گر چه ماه رمضان است… (۲)

آدمیزاده – شما بگو خیل مؤمنان از میانشان – خود را مقید مناسک میکنند به امید تقربی. برای سلامت نفس آدمی و رهایی از دام حقبهجانبی همیشه ضروری است فکر کنیم که روزهی ما برای خود ماست. ان الله لغنی عن العالمین. و باید افزود که او از نماز و روزه و طاعت آدمیان نیز بینیاز است. مضاف بر این، تقید به مناسک شرعی – بر خلاف تصور عامهی مردم – کار خیلی دشواری نیست. شاید برای کسانی دست-و-پا-گیر و مزاحم باشد. اما از عهدهی مناسک و آداب شرعی برآمدن کار بسیار سادهای است. غایت و مقصد این مناسک اما چیزی است که رسیدن به آنها بسی دشوارتر از مثلاً رکوع و سجود یا امساک از طعام و شراب است. دست بر قضا، خو گرفتن به همین مناسک آسان بسیاری اوقات خودش بزرگترین حجاب است برای آن حقایق. پس سؤال این است: ما طالب مناسکیم یا حقایق؟ روزهداری عادتی دشوار نیست. تقید به عبادت ظاهر نیز. آدم شدن – به هر دو معنا – عقبهی دشوارتر ماجراست. اهل سلوک تعبیری دارند دربارهی موانع سلوک معنوی و این موانع را در سه طبقهی شوائب طبیعی، وساوس عادتی و نوامیس امثله میشمارند. ذیل اشاره به وساوس عادتی در آغاز و انجام طوسی نکتهای ظریف نهفته است: آداب شریعت از جنس وساوس عادتیاند. یعنی آدمیان هم پس از ملکه شدن تقید به شریعت میل به آنها میکنند و هم بدانها عادت میکنند. در جاهای دیگر، آداب شریعت را در زمرهی نوامیس امثله نهادهاند از این جهت که در زمرهی نوامیس الاهیاند و تمثیلیاند. اما به زعم من آداب شریعت مرتبتی فروتر از نوامیس امثله دارند.
به هر حال، قصه را دراز نکنم و الفاظ را هم بیهوده پیچ و تاب ندهم. غرض این بود که خودمان مراقب ملکه شدن این عادت ذمیمه در درونمان باشیم که گمان نکنیم هنری کردهایم با روزه گرفتن یا مثلاً ادای فرایض. بله، این توجهات برای مبتدیان شاید مضر باشد. و حتی شاید برای متوسطان. اما به هر حال، در این عصر کرونا که به خیال من از تجلیات قیامت است به شرحی که در یادداشتی دیگر خواهم آورد، توجه به آن جنبهی حقیقتی و قیامتی رمضان و روزه مهم است.
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , رمضان ۹۹, رمضانيه, شريعت, قيامت, نوامیس امثله, وساوس عادتی
ملکوت آسمان و زمین – کلیدهای رمضانی

شب قدر به روایت عامهی مسلمانان و عوام از میان خواص، سپری شده است. برای اهل معنا شب قدر چنان پوشیده و در پرده است که یا نیامده است یا آمدن و رفتناش فارغ است از بند تاریخ و قید شبهای زمانی و مکانی. همین است که برای بعضی حتی اگر در عشر آخر رمضان – که گویند اوقاتی است که در آن درهای ملکوت گشوده میشوند – نخسبی چه بسا آن قدر را در نیابی و خارج از این قید زمانی آن قدر را دریابی. این دو بند زیر از نامههای عینالقضات واقعاً نیازمند شرح است. ولی مینویسمشان که در فرصتی دیگر بگشایمش.
«جوانمردا! جان قدسی از مضیق بشری برهد. این را «فی سم الخیاط» دان لا غیر! و همین است که مصطفا – صلعم – گفت: لولا ان الشیاطین یحومون علی قلب بنی آدم لنظروا الی ملکوت السماء و الأرض. و چون شیاطین را از نهاد خود دور کنی ملکوت را ببینی، و درِ آسمان و بهشت بازگشایند که ان الشیطان یجری من بنی آدم مجری الدم فضیقوا مجاری الشیطان بالجوع و العطش. چون مجاری او مسدود گردد، راه دل به عالم علوی گشاده گردد که «انا فتحنا لک فتحا مبینا»، «و ایده بجنود لم تروها»، «نصر من الله و فتح غریب»؛ «ینصرک الله نصرا عزیزا»، «و کان حقا علینا نصر المؤمنین»، «کتب الله لاغلبن انا و رسلی». چون «نصر الله» بر شیاطین در رسد، نهاد تو مستخلص گردد. و فتح ابواب آسمانی ببینی «اذا جاء نصر الله و الفتح» این را در قرآن قدر خوانند، تجدید عهد خدای تعالی بود با بندهی خوانده. از برکت شنیدم که از یوسف حکایت کرد، و هو من کبار اصحاب فتحه، گفت: در عشر اخیر رمضان نخفتم در طلب قدر و ندیدم، چون از ستهی شوال بیرون آدم دیدم.
