آن مواعید که کردی مرواد از یادت
در آن آیات واپسین مناجاتگونه و دلنشین سورهی آل عمران آیهای هست از زبان مؤمنان که میگوید: «رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَىٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ». این تقاضا و تمنای وفای به عهد و یادآوری به محبوب که خلاف عهد مکن حکایتی است. آیهی بعد البته در پاسخ میگوید که من عمل هیچ عاملی را ضایع نمیکنم و باقی قصه معلوم است. ولی این تنها یک منزلت از منازل ایمان است. شاید باید گفت منزلی ورای ایمان هم هست و آن منزل عشق است. منزل بیخویشی و بیآرزویی. این همان است که سنایی به فراست دریافته بود که میگفت:
با دو قبله در ره توحید نتوان رفت راست
یا رضای دوست باید یا هوای خویشتن
سوی آن حضرت نپوید هیچ کس با آرزو
با چنین گلرخ نخسبد هیچ کس با پیرهن
در این منزل و با این منزلت کسی نه به او یادآوری میکند و نه از او تمنایی دارد که چنین و چنان کن. اینجا حاجتی نیست دیگر. اینجا اگر رسیدی همه بیآرزویی است و بس. اینجا آن پیراهنی که حجاب و حایل میان تو و آن گلرخ خواهد شد در میانه نیست. این دعا هم که به تعلیم اوست برای همین است که به جایی برسی که دیگر همینها را نگویی و نخواهی. برای این است که چنان سوخته باشی و تهی که بتوانی بگویی:
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آنجا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن تست به یغما چه حاجت است
بهشت و دوزخی اگر باشد که از آن توست اختیار این یا آن از چه روست؟ خانهی خود را همی سوزی بسوز!
رمضان به پایان میرسد امروز. از این رمضان، اگر «من» را برداریم و بزداییم آنچه خواهد ماند همانا «رضا» خواهد بود و بس. این زدودن من، این بریدن از آرزو، این پیراهن خویشتن به در کردن همگی مقصود و مراد از تمام آن ریاضت است و بس. و گرنه در آن صیام و قیام و جوع و ظمأ فضیلتی نیست الا در همین که از این خویشتن تهی شوی.
هر که در وی لقمه شد نور جلال
هر چه خواهد تا خورد او را حلال
چون که در معده شود پاکات پلید
قفل نه بر حلق و پنهان کن کلید
لقمه وقتی نور جلال میشود که آن آرزو را رها کرده باشی. رمضان و غیر رمضان ندارد. شادا آنکه رمضان و روزهداری حجاباش نشده باشد! شادا پایان رمضان!
به یاد این نیمنگاه رمضانی برای تهی شدن از من و رسیدن به رضا، این تصنیف اصفهان با صدای مرضیه را بشنوید:
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
پ. ن. تصنیف شب عید فطر با صدای ام کلثوم را همچنان میتوانید در صفحات ویژهی ملکوت بیابید (+)
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , ام کلثوم, بیآرزويی, خلافآمد عادت, رضایت, رمضان, عيد فطر, مرضيه
روز تویی، روزه تویی…

روزهی رمضان و عید رمضان، برای مؤمنان و اهل اسلام یک چیز است و برای عاشقان چیز دیگر. در روزه، مؤمنان امساک میکنند. برای عاشقان تمام تکاپوی حیاتشان امساک است. عاشقانی که در امساکاند، عاشقان مهجورند البته. عاشقی که در مقام وصال باشد، انفصال و امساکی ندارد که عیدی برایاش از راه برسد. هر نفس و هر لحظهاش عید است. روزه و عید، هلال و رؤیتاش بهانه است. ماه رمضان و تمام آداب و مناسکاش جز نشانه چیزی نیستند. نشانههایی هستند برای اینکه راهی گم نشود. این ره گم نکردن برای کسانی است که بر کرانه میروند. کسی اگر خود، راه باشد، راه گم کردن هم برایاش بلاموضوع است.
میخواستم چیزی بنویسم برای عید رمضان. چیزی میخواستم بنویسم از ذوق. تکرار دانستههای عوام و مرور هر آن چیزی که همه ساله از منبر زاهدان ریایی هم میشنوند هنری نیست. هنری هم اگر داشته باشد، هنر واعظان است. قصهی عاشقان نیست. برای عاشق، همه چیز در معشوق خلاصه است. نماز چیزی نیست جز همنفسی و همکلامی. روزه هم چیزی نیست جز در هوای معشوق بودن. در جزر و مد فراق و وصال، همه روزه رنگ میبازد و هم عید رمضان. برای کسی که همه چیزش یار است، آغاز و پایان روزه، بیاو بیمعناست و جز دردسر نیست. مینویسم و هر لحظه میبینم از فرط تردد و احتیاط، به شطاحی میافتم. پس میکوشم بدون لفاظی یا صنعتگری دریافت سادهای را بنویسم که شاید به گمان خودم، مهمترین یافتهی انسانی است که در متن یا حاشیهی مناسک دین، چیزی مییابد که به کارش میآید و زادی مییابد ماندگار. ادامهی مطلب…
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , رمضانيه, شهرام ناظری, عيد فطر