چهرهی مخدوش آزادی بیان
فیلم کوتاه و زنندهی فیلمساز مقتول هلندی، تئو ونگوگ، را امروز دیدم و پرسشهای فراوانی در ذهنم نقش بست. آدمی هر چقدر طرفدار مدارا و مخالف خشونت باشد، وقتی ببیند دفاع از مدارا، آزادی و حقوق بشر تنها به صورت یکجانبه و برای تأمین منافع ارباب ثروت و قدرت اعمال میشود، حال بدی به او دست میدهد. همگی ماجرای روژه گارودی و یکی دو نفر دیگر را به خاطر دارند که به خاطر انکار هولوکاست محکوم شدند. هنوز هم در کشورهایی مانند فرانسه و آلمان نفس انکار کشتار یهودیان جرم تلقی میشود. مبنای حقوقی قضیه البته این است که هیچ کس حق ندارد با تبعیض قومی و نژادی باعث گسترش خشونت و نفرت در جهان باشد. بر اساس قوانین همین کشورهای لاییک اهانت کردن و به تمسخر گرفتن هر کسی بر مبنای نژاد، دین، جنسیت یا رنگ پوست جرم تلقی میشود. اما هیچ وقت از خود پرسیدهاید چرا در اکثریت قریب به اتفاق موارد، این قانون تنها دربارهی مسیحیان و یهودیان اجرا میشود؟ چه چیزی باعث میشود که اهانت به عقاید و تاریخ مسلمین امر بیاهمیتی باشد و به سادگی همه از کنار آن عبور کنند؟ اهل تحقیق میدانند که در متن تورات سخنانی که دربارهی زنان آمده است و احکام دین یهود دربارهی زنان به مراتب گزندهتر از چیزی است که در قرآن آمده است. اگر هم فرض را بر این بگیریم که احکام اجتماعی آمده در قرآن جاوید باشند و در همهی زمانها و مکانها بدون هیچ اجتهاد و نسخی لازمالإجرا باشند (که به اعتقاد من چنین نیست)، احکام دین یهود بسیار سنگینتر و اجرا نشدنیتر هستند اما یهودیان با همین سنت خود زندگی میکنند و آب هم از آب تکان نمیخورد. به نظر شما اگر فیلمسازی آیات انجیل یا تورات را بر بدن زن برهنهای در حال ادای فرایض دینی مسیحی یا یهودی نقش میکرد و سپس از طریق آن فیلم تحت پوشش دفاع از حقوق بشر و آزادی بیان، عقاید دینی مسیحیان یا یهودیان را به سخره میگرفت، واکنش دستگاههای قضایی غربیان چه بود؟ مقصودم واکنش واتیکان نیست. مرادم دقیقاً واکنش همین دستگاههای قضایی لاییک است. به اعتقاد من، بخش بزرگی از تقصیر قتل ونگوگ به عهدهی خود دستگاه قضایی هلند است که پیشتر از این او را از تعرض به حوزههای حساس مناسبات اجتماعی و قومی آدمیان بر حذر نداشته بودند. خطا تنها از جانب مسلمانی متعصب و نادان نیست که از سر عصبیت قوانین مدنی یک کشور اروپایی را زیر پا میگذارد و حتی فرصت صدور فتوایی را هم به مراجع مسلمین نمیدهد. مقصودم این نیست که باید برای این فرد فتوایی صادر میشد. حداقل کاری که میشد کرد این بود که در همان دادگاههایی که انکار هولوکاست را جرم علیه بشریت میدانند علیه این فیلمساز کینهجو و بیپروا اعلام جرم میکردند، هر چند وضع جهان را چنان که من میبینم، امیدی به رسیدگی جدی به این ماجرا نبود مگر اینکه غربیان به جد حضور و وجود مسلمین را در جهان مهم بدانند. گرفتاری اهل اندیشه و انصاف این است که از سویی گروهی افراطی و نادان به محض اینکه هر طعانهای لگدی به اسلام و عقاید مسلمین میزند، حکم قتل صادر میکنند و مثقال ذرهای اعتنا به قوانین جاری کشورها ندارند و از سوی دیگر دولتمردانی که دم از حقوق بشر و آزادی بیان میزنند، به راحتی مجال تعرض و اهانت به مسلمین را فراهم میکنند. آیا این عدم حساسیت غربیان به حقوق مسلمانان، نه به عنوان مسلمان، بلکه به عنوان انسان، ناخواسته راه را بر رشد حرکات افراطی به نام دین هموار نمیکند؟ اگر قانونی هست، طبعاً باید برای همهی آدمیان فارغ از نژاد و دین و جنسیت قابل اجرا باشد که ظاهراً نیست و در این میان آنچه البته به جایی نرسد فریاد است. داستان حقوق بشر و آزادی بیان هم نه تنها در غرب که حتی در کشور ما و نزد برخی به ظاهر جویندگان آزادی و عدالت هم سرپوشی شده است برای بیان نابخردانهترین سخنان و غیرمدنیترین رفتارها. حقوق بشر و آزادی بیان را هم مدافعان مدعی و هم مخالفان پرخاشگر پیشتر ذبح کردهاند. صلح، عدالت و آزادی با تبعیض پایدار نخواهند ماند. روزگار غریبی است که در کشورهای جهان سوم، با اندکی سخن گفتن از آزادی و خردورزی سرکوب میشوی و در غرب که مهد آزادی بیان و حقوق بشر است با شیوهای دیگر وجودت را به سخره میگیرند. آدم میماند که در این بلوای عظما باید طرف کدام را بگیرد. به هر سو که میروی، رذیلتی مشمئز کننده در حاشیه و متن سخنان و اعمال هر دو اردو هست. مهجورترین و مظلومترین چیزی که در جهان غرب یافتم اندیشمندی، خردورزی، آزادی و عدالت بیغرض است. آزادی و عدالت و حقوق بشر خوب است مادامی که مسلمان نباشی. اما این جسارت را دارم که بگویم مسلمانام و آزادی بیان و حقوق بشر را ارج مینهم اما نه به کسی اهانت و تعرض میکنم، از هر کیش و مذهبی که باشد و نه اجازه میدهم کسی عقاید و اصول فکری و دینی مرا به سخره بگیرد. شما خود تصور کنید چه کار دشواری است. راه آسان و بیدردسر برای زیستن در غرب و بیدردانه مدعی فرهنگ بودن این است که دست از اسلام بشویی و هر روز به هر بهانهای طعنهای به اسلام بزنی و خود را از زحمت تبعیض برهانی. این راه آسانی است که شمار زیادی از روشنفکران خارجنشین ما برگزیدهاند. راه دشوار دردمند بودن و دغدغه داشتن برای انسانیتی است که مدعیان آزادی و حقوق بشر و همچنین مدعیان د
ینداری و متولیان حکومتی حقیقت هر روز به بهانههای سیاسی قربانیاش میکنند. خداوند خرد و عدالت روزی کناد و همگی را از شقاوت برهاناد.
مطالب مرتبط: ضد مقدس، تلویزیون و ترور (سیبستان)؛ آزادی بیان: افسانهای مخدوش (ملکوت غربی)؛ چیزی به اسم آزادی بیان وجود ندارد (استانلی فیش، مصاحبه با Australian Humanities Review). سخنرانی حضرتوالا آقاخان در همایش سالانهی سفیران آلمان در برلین.
[آزادی بيان, نقد و نظر] | کلیدواژهها: , آزادی بيان
حظ کردم. بسیار خوب و با زبان برا و روشن و با شجاعت و انصاف نوشته ای. در این وضع شبهه ناک است که دفاع از حق و حقوق عام انسانی سخت ترین کار است. آسان همان تن دادن به این یا آن سوی افراط و تعطیل عقل است و کارگزاری تبلیغات رسانه ای جهتدار.
من جدا پیشنهاد می کنم این مطلب و مطالبی مانند آن را در ملکوت غربی به انگلیسی هم بنویسی. یا به صورت یادداشت و نامه برای روزنامه های معتبری مثل گاردین بفرستی.
