امروز شاهد ۴ حادثهی به ظاهر کوچک اما عميقاً مهم بودم که به گمان من، نشانهی تغيير عميق و شگفتی است که نه نظام، نه حتی نامزدهای مطلوب اصلاحطلبان حتی فکرش را هم نکرده بودند. ابتدا اين بند از بیانيهی ميرحسين موسوی را با هم بخوانيم:
«امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.»
امروز صبح، حميد دباشی در صفحهی فيسبوکاش نوشته بود که: «کاروانی را میبینم که ملت ماست و امروز به دو دسته تقسیم شده و به نظر میرسد که بر سر یک دوراهی رسیده. سر پیچ بعدی این دودسته دوباره به هم خواهد رسید و مخلص شما آنجا منتظر شماست» و اشارهی او به کسانی بود که انتخابات را تحريم کردهاند و کسانی که میخواستند رأی بدهد. میخواهم بگويم که آن «پيچ بعدی» خیلی زودتر پيش چشممان نمايان شده است. به شرح زير.
۱. دستکم دو مورد را ديدهام که کسانی که خود انتخابات را تحريم کرده بودند، حاضر شدند به نيابت از کسانی که دسترسی به صندوق رأی ندارند (عمدتاً خارج از کشور) بروند و به جای آنها با شناسنامهی خودشان رأی بدهند. اين اتفاق بسیار مهمی است. تحريمکنندگان و رأیدهندگان در يک نقطه به هم رسيدهاند: ما هم با هم هستيم. هر دو گروه دستهایشان را به سوی همديگر دراز کردهاند بدون اینکه کوشش در متقاعد کردن هم داشته باشند. اين روزها شاهد اين استراتژی دوستان حامی حسن روحانی بودم که درست مانند ۴ سال پيش و ۸ سال پيش تمام همتشان را گذاشته بودند برای اينکه تحريمگران را متقاعد به رأی دادن کنند (که به گمان من روشی از اساس خطاست چون آزادی و حق انتخاب افراد را ناديده میگيرد و صورتی است از استبداد خيرخواهانه). اما امروز بدون چنين مداخلهای کسانی حاضر شدند از اين مرز مصنوعی عبور کنند. اين اتفاق يعنی بازگشت عاملیت به شهروندان. يعنی به دست گرفتن سرنوشت خويش بدون اعتنا به اينکه مسیر قدرت سخت از چه راهی میگذرد. يعنی ما، مردم، برای يافتن همديگر نه نيازی به نامزدهای رياست جمهوری داریم نه حتی نياز به توصيه و ارشاد ميرحسين موسوی. اين کشف مهم، هر اندازه هم کوچک و در حاشيه باشد، در حقیقت متن کنش سياسی و عمل آگاهانه و مستقل شهروندان ماست.
۲. امروز بسياری از زنان ايرانی در خارج از کشور بدون حجاب اجباری رأی دادهاند. اين تصميمها هر اندازه هم کوچک و در حاشيه باشد معنای صریحاش اين است که حتی در اين مقطع حساس تن به بازی تعريفشدهی قدرت سخت ندادهاند. هيچ حرجی بر کسانی نيست که به هر دليلی تصميم گرفتند حجاب بر سر کنند و رأی بدهند (چه آنها که حجاب باور و اعتقاد دینیشان است چه آنها که آن را باوری دينی نمیدانند). مهم اين است که زنان ما به آرامی و آهستگی هم که شده، نشان میدهند که هر وقت فرصت پیدا کنند، ايستادگی خواهند کرد.
۳. بعضی از فعالان سوری امروز به حمايت از رأیدهندگان ايرانی که خواهان آزادی هستند برخاستند. سوريه امروز در آتش و خون میسوزد ولی کسانی در آنجا هستند که میفهمند شهروندان ايرانی وقتی سرنوشت خودشان را به دست میگيرند يا صدای آزادیخواهی را بلند میکنند حاصلاش هم به سود ايران است هم به سود سوريه هم به سود جهان.

