خاتمی یا موسوی؟ انتخاب این نیست!
خاتمی باید کنارهگیری کند؟ به اعتقاد من نه. مثل روز روشن است که نه. دلیلی برای این کار نیست. مگر سیاست و مصلحت عمومی کشور، رفاقت و رقابت مرامی است؟ مگر اندیشیدن به مصلحتهای دراز کشور، با قرار و مدار و شرطبندی تعیین میشود؟ میخواهم به این نکته برسم که اصل سخن خاتمی که یا او میآید یا میرحسین موسوی، چندان وزن مهمی در تعیین تکلیف امروز ما ندارد. همان موقع هم وزنی نداشت چون بیشتر به یک بازی سیاسی و تبلیغاتی برای گیج کردن مخالفان شبیه بود (ولو هرگز هدف خاتمی این نبوده باشد). در نتیجه، اگر خاتمی حتی امروز چون و چرا کند یا به تردید بیفتد که باید کنارهگیری کند یا نه، معنایی جز تذبذب و تردید نخواهد داشت. خاتمی نه قرار است دلِ روزنامهی کیهان را به دست بیاورد و نه قرار است منتقدانِ دوآتشهی اصلاحطلبان، مشارکتیها و کل دوم خردادیها را شاد کند. اولویت خاتمی در این شرایط باید اندیشیدن به مصلحت درازمدت کشور و تدوین و تقریر برنامههای انتخاباتی (و اجرایی دولتاش در صورت انتخاب) باشد. خاتمی در انتخابات آینده، از مهرههای مهم بازیگر در صحنه خواهد بود (با تمام ایرادهایی که به او وارد است). به نظر من اصلاً معنا نداشت خاتمی سرنوشت نامزدیاش را به موسوی گره بزند. خوب زده است. حیف که این کار را کرده، ولی باید به جلو نگاه کند الآن.
پس: اینکه حالا میرحسین موسوی نامزد شده است، هیچ مدلول معرفتی یا الزام عملی برای خاتمی نمیآورد. خاتمی میتواند به کارش ادامه دهد، میرحسین موسوی نیز. وجود این دو منافات و تعارضی با هم ندارد. انتخابات آینده هم به نظر من، انتخاب میان اصلاحطلبی و غیر-اصلاحطلبی (یعنی جناح مخالف اصلاحات) نیست. قبول دارم که هنوز هم در ناخودآگاه و روانِ جمعی بسیاری از کسانی که به خاتمی رأی داده بودند، تصوری و ذهنیتی از اصلاحات هست (مطبوعات آزاد، کاهش دخالت دولت در حوزهی خصوصی زندگی مردم، پرهیز از غوغا و جنجال در صحنهی بینالمللی و قس علیهذا). اما امروز، مسأله چیزی است ورای اینها. به نظر من، نه تنها خاتمی که هر کسی که داوطلب ریاست جمهوری میشود، خیلی شجاعت به خرج میدهد. قدرت هم البته چیز مطلوب و هوسانگیزی است و کدام یک از نامزدهاست که میتواند بگوید من از قدرت بدم میآید؟ وسوسهی قدرت هم البته هست (نزدِ همهی نامزدها به درجات و مراتب البته). حال چرا شجاعت؟ به چند دلیل: اول اینکه جهان گرفتار یک بحران اقتصادی بیسابقه است که الآن امواجاش به ایران هم رسیده است؛ دوم اینکه در این سه سال گذشته، به اعتقاد من، احمدینژاد چنان بنیان اقتصاد، سیاست خارجی و سیاست داخلی را به تباهی و ویرانی کشانده است که سالها باید تلاش کرد که برسیم به نقطهی آغاز ریاست جمهوری احمدینژاد. باز هم میشود دلیل آورد، اما فکر میکنم همین دو دلیل کافی است که مهابت وضعیت پیش رو را نشان بدهد.
باز هم در این باره خواهم نوشت.
پ. ن. ناگفته پیداست که تلاش برای منصرف کردن میرحسین موسوی از نامزدی برای ریاست جمهوری خطای مضاعفی خواهد بود که هزینهای سنگین برای طرفداران خاتمی خواهد داشت. حداقل من وضعیت را چنین میبینم.
[دربارهی خاتمی] | کلیدواژهها:
درود. باید آفلاین بخوانم ولی خواستم سلامی عرض کنم.