کاش مسلمانان آن قدر هوشمند می بودند که مرکزی در بهترین سطوح علمی و عقلی و استدلالی برای مانیتور کردن تبلیغات ضداسلامی تاسیس می کردند و با زبان کسانی در پایه فلاطوری به مقابله با این شبهه افکنی هایی که خدا می داند چه جنگ ها در آستین آن است برمی خاستند. اما در غیبت چنین اهتمام هایی کار فردی فعلا مهمترین کار است. کلمه طیبه چونان شجره طیبه است. شاخه می دواند و ریشه می کند.
دوستار،
مهدی
به این می گویند نوشته’ مستقل و منصفانه، بدون داشتن حب و بغض . آفرین .
متاسفانه نوشته تان را بسیار غرض ورزانه یافتم.تنها به ذکر یک مثال بسنده میکنم:دو فیلم(یکی اخیراً) دربارهء زندگی مسیح ساخته شده اند که هر دو سر و صدای زیادی برانگیختند ولی هیچ جای دنیا-نه حتا در رم!- پخش آنها ممنوع نشد.آیا مسیحیانی که فیلم “آخرین وسوسهء مسیح” را دیدند و آن را کاملاً ضد مسیح و سرشار از دروغ و ریا یافتند نویسندهء کتاب را مهدورالدم دانستند؟یا کارگردان فیلم را به قتل رساندند؟خشونت در اسلام موج میزند و چاره ای نیست جز این که این واقعیت را هر چقدر تلخ بپذیریم.این جمله های آخر ممکن است به دلیل “توهین به مقدسات” از اینجا حذف شود و همین کافیست تا ماهیت اصلی اسلام و مسلمانان را نشان دهد:حذف حرف و خود مخالف به هر شیوه ای که ممکن باشد!
شاد باشید.
بسیار از دقت در کلمات مشعوف شدم…به نظر من منصفانه و نقادانه بود..به خوبی به جنبه های مهم -که به نظر من انتخاب این جنبه های مهم هم از نظر شما خیلی جالب و جذاب است-بال پرواز بخشیده بودی..
برای امیر مینویسم:
متأسفانه یک چیز را خطا متوجه شدید و اصلاً به لب سخن من توجه نداشتید. از هیچ جای نوشتهی من بر نمیآمد که باید آن فیلمساز به قتل میرسید. هیچ کس هم جواز قتل او را صادر نکرده بود. این کار اقدام یک فرد بود و حتی اگر هم اقدام یک فرد نبود باید ریشههای آن را جستجو میکردیم. دربارهی آن دو فیلم هم که گفتید، آخرین مورد را من دیدهام و مصایب مسیح فیلمی است که در آن خشونت موج میزند اما کارگردان شخصیت مسیح را خوار و خفیف نکرده است و حتی دربارهی یهودیان هم میتوان با تأویل و تفسیر آن انتقادات را به حکومتیان یهود نسبت داد اما هیچ یک از دو فیلم کاری به این صراحت نکرده بودند. مسأله بر سر نفس محتوا نیست، ماجرا درجه و شدت بیان یک موضوع است. سخن من هم اعتراضی مبنی بر «اهانت به مقدسات» نبود. این خطای دیگر شماست. اهانت به مقدسات بازیچه و ابزاری سیاسی است. اهانت به عقاید مردم، اعتراضی انسانی و آزادیخواهانه است. اگر حضرتعالی به همین به اصطلاح «اهانت به مقدسات» معترضید چرا به موارد مشابه آن در اروپا و آمریکا معترض نمیشوید که بر سر اهانت به مقدسات مسیحی و یهودی، متهم را به خاک سیاه مینشانند؟ نمیتوان به بهانهی آزادی بیان به مردم اهانت کرد، ولو عقایدی داشته باشند که با افکار من و شما سازگار نیست. دربارهی آن واقعیت به اصطلاح تلخی هم که فرمودهاید کافی است خود تحقیق کافی به عمل آورید، فارغ از تعصبات و جانبداریهای سیاسی، و آن را با موارد مشابه آن در جهان و در سایر بسترهای قومی و فرهنگی و نژادی مقایسه کنید. اوضاع به آن تیرگی که شما تصویر میکنید نیست. اندکی تحقیق و مثقال ذرهای انصاف لازم دارد.
