حفظ نظام بر «نماز» رجحان دارد؟!
خلاصهاش این است که منطق قدرت ایجاب میکند که حتی ارکان دین (نماز جزء ارکان است؛ به هر شکلی که باشد)، را میتوان تعطیل کرد تا «نظام» بقا داشته باشد. اینجا چند مسأله پیش میآید: کدام نظام؟ هر نظامی؟ بدیهی است که پیشفرض این نگاه مشروعیت و حقانیت آن نظام از منظر دینی است. حال اگر فرض کنیم بر اساس دیدگاه کثیری از علمای شیعه، که ولایت فقیه به معنای امروزی در نظام فکری آنها جا ندارد، تشکیل حکومت در غیبت امام دوازدهم حرام باشد (و ایضاً نماز جمعه و مقولاتی از این دست)، پس این مشروعیت نظام برای چه کسانی است؟ نکتهای که میخواهم به آن برسم این است که مشروعیتبخشی به یک نظام سیاسی گاهی اوقات با رأی جمهور (جمهور فقها یا جمهور مردم) ممکن است منافات داشته باشد. نکتهی دیگر این است که قدرت سیاسی به هر رأی دینی میتواند مشروعیت بدهد. به ویژه وقتی که در رأس آن قدرت سیاسی متولیان دین نشسته باشند. نکتهی ظریف این است که کسانی که کار دین میکنند یا خود را متولی دین میدانند مساوی و مترادف با دین نیستند. نمونههای مشابه دیگری هم از این دست میتوان یافت. نمونههای دیگرش در مسایل فقهی بسیار است. مجاز دانستن کنترل خانواده، بحث شبیهسازی انسان (کارهایی که مؤسسهی رویان میکند)؛ بحث تغییر جنسیت و مقولاتی از این دست چیزهایی است که به خوبی انعطافپذیری دستگاه فقهی یا همان «نظام» را نشان میدهد. اما مشکل این است که این نظام میتواند مترقی باشد و میتواند متحجر باشد. اگر مترقی باشد، تصادف است و اگر متحجر هم باشد تصادف است. یعنی نظام لزوماً به هر رویکرد عقلی تن نمیدهد. تن دادناش به این معقولسازیها تنها در راستای حفظ نظام است. (استدلالها البته به این سادگی نیست و حداقل در لفظ از اینها پیچیدهتر است). با این منظق، حفظ نظام از منظر تئوریک میتواند از بسیاری مسلمات دینی فراتر بنشیند. اما هدف انبیا این بود؟ من میپذیرم که هدف انبیا همین برقراری نماز ظاهری صرف نیست. اما مراد انبیا توجه با باطن و و معنای دین بود یا استفاده از ظاهر دین برای محقق ساختن اهداف قدرت و سیاست؟
[دين] | کلیدواژهها:
متاسفانه این نظر امام در اواخر عمر ایشان بیان شد و یکی از ارکان انحراف نظام را با دست خود رقم زد. علاوه بر این، این موضوع یکی از موارد اختلاف آیت الله منتظری و امام خمینی بود که موضع آقای منتظری به صراحت در قبال آن بیان شد. متاسفانه اینهمه ظلم و ستم وفریب و نیرنگ فقط با این نظر توجیه می شود. این نظر نسخه اسلامی شده نظر چپی ها(مارکسیستها) است که معتقد بودند “هدف وسیله را توجیه می کند”
****************
دوست عزیز،
اگر دقت کرده باشید من با اصل سخن هیچ مخالفتی ندارم. سخن آقای خمینی اتفاقاً سخنی است به جا؛ اما در بستر مناسب خودش کارکرد دارد. به نظر من باید کمی با فاصله به ماجرا نگاه کنیم تا پیامدهای مثبت و منفی آن را بهتر ببینیم.
د. م.
با سلام و تشکر از موسیقی های بسیاز زیبایی که در وبلاگتون قرار دادید.
اما در خصوص مطلب باید بگم:
هر موقع در موارد سیاسی یا اقتصادی یا … کسی یا افراد غیر متخصص نظر بدهند تمام صاحبنظران آن حوزه غیرتی می شوند و جوابهای آتشین از خودشان ساطع می کنند. البته عموم هم حق را به متخصصین می دهند.
اما مظلومیت دین اینجاست که هر فردی که بخواهد به خود اجازه می دهد در مسائل دینی اظهار نظر کند. علی الخصوص موضوعی که شما در مورد آن صحبت کردید.
همین آقایونی که به راحتی در مورد نماز صحبت می کنند بارها و بارها از خود اینها شنیده ام که در مورد مسائلی که از آن آگاهی نداریم نباید صحبت کرد و نظرات اشتباه داد.
حالا چه شده که خود اینها میایند و در مورد مسئله ای صحبت می کنند که سالها و سالها سعی و تلاش و مطالعه نیاز دارد تا به حقیقت آن پی برد تا چه برسد در مورد آن اظهار نظر کرد.
پس بگذاریم که اهل علم هر موضوعی در مورد آن نظر دهد نه آنچه سلیقه خود ماست اعمال کنیم.