جوانمردا! در «قوت القلوب» میگوید: که عارفان را هر روزه قدر بود، و هر ساعت عرفه و حج بود «تنزل الملائکه و الروح فیها» تنزل ایشان تا به آسمان بیش نبود. چون در آسمان گشاده شود، تنزل ایشان بدانی که «ینزل الملائکه بالروح من أمره علی من یشاء من عباده»، «و نزل الملائکه تنزیلا». چون به اینجا رسی دنیا برسد، و آخرت فرا رسد، طی الأرض ببینی، فتح ابواب سما بشناسی. سر حد قیامت آنجاست تا دانی که ابدانهم فی الدنیا و قلوبهم فی الآخره، که مصطفا – صلعم – گوید، این است.»
– نامهها، ج ۲؛ صص. ۳۸۳-۳۸۴
[رمضانيه, قدريه, نامهی عينالقضات] | کلیدواژهها: , رمضان, رمضانيه, شب قدر, عينالقضات همدانی
طفل جان از شیر شیطان باز کن (۱)
این رمضانیهی نخست امسال تأخیر شد. سفر مانع بود. روزهای سفر اما این خیال از ذهنم دور نمیشد که چگونه برای عدهای نخوردن و نیاشامیدن تجسم رمضان شده است حال آنکه نخوردن و نیاشامیدن و روزهی رمضان تنها تقارن تصادفی دارند. چنانکه روزهی مریم مادر عیسی نسبتی با نخوردن و نیاشامیدن نداشت که گفت: انی نذرت للرحمان صوما.
در مناجاتیهی رمضان مثنوی نیز ابیاتی آمده است که جماعت دیندار اهل ظاهر و باطن را یکسان خوش میآید:
طفل جان از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
آنچه که برای طفل جان آدمی شیر شیطان میشود، همین لقمهی نان و جرعهی آب نیست. آنچه که لقمهی نان و جرعهی آب را شیطانی میکند هواست: ارأیت من اتخذ الهه هواه. این سخن را سنایی هم چنین آورده که:
هر چه بینی جز هوا آن دین بود در جان نشان
هر چه بینی جز خدا آن بت بود در هم شکن
و این «هر چه» قید اطلاق دارد. حکایتی است مثل «انما»ی زبان عربی. این هر چه، یعنی تعلق غیریت به خوردن یا نخوردن نیست؛ این نسبت غیریت را جنس و کیفیت خوردن یا نخوردن روشن میکند. به آن بیت اگر برگردیم، طفل جان از شیر شیطان گرفتن مقدمهی شریک کردن اوست با فرشتگان. این وصف در قرآن آمده است. نخست: هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَىٰ مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ تَنَزَّلُ عَلَىٰ کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ (۲۶:۲۲۱-۲۲۲). دروغگویی آدمی را همنشین شیطان میکند. این افک و اثم یا افکِ اثم مقدمهی معاشرت با شیطان است. فرشتگان نیز با همین نسبت توصیف شدهاند: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّـهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَهُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ (۴۱:۳۰). این کسانی که میگویند پروردگار ما اوست، یعنی اهل توحیدند. یعنی از دروغ و سر فرود آوردن به اطاعت طاغوت و آنها که خود را جای خدا مینشانند امتناع میکنند. و اهل استقامتاند. نه فقط استقامت به معنای متعارفی که در زبان فارسی میفهمیم که: بر سخن و موضع خویش ایستادگی کردن. بلکه استقامت به معنای راستی. این راستی و دروغ میزان و ترازوی غلتیدن به سوی شیطان یا فرشته است. در مثنوی بلافاصله پس از همان بیت مولوی میگوید:
تا تو تاریک و ملول و تیرهای
دان که با دیو لعین همشیرهای
این تاریکی زاییدهی همنشینی با شیطان است و آن نیز فرزند افک و اثم. این همان دزدی است که در داستان مثنوی نیمشبان شمع وجود ما را میکشد. رمضانتان خجسته و باد و خالی از دروغ. سحری و افطارتان ملازم صدق و راستی.