حاجی واشنگتن هم نوشته است. و اینکه اعلمی هم کاندید شده است، نظر شما چیست؟
اتفاقا به نظر من در شرایط فعلی که هواداران خاتمی برای رای دادن به او دلیلی جز نفی احمدی نژاد ندارند و صد البته جناب خاتمی و اطرافیانش هیچ برنامه مدون و عملی برای مقابله با وضع نابسامان فعلی ندارند.
برای حفظ آرمان ها اصلاحات در جامعه بهترین راه حل استفاده از نیروهایی مثل کروبی و موسوی است. البته موسوی به علت آنکه احتمال اجماع بر روی او بیشتر است و رای آوری بالاتری دارد به طور قطع به کروبی ارجح است.
به نظر من بیانیه موسوی واقعا عوام فریبانه بود و متاسفانه نشون میداد که توی پوپولیست بازی دست آقای احمدی نژاد رو هم از پشت بسته. متاسفانه انگار هنوز در حال و هوای دهه شصت به سر می بره این آدم.
کاملا موافق نظر شما هستم. به عقیده من ، باید قول “یا من یا موسوی” را در ظرف خودش سنجید. خاتمی زمانی این قول را طرح کرد که موسوی را امین کامل و طرف مشورت خود می دانست. حالا شما بگویید آدمی که ۲۰ سال آزگار لب از لب بر نداشته و وقتی هم که می آید از پشت سر می آید و ما نمی دانیم با همه ابهاماتی که از خودش بوجود آورده ، حالا می خواهد با خنجری در دست و یا قلمی در ید ، به خدمت مردم بیاید یا نه، چه اجباریست که خاتمی را به خاطر قولش مجبور به انصراف بدانیم؟ به نظر من خاتمی اگر بیاید ، قول یک نفر را شکسته ( آنهم کسی که دیگر معلوم نیست از چه مشرب فکری برخوردار است) ولی اگر نیاید ، قول یک ملت را شکسته است. والسلام.
داریوش عزیز
بدون آنکه خودتان را بشناسم مدام نوشته هایتان را می خوانم و این را اعجاز زمانه می دانم.آنچه نوشته هایتان راممتایز می کند نگاه اخلاقی تان و نگاه منصفانه که به گنجینه های ادبی گذشته دارید.ممکن است با همه حرفهایتان همساز نباشم ولی ناهمواری منطقی در آن نمی بینم ولی این یادداشت حیرت مرا برانگیخت چرا که پیشنهاد متن غیر اخلاقی است. حرفی زده شده است و نباید بر زبان آورده می شد پس باید به حال خود رهایش کرد. اگر خاتمی این چنین کند چطور می توانیم اعتمادی به بقیه حرفهای دیگر او داشته باشیم. من مخالفم کسشی به خاطر کسی دیگرنامزدیش را رها کند. اما معتقدم هر حرف عهدی است با مخاطب و عهد شکنی غیر اخلاقی است.باید برای ماندن خاتمی استدلالی خلق کرد که صادقانه باشد. لااقل اعتراف شود حرف دیروز غلط بود و بابت آن عذر خواهی کرد. نمی خواهم باعث آزرده گی شما شوم چون نوشته هایتان و نگاه اخلاقی تان را دوست دارم و ترجیح می دهم این را تنها خود بخوانید ولی اگر باب گفت و گو را باز کنید در باره رویکرد اخلاقی به متن شهبه ذهنی من و چون منی حل می شود. به احترامتان به پا می خیزم بخاطر همه آنچه ازشما خواندم و آموختم
******************
آقای آقازاده عزیز،
ممنون از حسن توجهتان. فکر میکنم بحث باید آشکار شود. مسأله مهم است و من هم نظرم را توضیح میدهم که چرا به نظر من دوراهی اخلاقی نیست این وضعیت. در یادداشتی دیگر شرح خواهم داد که وضعیت بغرنجتر از این است که به سادگی بشود گفت خاتمی با انصراف کاری اخلاقی کرده است و با ادامه مرتکب کار غیر اخلاقی شده است. وضع پیجیدهتر از اینهاست.
د. م.
با شما موافقم ولی وای به روزی که این جریان مدیریت ادامه پیدا کند مطمعنا دیگر هیچ فرد متخصصی در کشور باقی نخواهد ماند و همه کسانی سرشان به تنشان می ارزد از مرز و دیار فراری خواهند شد. و این نکته ای است که جای تامل دارد و ظاهرا روسای امور از این امر بدشان نمی اید.