من خمش کردم خروش چنگ را…

یکی از آوازهایی که شجریان روی ابیاتی از مثنوی بانگ نی سایه خوانده است، در اجرای گلهای تازهی ۱۰۷ است که با تار هوشنگ ظریف و نی حسن ناهید در سهگاه در گوشههای حدی و پهلوی اجرا شده است. تمام اطلاعات مربوط به این آواز در خود برنامه آمده است.
[موسيقی, گلهای تازه] | کلیدواژهها: , ابوالحسن صبا, بانگ نی, سهگاه, شجريان, مثنوی, ه. ا. سايه, گلهای تازه ۱۰۷
وه که غرقِ خود تماشا میکنید…
آب از سرچشمه صافی بود و پاک
بسترِ آلوده کردش بویناک
(*) اینکه قذافی زنده به دست انقلابیون افتاده است و سپس او را کشتهاند، تفاوتی در مضمون این نوشته نمیگذارد. قذافی زنده میماند یا نه، همین که قصه با چنین خشونتی پایان یافته و همین که آدمی این اندازه به حقارت و ذلت افتاده است و انسان تا این درجه سقوط کرده است، کافی است برای اینکه آدمی به خود بلرزد از هول این فاجعه.
[تأملات] | کلیدواژهها: , بانگ نی, ه. ا. سايه
توبهفرما را فزونتر باد ننگ!
سالها شد تا برآمد نامِ مرد
توبه کردی گرچه میدانی یقین
تائبی گر زانکه جامی زد به سنگ
آتشی خاموش شد در محبسی
ناجوانمردا که بر اندامِ مرد
بنگرید ای خامجوشان بنگرید
آن که او امروز در بند شماست
راه میجستید و در خود گم شدید
[واقعه] | کلیدواژهها: , بانگ نی, ه. ا. ساي, ه. ا. سايه
عشقِ بیفرزانگی دیوانگی است
امروز داشتم این مثنوی تازهی سایهی نازنین را میخواندم. مناجات شگفتانگیزی است و سخت اشارتها دارد به روزگار ما. مزید منفعت همگان تمامی مثنوی را، که در مجلهی شعر یافتماش، در اینجا میآورم:
روزگارا قصد ایمانم مکن
زانچه می گویم پشیمانم مکن
کبریای خوبی از خوبان مگیر
فضل ِمحبوبی ز محبوبان مگیر
گم مکن از راه پیشاهنگ را
دور دار از نام ِ مردان ننگ را
گر بدی گیرد جهان را سر بسر
از دلم امیّد ِخوبی را مبر
چون ترازویم به سنجش آوری
سنگِ سودم را منه در داوری
چونکه هنگام ِنثار آید مرا
حبِّ ذاتم را مکن فرمانروا
گر دروغی بر من آرد کاستی
کج مکن راه ِمرا از راستی
[زمزمههای دل] | کلیدواژهها: , احسان طبری, بانگ نی, سايه, مرثيه, ه. ا. سايه, هوشنگ ابتهاج