در این نخستین وجیزهی رمضانی، یاد میکنم از میر دلاور ما، میرحسین موسوی، که بی هیچ خوف و حزنی بر سخن حق ایستادگی کرد و صدق ورزید و به این عمل و صفت دروغ شیاطین را پرده از رخسار برانداخت.
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , استقامت, راستی, رمضان ۱۴۳۸, رمضان ۹۶, رمضانيه, صدق, ميرحسين موسوی
نقش مستوری و مستی نه به دست من و تست

ماه رمضان هم وسوسهی نوشتن را زنده میکند هم هاتفی نهیب نانوشتن میزند. اگر قرار باشد این همه بنایاش آباد کردن خویشتن باشد خاصیتی در این رمضان نیست. الآن هم که دو خط مینویسم به شوق صدای بهشتی شجریان است. آوازی را که در ابوعطا آغاز میشود با صادر و وارد این مقام قسمت میکنم که به گمانم از جواهر آواز شجریان است. صدای زلال، ساز خوشنوا، نغمهی داوودی شجریان جمع آمده با غزل خواجهی شیراز تمام بهشت را یکجا به گوش آدمی میآورد. این طرب اگر روزه و توبه میشکند بسا به از عبادت و طاعتی که عجب و نخوت بیاورد. دولت مطرب و می را بقا باد «که هیچ از خانقه نگشود»!
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
[رمضانيه, موسيقی] | کلیدواژهها: , ابوعطا, حافظ, دشتی, رمضانيه, شجريان, شور, مذهب رندان, نی
حجت دیانت؛ حجت انسانیت
یکی از بزرگترین حجتهای نه فقط مسلمانی بلکه انسان بودن برای من ابوسعید ابوالخیر است. صفای او، دوری گزیدن او از جزماندیشی، ذوق شاعرانه و انسانی او و معرفت اقیانوسوار دینی او بیشک او را در تراز انسانهای تماماً انسانی مینشاند که دین را برای آدمی میبیند نه آدمی را برای دین. این مسلکی است که در آن انسانیت در پای دین قربانی نمیشود. دین است که به انسان و به انسانیت اعزاز و تکریم مییابد. و در این اعزاز و تکریم میان هیچ انسانی – به هیچ وصف و کیفیت و خصلت و جنسیت بشری – تمایزی نیست. این مهر لبالب بوسعید را به انسان از روایت زیر میتوان دریافت:
«پس یکی از ماوراء النهر حاضر بود، این آیت برخواند «وقودها الناس و الحجاره» – و شیخ ما در آیت عذاب کم سخن گفتی – گفت: «چون سنگ و آدمی هر دو به نزدیک تو به یک نرخ است، دوزخ به سنگ میتاب و این بیچارگان را مسوز.» (اسرار التوحید، ص ۲۷۴)
هر بار که این جملهی بوسعید در خاطرم گذشته است، دلم لرزیده است و جانام مشتعل شده است. دینی که نتواند انسانی چون بوسعید را پدید آورد و شادی در جان آدمی بنشاند، دین نیست. دشمن انسان و دشمن خداست ولو در لباس دین و در لباس آیین خدا باشد.
[رمضانيه, واقعه] | کلیدواژهها: , ابوسعید ابوالخیر, اسرار التوحيد, انسان, خدا, رمضان, رمضانيه, عذاب
معاشقهی رمضانیهی صوتی
دیگر به نیمهی ماه رمضان رسیدهایم. روزهای گذشته، آگاهانه کوشیدم چیزی ننویسم. برای آدمهایی مثل من که زندگیشان با نوشتن و سخن گفتن گره خورده است، از کلاس درس بگیر تا فضای مجازی و وبلاگ، سکوت و امساک از گفتن و نوشتن شاید مهمترین رکن صیام باشد. اما امروز تاب نیاوردم میهمانان ملکوت را در ذوقی که بردهام شریک نکنم. یکی از هنرهایی که در کنار قرآن شکل گرفت این قرائت، این آواز هوشربایی است که به مرور مسلمانان برای انس با متن دینیشان کشف کردند. قطعهای که میشنوید قرائت دو آیه از سورهی آل عمران است (۱۹۴ تا ۱۹۵) با صدای محمود شحات انور قاری مصری. قاری همین دو آیه را نزدیک به ده دقیقه میخواند و باز هم میخواند به الحان مختلف. این قطعه گفتوگویی است حیرتآور وقتی با این آواز همراه میشود. مؤمن با خدای خودش سخن میگوید. سؤال میکند و جواب میشنود. ناز و نیاز و دلبرگی شگفتی در همین دو آیه است. این سو حکایت ایمان است: ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم فآمنّا ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار. ربنا و آتنا ما وعدتنا علی رسلک و لا تخزنا یوم القیامه انک لا تخلف المیعاد.