دوست دارم بدانم کجای فیلم کارگردان مقتول هلندی اهانت به “مردم” بود؟تنها به دلیل نوشتن چند واژهء عربی بر روی بدن زن باید آن زا اهانت دانست؟
در ضمن من بر خلاف آن چه شما میپندارید قصد دشمنی با شما را ندارم و برایتان احترام زیادی هم قائلم و اگر باب بحثی را باز میکنم به هیچ وجه قصد دشمنی لجوجانه و بی منطق ندارم.اگر ادامهء این بحث باب میل شما نیست دیگر مزاحمتان نخواهم شد.
نظر من این است که برخوردی اینچنین تندرویانه چه در آمریکا و چه در ایران عملی است ناشایست.بیایید دی را تا این اندازه بزرگ و مقدس نپنداریم چه دین محمد باشد چه دین موسا یا زرتشت.هر چیزی اندازه ای دارد.واژه های اوستا و قرآن و انجیل آنچنان هم که همه را میترسانند مقدس و عالی مرتبه نیستند(امیدوارم این را نیز توهین به حساب نیاورید!).محمد و زرتشت و علی هم با من و شما هیچ فرقی ندارند.هیچ کداممان برتری به آن یکی نداریم.پس رها کنیم این بحث مقدسات و توهین به مقدسات را.اگر کمی کلی به این مساله نگاه کنیم میبینیم نمیتوان در این مقوله به کسی حق داد و با این حساب آن کسی که توهین کننده به خمینی را هم شایستهء قتل و زندان میداند همانند همان عرب وحشی است که کارگردان هلندی را به قتل میرساند و مانند همان مذهبی های قرون وسطای اروپاست که آن فجایع را به بار آورد.
تفاوتی بین این دو نیست.از هر نژاد و رنگی که میخواهند باشند.شما ساختن اثری هنری را توهین به حساب می آورید یا تجاوز در ملا عام به زنان و دختران توسط همین اعراب که خود را مسلمان تر از خود محمد به حساب می آورند؟(من هم مثل شما در اروپا زندگی میکنم و بار ها دیده ام و شنیده ام از عرب هایی که در مترو و جاهای دیگر کارها میکنند که زبان از گفتنشان شرم دارد) حال شما نگران نوشته شدن چند واژهء بی معنی عربی بر بدن زنی هستید که واقعیاتی را بیان میکند که همه مان خوب میدانیم تا چه حد قطره ایست از دریا؟بهتر است شما هم همان انصاف را به خرج دهید…
سلام
گویا این بحث ادامه دارد. به گمانم بحث بر سر روایی خشونت و ناروایی اهانت به مقدسات نیست. تصور سرآمدن عمر امر قدسی با برآمدن دولت عقل مدرن نیز از اندیشه های دوران کودکی عهد نو و آباء عصر جدید از قبیل کنت است که دین و هر چه قدسی و ماورائی است را رد می کند و گذار از کودکی دین به نوجوانی فلسفه و بلوع علم را نشانه ی کمال و رشد عقل بشری می شمرد. از قضا فرانسویان هنوز بر این سنت پای می فشرند و ماجرای تعیین کنندگی دولت در حوزه ی عمومی و حتا در حوزه ی خصوصی و دین بخشی از فلسفه ی لاییسیته است. در جامعه ی لاییگی مانند فرانسه امر قدسی در حوزه ی عمومی از میان نرفته بلکه ایمان لاییک و امر لاییک جانشین ایمان دینی و امر قدسی شده و در همان شان و منزلت قرار گرفته است. اهانت به لاییسیته و حقوق بشر کم و بیش همان حکم توهین به مقدسات را دارد. امر قدسی در این جوامع فقط در حوزه ی خصوصی و امر دینی محدود نیست. آیین های لاییک و تقدس های به ظاهر عقلانی و قراردادی جانشین آن امر قدسی ماورائی شده اند و با وجود قراردادی بودن و امکان تحول تاریخی اهانت به آنها حکم اهانت به مبنای مشروعیت بخشی شان یعنی عقل جمعی بشری را دارد. خشونت نیز در برابر زیر پا گذاران این ایمان لاییک در چارچوب قانون پیش بینی شده است و حساسیت دستگاه عدالت بر میزان آن سنجیده و تنظیم شده است.
امیر عزیز!