۴. حادثهی چهارم ظاهری طنز و شايد حتی هجوآميز داشته باشد ولی حاوی نکتهی مهمی است. در هفتههای گذشته این مغالطه به دفعات دهان به دهان گردیده و برای آن تبليغ شده است که هر کس در انتخابات شرکت میکند، يعنی «ساز و کار انتخابات» جمهوری اسلامی را پذیرفته است. يعنی اگر چهار سال پیش در برابر سرقت رأیتان اعتراض کرديد، امروز با رأی دادن ثابت میکنيد که حرفتان بيجا بوده است. عدهای حتی حاضر نشدند وقتشان را صرف استدلال کردن برای نشان دادن اين مغالطهی تباه و باطل کنند. حرکتشان بسيار ساده، صريح و رندانه بود. خودتان ببينيد و به هوش و رندی رأیدهندهی ايرانی آفرین بفرستيد.

امروز ما نشان داديم که حتی وقتی قرار باشد سبز ما را بنفش کنند، باز هم سبز میمانيم. باز هم همديگر را پيدا میکنيم. باز هم خانههای خود را قبله میکنيم و دست به سوی هم دراز میکنيم حتی اگر ميان ما شکاف افتاده باشد. این بلوغ سياسی چيزی است که به مخيلهی هاشمی، خاتمی و حسن روحانی هم خطور نکرده بود و بعيد است به اين آسانی خطور کند. امروز ما نشان داديم که قلب سياست ما هستيم. آيا قدرتمندان، حتی کسانی که امروز به آنها رأی داديم، چشم و گوششان را باز میکنند تا منطق زندان خودخواسته و خودپرورده را در هم شکنند؟ آيا خواهند فهميد راه رهايی، شکستن ديوار زندان است نه فراختر کردن آن؟
به آينده اميدوارم. امروز مردم ما نشان دادند که اگر بخواهند در تلخترين شرايطی که استبداد داخلی، استکبار خارجی و خودکامگی پنهان خيرخواهانه، فيلسوفانه و روشنفکرانه – حتی گاهی بدون آنکه بخواهد – عامليت آنها را حذف میکند، بايستند و بگويند که ما، سخن خودمان را خواهيم گفت هر چند شما زمين بازی را به سود خودتان تنظيم کنيد يا تن به بازی در ميدان زور بدهيد.
«امید به صرف گفتن و شنیدن شکل نمیگیرد و تنها زمانی در ما تحکیم میشود که دستانمان در جهت آرزوهایی که داشتیم در کار باشد. دستانمان را به سوی یکدیگر دراز کنیم و خانههایمان را قبله قرار دهیم. واجعلوا بیوتکم قبله. به خودتان و دوستان همفکرتان برگردید و این بار هر شهروند محوری باشد برای یک فعالیت مفید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و منتظرتشویق و کمک دولتی که وجاهت خود را از دست داده است نباشد.»
امروز صبح، حميد دباشی در صفحهی فيسبوکاش نوشته بود که: «کاروانی را میبینم که ملت ماست و امروز به دو دسته تقسیم شده و به نظر میرسد که بر سر یک دوراهی رسیده. سر پیچ بعدی این دودسته دوباره به هم خواهد رسید و مخلص شما آنجا منتظر شماست» و اشارهی او به کسانی بود که انتخابات را تحريم کردهاند و کسانی که میخواستند رأی بدهد. میخواهم بگويم که آن «پيچ بعدی» خیلی زودتر پيش چشممان نمايان شده است. به شرح زير.
۱. دستکم دو مورد را ديدهام که کسانی که خود انتخابات را تحريم کرده بودند، حاضر شدند به نيابت از کسانی که دسترسی به صندوق رأی ندارند (عمدتاً خارج از کشور) بروند و به جای آنها با شناسنامهی خودشان رأی بدهند. اين اتفاق بسیار مهمی است. تحريمکنندگان و رأیدهندگان در يک نقطه به هم رسيدهاند: ما هم با هم هستيم. هر دو گروه دستهایشان را به سوی همديگر دراز کردهاند بدون اینکه کوشش در متقاعد کردن هم داشته باشند. اين روزها شاهد اين استراتژی دوستان حامی حسن روحانی بودم که درست مانند ۴ سال پيش و ۸ سال پيش تمام همتشان را گذاشته بودند برای اينکه تحريمگران را متقاعد به رأی دادن کنند (که به گمان من روشی از اساس خطاست چون آزادی و حق انتخاب افراد را ناديده میگيرد و صورتی است از استبداد خيرخواهانه). اما امروز بدون چنين مداخلهای کسانی حاضر شدند از اين مرز مصنوعی عبور کنند. اين اتفاق يعنی بازگشت عاملیت به شهروندان. يعنی به دست گرفتن سرنوشت خويش بدون اعتنا به اينکه مسیر قدرت سخت از چه راهی میگذرد. يعنی ما، مردم، برای يافتن همديگر نه نيازی به نامزدهای رياست جمهوری داریم نه حتی نياز به توصيه و ارشاد ميرحسين موسوی. اين کشف مهم، هر اندازه هم کوچک و در حاشيه باشد، در حقیقت متن کنش سياسی و عمل آگاهانه و مستقل شهروندان ماست.