گفتوگو در فضای طاقتسوز عارفانه و قلندرانه هم رخ نمیدهد. گفتوگویی است ملایم و انسانی که احتیاج محض و استغنای محض ندارد. مؤمن گریبان خدایاش را میگیرد که یادت باشد که وعده کردی و تو اصلاْ خلف وعده نمیکنی!
جواب میشنود که: فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم و لادخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار ثوابا عند الله و الله عنده حسن الثواب.
این بار مخاطب فیالفور جواب میده که عمل هیچ کس از زن و مرد را ضایع نمیکند و فرقی میان هیچ کس نمیگذارد. این بخش هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی لطافت خاصی دارد خصوصاً کسانی که تندباد حوادث این شش سالهی اخیر آنها را از سرزمینشان آواره کرده است.
القصه در این نیمهی ماه، یازده دقیقه معاشقهی محض بشنوید اگر اهل مؤانست با قرآناید.
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , آل عمران, رمضانيه, قرآن, محمود شحات انور
خوانِ کرم… (۴)
همیشه ضرورتی ندارد در توصیف و تعریف کرم و سخاوت کسی چیزی بنویسد:
لب ببند و کف پر زر بر گشا
بخل تن بگذار و پیش آور سخا
ترک شهوتها و لذتها سخاست
هر که در شهوت فرو شد برنخاست
این سخا شاخیست از سرو بهشت
وای او کز کف چنین شاخی بهشت
عروه الوثقاست این ترک هوا
برکشد این شاخ جان را بر سما
تا برد شاخ سخا ای خوبکیش
مر ترا بالاکشان تا اصل خویش
یوسف حسنی و این عالم چو چاه
وین رسن صبرست بر امر اله
یوسفا آمد رسن در زن دو دست
از رسن غافل مشو بیگه شدست
یکی از مصادیق ترک لذتها و شهوتها – یعنی یافتن این رسن استوار – همین است که آدمی چیزی نگوید و ننویسد. این ترک گفتن و نوشتن، آزمون سخاست. لب ببند وقتی متعاقباش واو عطف میآید و آنگاه کف پر زر برگشودن، معنای عطف نمیدهد لزوماً. لب بستن مقدمهای است برای کف پر زر برگشودن. یعنی «هر چه در این پرده نشانات دهند | گر نستانی به از آنت دهند». پس سکوت باید. تا همینجا هم بیگاه شده است.
[تذکره, رمضانيه] | کلیدواژهها: , رمضانيات, رمضانيه, سخا, سکوت, عروةالوثقی, کرم
ثواب روزه و حج قبول…

دین، ذوقی است. کانون و محور دین ذوق است. چشیدنی است. بنای همان وحی محمد هم ذوق است و چشش. مضاف بر کشش. خواستم صحیفهی علی بن حسین را بگذارم کنار این بیت فخیم حافظ در استقبال از ماه رمضان. مختصرش کنم و حرف آخر را اول بزنم: رمضان ماه شادی است؛ ماه شادخواری است و شاد کردن و شادی پراکندن. در رمضان اگر خودت ناشاد بودی و دیگری را ناشاد کردی و آنچه خوردی (و نخوردی) به ناشادی خوردی (و نخوردی) سرِ رشته را از همان اول گم کردهای. پس بنای کار به نام چشیدن و چشاندن شادی. به نام همان ماهی است که مسماست به «شهر الطهور و شهر التمحیص و شهر القیام». پاک شدن از غم و کینه. پالودگی از آزار خویش و آزار غیر. قیام به فروشکستن خود و پنجه در پنجهی تنسک ریایی افکندن. این است اساس قصه.
روزه برای ثواب است بهر دینداران. ولی رندی چون حافظ میگوید این ثواب را با «زیارت خاکِ میکدهی عشق» خواهی برد. یعنی چه؟ زیارت میکده در کنار زیارت حج. دو عنصر ظاهراً متنافر. در میکده حکایت از بیخویشی است و پرده از خود بر افکندن. قصهی عشق هم در میان است. عشقی که مستی میدهد. عشقی که نقاب از خودی آدمی فرو میاندازد. عشقی که میگوید بی حساب و کتاب سر تسلیم بر زمین بگذار. عشقی که بنایاش بر محبت با غیر است. با غیر نیکی میکنی تا با خود نیک و پاک باشی.