یادداشتهای مکرر جنابعالی را خواندم. قصد ندارم زیاد وارد جزییات ماجرا شوم، تنها دو نکته را یادآوری میکنم شاید خودتان متفطن نوع موضعگیری و برخوردتان شوید و مرا متهم به غرضورزانه نوشتن نکنید. نخست اینکه شما چند مرتبه تکرار کرده اید چند واژهی بیمعنی عربی را بر بدن یک زن نوشتهاند. امیدوارم خودتان هم فیلم را دیده باشید. اگر ندیده باشید که البته حرجی بر شما نیست و اگر هم دیده باشید امیدوارم شناختی حداقل ابتدایی از قرآن داشته باشید که کتاب دینی و مقدس یک میلیارد مسلمان است. بخش عمده ى دیالوگ هاى این فیلم نقل آیات قرآن است. هنوز نمیتوانم درک کنم که آیات قرآن چطور میتوانند «چند واژهی بیمعنی عربی» باشند؟! شما خودتان میتوانید این تعبیر را هضم کنید؟ اینجا اگر سخنان شکسپیر را هم چند واژهی بیمعنی بنامید در سلامت عقل شما تردید خواهند کرد چه برسد به کتاب مقدس مؤمنین به یک دین آسمانی. دوم اینکه آری، سلمنا، پذیرفتیم که برای شما محمد و موسی و عیسی و زرتشت آدمیانی هستند درست مانند شما که هیچ فرقی با شما ندارند. آیا بقیهی انسانهای کرهی زمین و مخصوصاً مؤمنین به ادیان آنها هم با شما همعقیده هستند؟! دیگر اینکه آیا شما که مدعی برابری با آنها هستید به قدر یکهزارم تأثیری که آنها در تاریخ بشریت نهادهاند، در عالم انسانی و شکل دادن هویت جمعی و قومی نسل بشر نقش داشتهاید؟ در باب باقی سخنان شما چیزی نخواهم گفت. تنها همین دو نکته را کفایت میدانم. حال انصاف بدهید آن کسى که غرض ورزانه نوشته است، کیست؟
داریوش عزیز،
شاید برخورد و نوشته های من کمی شتابزده و به قول شما غرض ورزانه بوده و الان که دوباره آنها را می خوانم کمی تند روی(که همیشه از آن گریزان بوده ام)در آن می بینم و انقدر انصاف دارم که آن را بپذیرم.
البته در سلامت عقل خود شکی ندارم و دربارهء جملات بی معنی عربی و… زیاد با شما هم عقیده نیستم ولی برای جلوگیری از بیان کردن حرفی که باعث آزردگی خاطر شما شود سکوت اختیار میکنم. شاید روزی در بارهء قرآن و محمد و…بحث کنیم و شاید آن روز راحت تر بتوانم عقاید خودم را دربارهء اینکه ایشان “چگونه ” در تاریخ بشریت تأثیر نهادهاند بیان کنم.باز هم تاکید میکنم که قصد آزردن شما را نداشته و ندارم و همواره برایتان احترام زیادی قائل بوده ام و امیدوارم که از من دلگیر نشده باشید.شاد و پیروز باشید، امیر
سلام آقا داریوش
ما یه کانون غیر دولتی هستیم توی اصفهان که در زمینه اندیشه کار می کنیم اگه لطف کنید و لینک وبلاگ ما را به لیستتون اضافه کنید ممنون میشیم.باتشکر
داریوش گرامی
من فیلم را دیروز دیدم و متحیر ماندم … یکجانبه، متعصبانه و نوعا در جهت دامن زدن به جنگ های صلیبی اخیر به نظرم امد …. جنگهای صلیبی مسیحیان امریکایی برای رها کردن جهان از فاندامنتالیسمی که خودشان از ترس خطر سرخ به حضورش در میدل ایست دامن زدند …
حتی کشتن سازنده ی فیلم هم یکجوهایی در همین راستا است … ایجاد خشونت و تنفر از دو طرف به سود کیست؟ …
اما جدا از اینها اگر حس خیلی شحصی خودم را بخواهم بگویم: فیلم به نظرم مزخزف، شعاری … و یکسونگرانه امد … به درد شعارهای تبلیغاتی بوش می خورد!
لیلای لیلی