گرچه ماه رمضان است… (۳)
آداب و مناسک شریعت دیوار به دیوار قیامتاند. قیامت به معنای دقیق آن، نه به معنای عوامانهی زیر و زبر شدن جهان مادی و آخرالزمانهای هالیوودی. خواجهی طوسی جایی در تعریف شریعت آن را دوری میخواند که در آن طاعت به شرط تعیین اوقات فرمایند و دور قیامت را دوری میخواند که در آن طاعت به شرط رفع تعیین اوقات فرمایند. در هر دو دور، طاعت ثابت باقی میماند. یعنی طاعت که نام دیگری برای معرفت هم هست، از موضوعیت نمیافتد. جایی که طاعت از موضوعیت بیفتد قیامت تبدیل به اباحت میشود. این مقدمه را از این باب گفتم که شباهت روزگار فعلی را به دور قیامت به یک معنای موسع نشان دهم.
در روزگار کرونا – که حالا مصادف با رمضان هم شده است – زمان و مکان معنایشان دگرگون شده است. حتی میشود گفت حجاب زمان و مکان برداشته شده است. میفهمیم که زمان همچنان باقی است و مکان هم. هنوز هم فاصلهها هست. اختلاف زمان هم هست ولی نوع رابطهی آدمیان و فهمشان از جهان و سلوک انسانی تغییر کرده است. مختصرش اینکه کرونا، برای آدمیان عادتشکنی کرده. و عادتشکنی از مهمترین ویژگیهای قیامت است. قیامت، عادتشکن است. خواب خو گرفتن به مناسک معهود را از سر آدمی میپراند. شریعت به همین معنا مستی میآورد. شیفتگی میآورد. قیامت این مستی را میشکند و این شیفتگی را مبدل به آگاهی میکند و مراقبت.
اهل سلوک البته همیشه نیاز به تلنگر یا حادثهای بیرونی ندارند. برای اهل معرفت قیامت هر روز میتواند رخ بدهد چنانکه قدر و شب و روز قدر مرتب برای اهل حقیقت تکرار میشوند و مقید به عشر آخر رمضان نیستند. یعنی که رمضان را میشود در ماههای دیگر هم تکرار کرد. این رمضان مقید به زمان و مکان رمضان شرعی است. یک رمضان قیامتی هم داریم که متصلان به قائم ظرایفاش را بهتر میفهمند. و هذا اشاره.
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , رمضان ۹۹, رمضانیه, شب قدر, شريعت, قائم, قيامت, کرونا
گر چه ماه رمضان است… (۲)

آدمیزاده – شما بگو خیل مؤمنان از میانشان – خود را مقید مناسک میکنند به امید تقربی. برای سلامت نفس آدمی و رهایی از دام حقبهجانبی همیشه ضروری است فکر کنیم که روزهی ما برای خود ماست. ان الله لغنی عن العالمین. و باید افزود که او از نماز و روزه و طاعت آدمیان نیز بینیاز است. مضاف بر این، تقید به مناسک شرعی – بر خلاف تصور عامهی مردم – کار خیلی دشواری نیست. شاید برای کسانی دست-و-پا-گیر و مزاحم باشد. اما از عهدهی مناسک و آداب شرعی برآمدن کار بسیار سادهای است. غایت و مقصد این مناسک اما چیزی است که رسیدن به آنها بسی دشوارتر از مثلاً رکوع و سجود یا امساک از طعام و شراب است. دست بر قضا، خو گرفتن به همین مناسک آسان بسیاری اوقات خودش بزرگترین حجاب است برای آن حقایق. پس سؤال این است: ما طالب مناسکیم یا حقایق؟ روزهداری عادتی دشوار نیست. تقید به عبادت ظاهر نیز. آدم شدن – به هر دو معنا – عقبهی دشوارتر ماجراست. اهل سلوک تعبیری دارند دربارهی موانع سلوک معنوی و این موانع را در سه طبقهی شوائب طبیعی، وساوس عادتی و نوامیس امثله میشمارند. ذیل اشاره به وساوس عادتی در آغاز و انجام طوسی نکتهای ظریف نهفته است: آداب شریعت از جنس وساوس عادتیاند. یعنی آدمیان هم پس از ملکه شدن تقید به شریعت میل به آنها میکنند و هم بدانها عادت میکنند. در جاهای دیگر، آداب شریعت را در زمرهی نوامیس امثله نهادهاند از این جهت که در زمرهی نوامیس الاهیاند و تمثیلیاند. اما به زعم من آداب شریعت مرتبتی فروتر از نوامیس امثله دارند.
به هر حال، قصه را دراز نکنم و الفاظ را هم بیهوده پیچ و تاب ندهم. غرض این بود که خودمان مراقب ملکه شدن این عادت ذمیمه در درونمان باشیم که گمان نکنیم هنری کردهایم با روزه گرفتن یا مثلاً ادای فرایض. بله، این توجهات برای مبتدیان شاید مضر باشد. و حتی شاید برای متوسطان. اما به هر حال، در این عصر کرونا که به خیال من از تجلیات قیامت است به شرحی که در یادداشتی دیگر خواهم آورد، توجه به آن جنبهی حقیقتی و قیامتی رمضان و روزه مهم است.