۲. امروز بسياری از زنان ايرانی در خارج از کشور بدون حجاب اجباری رأی دادهاند. اين تصميمها هر اندازه هم کوچک و در حاشيه باشد معنای صریحاش اين است که حتی در اين مقطع حساس تن به بازی تعريفشدهی قدرت سخت ندادهاند. هيچ حرجی بر کسانی نيست که به هر دليلی تصميم گرفتند حجاب بر سر کنند و رأی بدهند (چه آنها که حجاب باور و اعتقاد دینیشان است چه آنها که آن را باوری دينی نمیدانند). مهم اين است که زنان ما به آرامی و آهستگی هم که شده، نشان میدهند که هر وقت فرصت پیدا کنند، ايستادگی خواهند کرد.
۳. بعضی از فعالان سوری امروز به حمايت از رأیدهندگان ايرانی که خواهان آزادی هستند برخاستند. سوريه امروز در آتش و خون میسوزد ولی کسانی در آنجا هستند که میفهمند شهروندان ايرانی وقتی سرنوشت خودشان را به دست میگيرند يا صدای آزادیخواهی را بلند میکنند حاصلاش هم به سود ايران است هم به سود سوريه هم به سود جهان.

۴. حادثهی چهارم ظاهری طنز و شايد حتی هجوآميز داشته باشد ولی حاوی نکتهی مهمی است. در هفتههای گذشته این مغالطه به دفعات دهان به دهان گردیده و برای آن تبليغ شده است که هر کس در انتخابات شرکت میکند، يعنی «ساز و کار انتخابات» جمهوری اسلامی را پذیرفته است. يعنی اگر چهار سال پیش در برابر سرقت رأیتان اعتراض کرديد، امروز با رأی دادن ثابت میکنيد که حرفتان بيجا بوده است. عدهای حتی حاضر نشدند وقتشان را صرف استدلال کردن برای نشان دادن اين مغالطهی تباه و باطل کنند. حرکتشان بسيار ساده، صريح و رندانه بود. خودتان ببينيد و به هوش و رندی رأیدهندهی ايرانی آفرین بفرستيد.

امروز ما نشان داديم که حتی وقتی قرار باشد سبز ما را بنفش کنند، باز هم سبز میمانيم. باز هم همديگر را پيدا میکنيم. باز هم خانههای خود را قبله میکنيم و دست به سوی هم دراز میکنيم حتی اگر ميان ما شکاف افتاده باشد. این بلوغ سياسی چيزی است که به مخيلهی هاشمی، خاتمی و حسن روحانی هم خطور نکرده بود و بعيد است به اين آسانی خطور کند. امروز ما نشان داديم که قلب سياست ما هستيم. آيا قدرتمندان، حتی کسانی که امروز به آنها رأی داديم، چشم و گوششان را باز میکنند تا منطق زندان خودخواسته و خودپرورده را در هم شکنند؟ آيا خواهند فهميد راه رهايی، شکستن ديوار زندان است نه فراختر کردن آن؟
به آينده اميدوارم. امروز مردم ما نشان دادند که اگر بخواهند در تلخترين شرايطی که استبداد داخلی، استکبار خارجی و خودکامگی پنهان خيرخواهانه، فيلسوفانه و روشنفکرانه – حتی گاهی بدون آنکه بخواهد – عامليت آنها را حذف میکند، بايستند و بگويند که ما، سخن خودمان را خواهيم گفت هر چند شما زمين بازی را به سود خودتان تنظيم کنيد يا تن به بازی در ميدان زور بدهيد.
نظرها (2)
من به خاطر اقتصاد به روحانی رای دادم
نه برای رقص فاحشه ها و نه برای متلک پرانی اوباش به نوامیس
احمد | شنبه، ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۴۱
چقدر قشنگ و بجا نوشتيد...
Anonymous | شنبه، ۲۵ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۲۰