وقتی علی بن حسین میگوید که: «و حتی لا نبسط ایدینا الی محظور» اشارتاش تنها به محظور محرمات آشکار شریعت نیست. نیازی نبود تا قرنها بعد رندی، حافظی، به ما بگوید که: مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن | که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست. اساس شریعت علی بن حسین هم همین است که شر مرسان. وقتی میگوید که: «و لا نتکلف الا ما یدنی من ثوابک»، مضمونی عظیمتر از این نیست که اگر قرار است خودت را به رنج بیندازی، حواسات باشد که هر رنجی به آن ثواب نمیرساندت ولو رنج روزهداری باشد. این روزهداری باید چیزی داشته باشد. باید تو را از خویشتن خالی کند. باید مدلولاش تطهیر و تمحیص باشد. اگر قرار باشد با مفاخرت بر غیر و با تکبر بر حتی رند شرابخوار مغرورانه در جادهی سلامت موهوم قدم بزنی، عاقبتات چیزی نیست جز همین تکلف. رنج ضایع سعی باطل پای ریش. آن وقت است که آفت عظیم در کمین روزهدار است: «ثم خلص ذلک کله من رئاء المرائین و سمعه المسمعین»: خودنمایی ریاکاران و شهرتخواهی شهرتخواهان!
صلای شادی است! ماه رمضان است: وقت، وقت شادخواری است! «و ان نراجع من هاجرنا» که بپیوندی با آنکه از تو بریده است و «ان ننصف من ظلمنا» و انصاف داشته باشی در حق آنکه با تو ستم میکند «و ان نسالم من عادانا» و راه دوستی را با آنکه دشمنی میکند با تو بپیمایی. این ماه، ماه تصفیهی خویش است نه تحکم به غیر و تکلف آفریدن برای دیگری. این است ابتدای آدمیزادی. بیایید در این ماه رمضان آدمتر باشیم!
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , آزار, ایمان, تکلف, رمضانيه, ریا, زيارت, شادی, شریعت, عشق, غير
از گوشهای برون آ ای کوکب هدایت…
آواز بیات ترک زیر را شجریان با تار مجید درخشانی خوانده است روی غزل «زان یار دلنوازم شکری است با شکایت…» در ماهور. اجرایی خصوصی است. تاریخ اجرا ۱۵ فروردین ۱۳۶۷ است. موسیقی را باید شنید. شعر را هم. زیاده مصدع نمیشوم.
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
پ. ن. فایل را از اینجا گرفتهام.
[موسيقی] | کلیدواژهها: , بیات ترک, حافظ, خصوصی, درخشانی, رمضانيه, شجريان
روز تویی، روزه تویی…

روزهی رمضان و عید رمضان، برای مؤمنان و اهل اسلام یک چیز است و برای عاشقان چیز دیگر. در روزه، مؤمنان امساک میکنند. برای عاشقان تمام تکاپوی حیاتشان امساک است. عاشقانی که در امساکاند، عاشقان مهجورند البته. عاشقی که در مقام وصال باشد، انفصال و امساکی ندارد که عیدی برایاش از راه برسد. هر نفس و هر لحظهاش عید است. روزه و عید، هلال و رؤیتاش بهانه است. ماه رمضان و تمام آداب و مناسکاش جز نشانه چیزی نیستند. نشانههایی هستند برای اینکه راهی گم نشود. این ره گم نکردن برای کسانی است که بر کرانه میروند. کسی اگر خود، راه باشد، راه گم کردن هم برایاش بلاموضوع است.
میخواستم چیزی بنویسم برای عید رمضان. چیزی میخواستم بنویسم از ذوق. تکرار دانستههای عوام و مرور هر آن چیزی که همه ساله از منبر زاهدان ریایی هم میشنوند هنری نیست. هنری هم اگر داشته باشد، هنر واعظان است. قصهی عاشقان نیست. برای عاشق، همه چیز در معشوق خلاصه است. نماز چیزی نیست جز همنفسی و همکلامی. روزه هم چیزی نیست جز در هوای معشوق بودن. در جزر و مد فراق و وصال، همه روزه رنگ میبازد و هم عید رمضان. برای کسی که همه چیزش یار است، آغاز و پایان روزه، بیاو بیمعناست و جز دردسر نیست. مینویسم و هر لحظه میبینم از فرط تردد و احتیاط، به شطاحی میافتم. پس میکوشم بدون لفاظی یا صنعتگری دریافت سادهای را بنویسم که شاید به گمان خودم، مهمترین یافتهی انسانی است که در متن یا حاشیهی مناسک دین، چیزی مییابد که به کارش میآید و زادی مییابد ماندگار. ادامهی مطلب…
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , رمضانيه, شهرام ناظری, عيد فطر