خیلی اوقات برای رسیدن به همان باطن دین نیاز به ابزار قدرت وجود دارد…مثلا احتمالا قبول دارید که کمک به مظلوم،جزو باطن دین است..خوب چنین مفهومی در سطح کمی کلان تر یعنی مثلا دفاع از مظلومان عالم ، قطعا نیاز به ابزار قدرت و سیاست دارد که در اینجا شاید بهتر باشد ظواهر دین را فدای باطن آن کنیم..
از این قبیل فرمایشات کم نیستند. در سفری که به لبنان داشتیم در دیداری با نمایندگان دانشجویی حزب الله لبنان ایشان این نظر را داشتند که حفظ نظام جمهوری اسلامی، از حفظ جان امام زمان برای ما واجب تر است. البته مقصود و علت حرف ایشان واضح و مبرهن است. اما به هر حال از این حرفها بسیار است.
پاینده باشید!
ظاهراً نکته مهم همین است که اشاره فرموده اید: آیا حفظ نظام که قدیم ترها و قدیمی ترها معمولاً به شکل “حفظ بیضه اسلام” مطرح میکردند الزاماً به معنی پشتیبانی نظام حکومتی خاصی است؟ آیا هر سخن دگر اندیشانه به معنی ایجاد اختلاف بین مسلمین و خراب کردن پشت جبهه است؟ آیا یادمان رفته که قاضی یزید (شریح) فتوای قتل امام حسین را به همین عنوان تفرقه انداختن میان مسلمین صادر کرد؟ مگر خلافت ها و حکومت های ستمگر در طول تاریخ اسلام و حامیان و مفتیان درباری همواره هر گونه تظلم و ناله دردآلود مردم ستم کشیده را به همین عنوان به خاک و خون نکشیده اند؟ البته حکومت های غیر مذهبی هم بهانه های دیگری داشتند. شاه هم جوانان مردم را به بهانه اقدام ضد ملی می کشت و دنیای امروز ، آزادگان و آزادیخواهان را به جرم تروریسم. نتیجه یکی است: هر کس آن بالا می نشیند می خواهد پایدار باشد و همیشگی ، و هر چه میخواهد بکند و هیچ کس هم نگوید بالای چشمت ابروست و هیچ صدائی آرامش خواب و صفا و لذت حکمرانی بلامنازع اورا آشفته نکند. بقیه اش حرف مفت است. هر قیمتی هم که مردم بدبخت برای استمرار این خلسه لذیذ حکمرانان بپردازند به نظر آنان هنوز کم است. بهانه ها چند گونه است و مطلب واحد.چاره ای نیست جز استفاده از تجربه خردمندان اندیشه سیاسی در این که دموکراسی واقعی بهترین راه موجود است هر چند به هیچ وجه بهترین نباشد. اما اکنون که چنین امید از هر زمان دور از دست ترست چاره نیست جز بستن دفتر آرزوهای جوانی و بر طاق نهادن امیدهای سوخته و جان کندن شبانه روزی در به دست آوردن تکه ای نان و تبدیل شدن به مهره ای بی اختیار در این آسیای دوزخی که گر چه با خون بینوایان می گردد اما نان خوش خوراکی برای آنان که بر خر مراد سوارند فراهم می آورد تا از زندگی و عمر و استعداد سان دیدن از شش مأموم و بیشتر در نماز جماعت واحد (که شهریست پر کرشمه و خوبان ز شش طرف ، الخ) بهره برند و به ریش من و تو که در اندیشه حفظ مرز نظام و عدم تعدی از محدوده مجازیم قهقهه مستانه سر دهند.
سلام.
درمورد صحبتهای اولیه؛ بحث خاصی ندارم چون منبع موثقی هم مطرح نکردی، برای مثال در بحث ولایت فقیه بحث وجوبش و تلاش برای ایجادش در بین علما جای بحث داشته و نه خود ولایت فقیه و حتی خود امام خمینی در سخنرانی هایی که در مورد ولایت فقیه سال ۴۲ داشتن که در کتاب ولایت فقیه ایشون به چاپ رسیده، گفته شده که ولایت فقیه به وضوح در احادیث اهل بیت و سیر رفتاری آنها مشهود بوده
اما در مورد بخش دوم؛ این خیلی مهم هست که استناد به حرفهای امام خمینی اخیراً زیادی رواج یافته و قضیه « هرکسی از ظن خود شد یار من » اتفاق افتاده؛ در حالی که امام با تأکید بر لزوم حفظ حکومت اسلامی؛ حکومت اسلامی رو فقط و فقط در پرتو خواست مردم تعریف کردن و هدف انبیاء هم جز این نبوده که اگر مردم خواستند، حکومتی الهی تشکیل شود و در آن سیر پیشرفتهای مادی و معنوی پیاده سازی شه، توحید و عدالت و قسط در اون جامعه پیاده بشه و چنین حکومتی که با انتخاب مردم ایجاد شده حفظش اوجب واجبات است (جمله خود امام خمینی) اما این حفظ از طریق زورگویی به مردم یا خفقان و … نیست چرا که هدف حکومت اسلامی؛ آزادی بیان و تلاقی اندیشه ها و رشد مردم هست…
اینها لااقل اندیشه های امام خمینی در مورد جمهوری اسلامی بوده که شکی درش نیست و بارها و بارها صحبت کرده و یقین داشته؛ اما درمورد وضعیت فعلی که قطعاً اینطور نیست !