۵
دیشب میان راه، آلبوم افشاری مرکب را بعد از مدتهای درازی دوباره گوش میدادم. آواز زندهیاد ایرج بسطامی است و آهنگسازی پرویز مشکاتیان. قطعهی سوم، یعنی دلانگیزان، را که میشنیدم – و حتی وقت شنیدنِ تصنیف نخست – با خودم فکر میکردم این آلبوم عجب با شکوه است. وقتی میگویم با شکوه، باید شعر را ذرهذره درک کرده باشی. سعدی و ذهناش را باید بشناسی. از تصنیف شروع کن تا آواز. شاعر میگوید:
با شکوه…

رفیقانام سفر کردند هر یاری به اقصایی
خلاف من که بگرفته است دامن در مغیلانام
و در سخناش حسرت موج میزند. اما بلافاصله میگوید:
دمی با دوست در خلوت، به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانام
کاش وقت بود و میشد بیشتر نوشت. بعضی از غزلهای سعدی انگار از ابتدا تا انتها یک داستان را روایت میکنند. مثل مینیاتور میماند غزل سعدی. زیبا. با شکوه. پُر سخن و معنادار. و آری، «هنوز آواز میآید به معنی از گلستاناش». شما هم این افشاری مرکب را بشنوید. (هنوز دوست دارم تا مدتی موسیقی اتوماتیک با باز شدن صفحه پخش شود؛ به زودی به سیستم سابق بر میگردم، اما هنوز نه).
|
يادداشتهای مرتبط
[موسيقی, پرويز مشکاتيان] | کلیدواژهها: , افشاری مرکب, ايرج بسطامی, پرويز مشکاتيان
عجب! دیشب خواجو صلا در داده بود گویا! ما هم داشتیم همین را گوش میدادیم!
خداوند رحمت کند مرحوم بسطامی را و طول عمر بدهد به استاد پرویز مشکاتیان. ملودی موج میزند در آثار این آهنگساز شعرشناس. دریغا که ملودیهای دلکش دیروز -در موسیقی ایرانی- جای خود را به اصوات ناهمگون و ناخوشایند دادهاند. مرحوم بسطامی همیشه خود را مدیون و وامدار استاد مشکاتیان میدانست که با آهنگهای زیبا و نظارتش بر آواز او، زمینهی معرفی این خوانندهی خوشآواز را به موسیقی ایرانی فراهم کرد.
من هم سعدی رو دوست دارم و واقعا شعرهاش محشر هستند. این شعری که اینجا آورده اید، حدیث نفس همسر من هست و امکانش خیلی زیاد است که فقط برای همین با دوستانٍ موافقٍ یوسف وار بودن هم که شده برگردد ایران.
راستی در نظرسنجی وبلاگ کتابخوانی من اگر میل دارید شرکت کنید.
ماهور شجریان با ویولن بدیعی با همین شعر نیز معرکه است.
درود
اینترنت سرعت کمی داشت ولی همان آن هم لطف خاسی داشت. روزهای خاص آهنگهای خاصی را میطلبد.
سپاس