوید وطن
صبح امید وطن
جلوه کن در آسمان
وطن ای هستی من
شور و سرمستی من
جلوه کن در آسمان
همچو مهر جاودان
بشنو سوز سخنم
که هم آواز تو منم
همه جان و تنم
وطنم وطنم وطنم
همه با یک نام و نشان
به تفاوت هر رنگ و زبان
همه شاد و خوش و نغمه زنان
ز صلابت ایران جوان
[موسيقی] | کلیدواژهها: , بيژن ترقی, سالار عقيلی, مارش, وطن, پيمان سلطانی