[رمضانيه] | کلیدواژهها: , رمضان ۹۹, رمضانيه, شريعت, قيامت, نوامیس امثله, وساوس عادتی
نماز مستان؛ نماز سوختگان
گمان نمیکنم هیچ شاعری مثل مولوی دینداری را با دیوانگی و عاشقی در هم آمیخته باشد. فضل تقدم برای کاشتن بذر این میوهی مبارک با سنایی است که آتشی در بیشهی دینداری ظاهریان انداخت. یک غزل است و مضموناش از ابتدا تا انتها «نماز» است؛ در لفظ. اما توسعاً به هر آداب و مناسک شرعی نیز میتوان آن را اطلاق کرد. کسی که اینجا – یعنی شاعر این غزل – فریضه میگذارد در مقامی است که فریضه از او ساقط است. با آن جان آتشین، با آن سینهی گداخته و انباشته از رنج و محنت، با آن سر سرگشتهای که خرد را در آن گنجا نیست، به حکم همین شریعت تکلیفی بر او نیست. اما ببینید که چگونه عاشقانه روایت دلبردگیاش را ترنم میکند.
چو نماز شام هر کس بنهد چراغ و خوانی | منم و خیال یاری غم و نوحه و فغانی
چو وضو ز اشک سازم بود آتشین نمازم | در مسجدم بسوزد چو بدو رسد اذانی
رخ قبلهام کجا شد که نماز من قضا شد | ز قضا رسد هماره به من و تو امتحانی
عجبا نماز مستان تو بگو درست هست آن | که نداند او زمانی نشناسد او مکانی
عجبا دو رکعت است این عجبا که هشتمین است | عجبا چه سوره خواندم چو نداشتم زبانی
در حق چگونه کوبم که نه دست ماند و نه دل | دل و دست چون تو بردی بده ای خدا امانی
به خدا خبر ندارم چو نماز میگزارم | که تمام شد رکوعی که امام شد فلانی
پس از این چو سایه باشم پس و پیش هر امامی | که بکاهم و فزایم ز حراک سایه بانی
به رکوع سایه منگر به قیام سایه منگر | مطلب ز سایه قصدی مطلب ز سایه جانی
ز حساب رست سایه که به جان غیر جنبد | که همیزند دو دستک که کجاست سایه دانی
چو شه است سایه بانم چو روان شود روانم | چو نشیند او نشستم به کرانه دکانی
چو مرا نماند مایه منم و حدیث سایه | چه کند دهان سایه تبعیت دهانی
نکنی خمش برادر چو پری ز آب و آذر | ز سبو همان تلابد که در او کنند یا نی
گاهی که این سودای نوشتن به جانام میافتد با خودم میگویم باید برای هر بیت دفترها بنویسم؛ شرح باید کرد و قصهها سرود. بعد به خودم نهیب میزنم که به من چه؟ بگذار طراوت، بکارت و اصالت غزل همچنین بماند. هر کس فهمید و ذوقی عمیق و عظیم برد، گوارای وجودش. کسی که نفهمید و نتوانست بفهمد، خوب نفهمیده است. چه اصراری که فهمانده شود؟ بعد میگویم اصلاً کسی که لایهلایه درد در جاناش انباشته است، کسی که تاب ندارد و ثانیهثانیهاش آتشفشان گدازانی است که جایی برای کفر دین نمیگذارد، اصلاً چرا باید برایاش نفس این گفتن مهم باشد؟ برو، برو دردی به کف آور، طلبی به دست آور! بقیهی ماجراها قصه است. کاش قصه بود. حرف مفت است.
[هذيانها, واقعه] | کلیدواژهها: , روزه, شريعت, مولوی, نماز, نماز عاشقان, نماز مستان
فاصلهی ظلمات و نور…
سه چهار هفتهای پیش هوش و حواسام آمیخته با سورهی فاطر بود. گمان میکنم آیات اول این سوره را با صدای مصطفی اسماعیل میشنیدم (شاید هم منشاوی). الآن هر چه میگردم نمییابم فایلاش را. ولی اصل قصه نفس آیات است نه قاری. نشانه میگذارم برای اینکه دوباره برگردم به سراغاش. اما هر بار که میخوانی و میشنوی، چیز تازهای کشف میکنی. یادم هست برای یکی از جلسات تدریسام، آیهای در این سوره را میخواستم با دانشجویانام بخوانیم که بعد از پایان کلاس به صرافتاش افتادم و دیر شده بود. اما آیات دیگر این سوره همان حال و هوا را دارد (خصوصا این بخش پایین که پررنگ کردهام).
وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِیرُ وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ وَلَا الظِّلُّ وَلَا الْحَرُورُ وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ یُسْمِعُ مَن یَشَاءُ ۖ وَمَا أَنتَ بِمُسْمِعٍ مَّن فِی الْقُبُورِ إِنْ أَنتَ إِلَّا نَذِیرٌ إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا ۚ وَإِن مِّنْ أُمَّهٍ إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ
Audio clip: Adobe Flash Player (version 9 or above) is required to play this audio clip. Download the latest version here. You also need to have JavaScript enabled in your browser.
(سورهی فاطر با صدای شاطری)
[واقعه] | کلیدواژهها: , شاطری, شريعت, علم, فاطر, قائم, قرآن, قيامت, نذير