گنج روان

بیتی از غزل حافظ با مطلع «سالها پیروی مذهب رندان کردم» هست که به دو روایت ضبط شده: یکی: سایهای بر دلم ریشم فکن ای گنج مراد | که من این خانه به سودای تو ویران کردم. دیگری هم به شکل: سایهای بر دلم ریشم فکن ای گنج روان. هر دو روایت آن لطافت معنا را دارند ولی طبعاً دومی اشارهای به آدمی دارد. مخاطب حافظ گنج مثل گنج زیر خاک و مدفون نیست. گنجی است که روان است و متعین و انسانوار. یعنی مخاطب گنج نیست. انسانی است که خود گنج است و گنجها در تمنای اویند. این گنج روان عدیل همان سرو روان است. و گرنه گنج و سرو و این تعابیر استعاری هنری ندارند. دلالتهای اینها و متعلقشان مهم است. اما اینکه شجریان به آواز خوانده و گفته گنج مراد هیچ از زیبایی و درخشش آواز نمیکاهد. این دو دقیقه را گوش کنید و لذت ببرید.
نقش مستوری و مستی نه به دست من و تست

ماه رمضان هم وسوسهی نوشتن را زنده میکند هم هاتفی نهیب نانوشتن میزند. اگر قرار باشد این همه بنایاش آباد کردن خویشتن باشد خاصیتی در این رمضان نیست. الآن هم که دو خط مینویسم به شوق صدای بهشتی شجریان است. آوازی را که در ابوعطا آغاز میشود با صادر و وارد این مقام قسمت میکنم که به گمانم از جواهر آواز شجریان است. صدای زلال، ساز خوشنوا، نغمهی داوودی شجریان جمع آمده با غزل خواجهی شیراز تمام بهشت را یکجا به گوش آدمی میآورد. این طرب اگر روزه و توبه میشکند بسا به از عبادت و طاعتی که عجب و نخوت بیاورد. دولت مطرب و می را بقا باد «که هیچ از خانقه نگشود»!
[رمضانيه, موسيقی] | کلیدواژهها: , ابوعطا, حافظ, دشتی, رمضانيه, شجريان, شور, مذهب رندان, نی
به مجمعی که در آیند شاهدان دو عالم…

آدم فقط باید دیوانه باشد – یا عاشق – که همه چیز داشته باشد یا همه چیز را به او بدهند ولی باز چیزی باشد که به محض عبور از کنارش یا به محض زنده شدن یادش، اشک از دیدگاناش سرازیر کند. این حال را سوختگان میدانند. باید جایی یک بار هم که شده دردی را چشیده باشی، فراقی را آزموده باشی، هجرانی جهانات را ویران کرده باشد. اصلاً این تجربهای نیست که بخواهی کسی نداشته باشدش. فکر میکنم با تمام زجرها و خون دل خوردنهایاش، داشتن این تجربه هزاران هزار بار به نداشتناش میارزد. اینها را نداشته باشی از آدمی بودن دوری.
مشغول کار بودم به دنبال فایلی میگشتم و سر از جایی روی کامپیوترم در آوردم و روی فایلی کلیک کردم که آواز علیرضا افتخاری بود با نی محمد موسوی. بعد فهمیدم بخشی از آلبوم «دریغا»ی اوست. صدا برای خودش پیش میرفت و سر از این بیت بابا طاهر در آورد که: تمام خوبرویان جمع گردند | کسی که یادت از یادم بره نیست. تمام روزم تعطیل شد. نه صدای خواننده مهم بود و اصالت داشت، نه نی موسوی. هیچ چیز دیگری مهم نبود جز چیزی که زیر هزاران لایهی بشریت و زمان و تکرار روزمرگی نهاناش کرده بودم. ناگهان سر بر میکند و آدمی را لطیف میکند؛ مثل بارانی است که بعد از ماهها و سالها خشکی بر سینهی تفتیدهی کویر ببارد. اگر دلتان نازک است یا با شنیدن موسیقی ایرانی آمیخته با این شعرهای سوزناک و خانهخرابکن زندگیتان پاک مختل میشود، خوب طبعاً اینها را نباید گوش کنید. این را هم گوش نکنید… دوام عیش و تنعم نه شیوهی عشق است…
[audio:http://blog.malakut.org/cms/wp-content/uploads/2015/08/Darigha.mp3][هذيانها] | کلیدواژهها: , دريغا, عليرضا افتخاری, محمد موسوی, نی, هجرانیها
خرقه رهنِ میکدهها…

تا امروز بیش از ۱۱ سال است که در پی آوازی از شجریان با نی موسوی میگشتم که کاستی از آن را در ایران داشتم و با مهاجرت به لندن و درآمدن تکنولوژیهای جدید، از تمام آنها بیبهره ماندم. آن کاست، دو آواز داشت بر روی دو غزل از حافظ (در کنار چند غزل دیگر) هر دو با نی محمد موسوی. یکی در ابوعطا و دیگری در همایون. مطلع آن دو غزل اینهاست: «ز دلبرم که رساند نوازش قلمی | کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی» و «حالیا مصلحت وقت در آن میبینم | که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم». پیشتر از این آواز مشابهی از شجریان در شور را روی غزل دوم با نی حسن کسایی در ملکوت آورده بودم که اجرای سال ۱۳۵۸ بود. این اجرای تازهتر، که به لطف دوستی مشفق و اهل دل از آن سوی زمین به دستم رسیده است، در سال ۱۳۶۷ اجرا شده است در تالار وحدت به مناسبت بزرگداشت حافظ. در بخش ابوعطا، انتهای اثر قطع شده است (و تا جایی که یادم میآید روی نوار کاست هم همین وضع را داشت). دوست داشتم با فراغ بال چیزی دربارهی این دو غزل بنویسم ولی دیدم حیف است درنگ کنم و تا آن زمان شما را در شنیدن این دو آواز بهشتی سهیم نکنم. گوارای وجودتان!
آواز ابوعطا
[audio:http://blog.malakut.org/audio/Shajarian-Mousavi-1367-Hafez-Abuata-Homayoun/Abuata-SM-1367-Hafez.mp3]
آواز همایون
[audio:http://blog.malakut.org/audio/Shajarian-Mousavi-1367-Hafez-Abuata-Homayoun/Homayoun-SM-1367-Hafez.mp3]
پ. ن. عنوان یادداشت میگوید که اگر قرار بود چیزی بنویسم از چه جنسی بود! خواهم نوشت دربارهاش.
[موسيقی] | کلیدواژهها: , ابوعطا, تالار وحدت, حافظ, شجريان, محمد موسوی, نی, همايون, کنسرت سال ۱۳۶۷
گوش بنه عربده را، دست منه بر دهنم
بیهوده نیست پس، اگر نمیشود لب فروبست:
منِ رمیدهدل آن به که در سماع نیایم
که گر ز پای در آیم به در برند به دوشم
مرا مگوی که سعدی طریق عشق رها کن
سخن چه فایده گفتن چو پند میننیوشم!
[تأملات, موسيقی, پرويز مشکاتيان] | کلیدواژهها: , سر عشق, سهتار, شجريان, ماهور, محمد موسوی, نی, پرويز مشکاتيان