وبلاگ مرده را ز تو روحی به تن رسید!
دست و پای این وبلاگ به جنبیدن آمد باز، هر چند مددی از جانب یاران صاحب فن و بصیرت نرسید و خودم باید یکتنه از عهدهی رتق و فتقش بر میآمدم هنوز البته اندکی کار دارد و صیقل میخواهد. عجالتاً وبلاگ ماه منیر را که تازه وارد جمع ماست به راه انداختم که مایهی شرمندگیِ من نشود. سایرین هم به ترتیب و تدریج به عالم مُلک بازخواهند آمد. ساعاتی چند، باز هم صبوری ورزید تا آثار حیات در وجنات و جوارحِ ایشان نیز پدیدار آید. یعنی که حکایت امر است و اراده که وقتی به عالم خلق میپیوندد از جانبِ اربابِ ملکوت، آنگاه گویند که کن، فیکون!
از ماجراهای شبِ دوشین حکایتها دارم و گفتوگوهایی که با داریوش آشوری داشتیم هنگام خوردن شام. این تأخیر به خاطر بد قلقی و ننه من غریبم این سیستم امتی (یا شاید هم بیسوادیِ من!) بود که با این همه درنگ حکایتها را مینویسم. دستِ کاتب کتابچه و صاحبِ سیبستان و شاعر سمرقند نیز به همین اقتضاء بسته ماند. گشوده خواهد شد ولی. اندوهگین مشوید:
هرگز چنین سری را تیغ اجل نبرّد
کاین سر ز سربلندی بر ساقِ عرش ساید!
[متفرقه] | کلیدواژهها:
قیامتِ صغرا!
امروز صبح وقتی که داشتم برای ماهمنیر وبلاگش را راه میانداختم، به آفتی دچار شدم که اول از همه اعصابِ خودم را خرد کرد و بعد هم به گمانم (اگر بقیه تا به حال فهمیده باشند) حال آنها را گرفت. فعلاً که وبلاگ به همین حالِ پریشانِ فعلی در آمده است. صبور باشید تا راهش بیندازیم.
دارم راه حل سادهای برایش پیدا میکنم. فعلاً که از ارباب اینترنتیه و پدران معنوی وبلاگ دستی با یاری و چشمی به عنایت نرسیده است الا یکی دو اشارتِ گرهناگشا از سوی احسان.
[متفرقه] | کلیدواژهها:
طلاق: اون هم از نوع
طلاق: اون هم از نوع سه تاییش!
من اینجا رو طلاق دادم دیگه. اسباب کشی کردیم خونهی جدید. با بلاگر هم اصلاً کار نمیکنیم. فقط اومدیم اینجا که خبر رو به کسانی که توپشون به تیر دروازه میخوره بدم. همین. در ضمن سایت هم یه مدتی غیر فعاله. به دلیل آتش سوز در ساختمانِ سرور
[متفرقه] | کلیدواژهها:
اثاث کشی (لینکاتونو درست کنید!)
اثاث کشی (لینکاتونو درست کنید!)
فکر کنم دیگه یواش یواش باید برید خونهی جدید رو تماشا کنید. من همهی مطالب قدیم رو فرستادم روی سایت ملکوت. البته یه خورده کار داره مرتب کردنش که الآن اصلاً وقتشو ندارم، مگر اینکه بعضی از دوستان زحمتشو بکشن. همینجا باید از طاها ابراهیمی تشکر کنم که زحمت خیلی از کارایی فنیِ کوچیکو واسهام کشید و کلی راهنمایی کرد.
حالا دیگه جدی جدی رفتیم خونهی جدید. اگه کسی حروف صفحهی جدیدو در هم ریخته میبینه، باید بره اینکودینگ صفحه رو درست کنه:
View —> Encoding —-> Unicode (UTF-8)
همین دیگه. توی خونهی نو زیارتتون میکنیم. عجالتاً بدرود.
[متفرقه] | کلیدواژهها:
روزگار امتی من تازه یاد
روزگار امتی
من تازه یاد گرفتم چطور با مووبل تایپ (که همه به غلط مینویسن موویبل تایپ، همونجوری که وجتِبِل رو میگن وِجِتیبیل!) کار کنم. عجب سیستم بینظیری داره. همین روزاست که کار و بارِ این وبلاگ کساد بشه و بریم تو مایهها امتی! خدا عمرش بده کسی رو که این کارو کرده. اوضاع و احوال ردیف بشه، اگه امکان پذیر باشه محتویات اینجا رو هم میفرستم روی امتی. یا علی مددی! نمونههای مشقهای کودکانهای رو که کردم میشه اینجا دید: ققنوس.
