خشونتِ نهفته در ميانهروی به مثابهی يک ايدئولوژی
[تأملات, در نقدِ سياستزدايی از سياست] | کلیدواژهها:
در باب دوگانهی کاذب مجازی-واقعی
[تأملات] | کلیدواژهها:
گوش بنه عربده را، دست منه بر دهنم
بيهوده نيست پس، اگر نمیشود لب فروبست:
منِ رميدهدل آن به که در سماع نيايم
که گر ز پای در آيم به در برند به دوشم
مرا مگوی که سعدی طريق عشق رها کن
سخن چه فايده گفتن چو پند میننيوشم!
|
[تأملات, موسيقی, پرويز مشکاتيان] | کلیدواژهها: , سر عشق, سهتار, شجريان, ماهور, محمد موسوی, نی, پرويز مشکاتيان
از تقوای فراموششده تا معیارهای دوگانه
وَاتَّقُوا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده: ۸)
و به عدل شهادت دهيد و دشمنىتان با بعضى از مردم شما را بر آن ندارد كه بيداد كنيد؛
دادگرى كنيد كه آن به تقوا نزديكتر است و از خداوند پروا كنيد كه خداوند به آنچه مىكنيد آگاه است
پ. ن. تعرض به يک انسان به جرم متفاوت بودن، و تعرض به یک زن به بهانهی باحجاب بودن يا بیحجاب بودن، همه جنايت است. جنايتِ شکستن حریم انسان به هر نوعی محکوم است و هيچ تعارف و مجاملهای در آن نيست. انصاف این است که وقتی مو را در چشم «دشمن» میبينيم بتوانیم کُنده را در چشم خودمان هم ببينيم. کاش شما که با چنین ذوق و شوق و هیجانی ماجرای تعرض به يک زن مسلمان را چنين با آب و تاب روایت میکنید (و با خامی گمان میکنيد راوی مظلومیت شدهايد و با این کارها داريد حماسهی زینبی را شبیهسازی میکنيد)، کمی بيشتر فکر میکردید که چطور میشود کاری بکنيد که از رنج آدمی و عزت او، پیراهن عثمانی برای تشفی خاطر خودتان و ارضاء حس حقارتتان نسازيد.
پ. ن. ۲. این را بنا نداشتم بنويسم ولی چند نفر از دوستان اشاره کردند که ماجرای مشابهی را که برای خودمان هم پیش آمد بود بنويسم. هم من و هم الهه همان موقع ماجرا را در وبلاگهایمان نوشتیم. ولی الآن که دوباره دارم قصه را میخوانم و مقايسه میکنم، میبینم که همان موقع هم کوشش کردم بوديم دچار افراط و تفريط نشويم حتی در همان فضای سخت و تلخ عاطفی و دردناک. يادداشت بیعنوان الهه اينجاست. من هم بعداً یادداشتی نوشتم با عنوان «آيا خشونت در سرشت انسان است؟».
مرتبط: بأی ذنب؟
[تأملات] | کلیدواژهها:
وطنی که در جان است نه روی کاغذ!
که در آن هر شب و روز
نه بدينگونه پليد
به کجا خواهد رفت
که نباشد وطنش؟
و تو میدانی ناظم حکمت!
روی کاغذ زکسي
میتپد در رگ ما
[تأملات] | کلیدواژهها:
مغالطههای رايج سياسی و «نظام اسلامی»
[تأملات] | کلیدواژهها:
چراغی بايد افروخت
[تأملات] | کلیدواژهها:
«هر که پنداشتی از خويش به جای تو نشاند…»
|
پ. ن. فقط محض نمونه بیفزایم که يکی از ميهمانان برنامه، که ايشان باشند، مدعی بود يا دستکم مجری و کارشناس برنامه میگفت که با سايه همنشینی و معاشرت داشته است و او را از نزدیک میشناسد و الخ. ايشان بنا به ادعا با سايه معاشرت داشته (صدق و کذباش به گردن خودش). اگر نمیداشت معلوم نبود چه چيزهای ديگری دربارهی سایه میگفت! بله، چنين مملکتی داريم!
[تأملات] | کلیدواژهها:
دین؟ کدام دين؟
پ. ن. میتوانید کتاب «دين: نظريههای کلاسيک» نوشتهی جيمز ثروئر را ببينید، به خصوص مقدمهاش را. نویسنده در این کتاب به تفصیل دربارهی موضوع سخن گفته است.
[تأملات] | کلیدواژهها:
ماکس وبر، اسلام و سرمايهداری – کوششی ناتمام
[تأملات] | کلیدواژهها: