اطلس نو بافت دلم، دشمن این ژنده شدم…

حالا که ملکوت جامه عوض کرده است و خرقهی نو پوشیده است، انگار نوشتن هم هیجانانگیزتر است هم دشوارتر. هیجان دارد چون فضای مادی و جغرافیای نوشتن دگرگون شده است؛ زیباتر و دلرباتر شده است. دشوارتر است چون حس میکنی دیگر در چنین خانهای نمیتوانی هر جور دلات خواست پایات را دراز کنی و لم بدهی و بی هیچ آداب و ترتیبی رها، فارغدل و لاابالی بنویسی. انگار اقتضای فضا جوری است که لاجرم برای لب گشودن باید ادب نگه داشت. ادب مقامِ تازه، ادبی تازه است.
یک بار دیگر، رسماً باید به دانیال ادای دین کنم. دستکم در حد لفظ و کلام. به خاطر هنرمندی، خوشسلیقگی و نازکخیالیاش در پروراندن تصوری که تصدیقاش محال نبود اما هنر میخواست و مهربانی با حروف و صورتها. دانیال این مهربانی را به تمام و کمال داراست. دست مریزاد، دانیال!
[تأملات] | کلیدواژهها: , سايه, ملکوتيه, ه. ا. سايه
این خرقه بینداز و برو…

امروز، در اولین روز مرداد ماه، ملکوت خرقه عوض کرد. رنگ و قالب پیشین را سالهای درازی نگه داشته بودم. آن ترکیب رنگ و شکل و صورت ملکوت، کمابیش ده سال عمر کرد. حال که دههی اول ملکوت سپری شده است، هم شکل و شمایل و خرقهاش دگرگون میشود و هم نرمافزار مدیریت محتوایاش عوض میشود. روزگاری برای وبلاگنویسان، امتی، سروری میکرد. حالا میتوان با قاطعیت گفت که وردپرس، روزگار فرمانفرمایی امتی را ختم کرده است. پیش از این به چند دلیل مهم از مهاجرت از امتی به وردپرس پرهیز داشتم. نخست اینکه ناگزیر میشدم به فکر قالبهایی تازه برای وبلاگم باشم و بعد هم مجبور میشدم، برای یکایک وبلاگهای ملکوت وردپرس نصب کنم. مشکل اول بلاموضوع شده است. مسألهی دوم هم تا حدود زیادی حل است. راه نصب وردپرس بسیار سرراست و بیدردسر است و هر کس از نویسندگان حلقهی ملکوت که بخواهد به سادگی میتواند به سیستم جدید نقل مکان کند. میماند آن سیستم بلاگرولینگ صفحهی اول ملکوت که هنوز راهحلی برایاش پیدا نکردهام.