[متفرقه] | کلیدواژهها:
دفع آفت آدمی با وجودِ
دفع آفت
آدمی با وجودِ پیچیدگیهای عظیمی که داره، موجودیه که بسیار آسیبپذیره. همانطور که بارها گفتهام آدمی تکیهگاه میخواد، لنگر باید داشته باشه. این لنگر میتونه فرهنگ باشه، ادبیات باشه، هنر باشه، دین باشه یا یه مجموعهای از همهی اینها اما لاجرم باید این منظومهای که متکای ذهنی و هویتی آدمی میشه، بتونه توی عمدهترین مسایل زندگی آدم حرفی برای گفتن داشته باشه. الحاد و بیخدایی اگر بتونه گرههای عمدهی هستی و هویت آدمی رو باز کنه و راه آرامش و تعادل درون و برون رو بهش نشون بده، خوب چیز بدی نیست اصلاً! ولی من هنوز به زمینی که سایهی آسمون رو سرش نباشه مشکوکم. من هم عمیقاً قایلم که اول باید مقام آدمِ خاکی نهاد رو به خوبی دریافت. حرف بزرگان معرفت و اولیای دین هم اینجوری است که من عرف نفسه فقد عرف ربه. دربارهی سیاست نمیخوام حرف بزنم که همیشه یه عدهای یا آگاهانه یا ناآگاهانه بنای رهزنی گذاشتند و دامن دین رو آلوده کردند (البته فکر نکنم دامن دین هم چندان آلوده شده باشه!!). اما برای تأسیس یه منظومهی فکری مدون که بتونه راهنمای آدم توی جزر و مدهای روحی و روانی و همچنین تلاطمهای روزگار باشه، من همیشه ناچار سراغ مولوی یا حافظ رفتم. مهم هم نبوده که مادهی اولیه اندیشه اینا چی بوده. هر چی بوده به من گرما داده و حرارت. اون آفتسوزی که من در حرف مولوی دیدم (علیرغم اینکه نهایتاً در خیلی جاها مولوی ملّاست) در سخن امثال شاملو و فروغ ندیدم. حالا باید مفصلتر در این باره صحبت کنم. عجالتاً یه بار دیگه این بیت مولوی رو یادآوری کنم به خودم که:
اول ای جان دفعِ شرّ موش کن / بعد از آن در جمعِ گندم کوش کن!
[متفرقه] | کلیدواژهها:
آن میر غوغا را بگو
آن میر غوغا را بگو
آن سرو خضرا را بگو: «مستان سلامت میکنند». و من که همواره مست توام:
هوای روی تو دارم نمیگذارندم / به کوی تو مگر این ابرها ببارندم
مرا که مستِ توام این خمار خواهد کشت / نگاه کن که به دستِ که میسپارندم
من آن ستارهی شب زندهدارِ امیدم / که عاشقان تو تا روز میشمارندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه / غم شکستهدلانم که میگسارندم
کدام مست، می از خون سایه خواهد کرد / که همچو خوشهی انگور میفشارندم
بله، من هم میان این صحرا بید کهنسالی را مانم که قرنهاست سیل سرشک است که از دیدگان فرومیریزد:
به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن / ببین در آینهی جویبار «گریهی بید»
چه جای من که در این روزگارِ بی فریاد / ز دستِ جورِ تو ناهید بر فلک نالید
بیا که خاکِ رهت لاله زار خواهد شد / ز بس که خونِ دل از چشمِ انتظار چکید
[متفرقه] | کلیدواژهها:
قرار دوم بلاگرهای لندن عکسای
قرار دوم بلاگرهای لندن
عکسای قرار دوم رو که گذاشته بودم رو سایت آدرسش اینه:
جلسه دوم بلاگرهای لندن
[متفرقه] | کلیدواژهها:
بیحوصله وقتی گفتم حالم خوش
بیحوصله
وقتی گفتم حالم خوش نیست مقصودم این بود که مریضم. از آلمان این سرماخوردگی پنهان رو با خودم آوردم اینجا. شانس آوردم سارس نگرفتم! سرشب به هادی میگفتم همش تقصیر تو بود، من که هی به پسره میگفتم سردمه اون به خرجش نمیرفت! به هر تقدیر دیگه راه افتادم اما کلی کار رو دستم مونده. اگه آدم همیشه حساب وقایع اتفاقیه و ماجراهای پیشبینی نشده رو تو زندگیش میکرد کلی از زندگیش جلو بود. اگه تو این چند روز هم میبینین موسیقی صفحه عوض نشده دلیلش همین خونهنشینی بوده. کارِ امروز صدای حسامالدین سراجه که خیلیدوستش دارم.
[متفرقه] | کلیدواژهها:
اگه حوصلهتون از من سر
اگه حوصلهتون از من سر میره!
کسایی که حوصلهشون از من سر میره یا یه روزی دیدن که من دیگه ننوشتم (تهدیدایی تو مایههای تهدیدای دانیال!)، حتماً برن سراغ نویسندهی سیبستان که هم از من سختگیرتره و هم کم و گزیده مینویسه! من امروز حالم خوش نیست کلی هم کاریعقب مونده دارم و گرنه براتون یه حکایت مفصل مینوشتم. از سوفیا هم به خاطر مطلب «زن یا مرد؟»ی که نوشته ممنون
پ.ن. در ضمن وبلاگها یا سایتهایی که مرتب به روز نشن از توی لینکای من میرن بیرون. اگه یه روزی اسمتون این تو بوده و حالا نیست، دلیلش اینه. اونایی هم که مرتب آپدیت میشن و اسمشون نیست، یه دلایل فنی داره که نیستن.
[متفرقه] | کلیدواژهها: