آن خطرِ دیگر
احمدینژاد به حق دارای یکی از «قراضه»ترین دیپلماسیهایی است که تا به حال در تاریخ سیاسی ایران وجود داشته است (چند روز پیش دوستی این تعبیر «قراضه» را به کار برد و سخت به جا و ایدهی این یادداشت را هم دیروز ظهر). کاش از هوش و درایت و بلاغت لاریجانی میتوانستند و میخواستند استفادهی مناسبت بکنند. اما دردِ عظیم اینجاست که در این وانفسایی که چند دولتِ دیوانه دندانهایشان را تیز کردهاند که تنِ وطن را پاره پاره کنند، باید دندان بر جگر بفشاری که به بهانهی قبا کردن پیراهن رییس جمهوری که نمیداند چه وقتی باید چه بگوید و چه نگوید، آنها بر سر وطن نریزند! دردناک است دیگر، اما ظاهراً باید صبوری کرد. ولی این صبوری هم ریسک است. چه ریسکی؟ ممکن است ما صبوری کنیم یا نکنیم، باز هم آمریکا جنونِ همیشگیاش گل کند. و ریسک دیگری هم که هست این است که . . . خودتان میدانید دیگر! همان خطرِ دیگر. تاریخ سرزمین ما سرشار از موقعیتهایی است که از یک خطر به دامان خطر دیگر افتادهایم، حال یا خطر بزرگتر بوده یا کوچکتر. ما هیچ وقت از امنیتی به امنیتی بزرگتری نرفتهایم انگار. ریشهی مشکل را من هنوز در «توسعه نیافتگی» مزمن کشور میدانم. «توسعه» به معنای دقیقاش در کشور ما غایب است. و توسعه شامل رشد تحصیل و آموزش به معنای مدرنِ آن، نهادینه شدن خدمات بهداشتی، فقرزدایی بنیادین و مقولاتی از این قبیل است. و صد البته هزار درد و مرض دیگری که حاصل موقعیت خاص جغرافیایی ایران است. پس میبینید که جغرافیا گاهی باعث بدبختی و گاهی باعث خوشبختی آدمی است.
اما چه باک؟ بگذارید این را هم بگویم (شرمندهی آقای مهاجرانی عزیز). آقای جوادی آملی یک نصیحت به احمدی نژاد کرده بود: «به مردم دروغ نگویید» و رییس جمهور ما اسطورهی صداقت و راستگویی و عمل به وعدههایی است که مدعی بوده است میتواند محقق کند. کاش از مراجع «تقلید» این یکی را میشد به خوبی «تقلید» کند، «تحقیق»اش پیشکش به خدا!
[سياست] | کلیدواژهها:
فضولی نباشه میتونم بپرسم تحصیلات شما چیه و کجا درس خوندین؟
***
فوق لیسانس روابط بینالملل و تئوری سیاسی معاصر؛ دانشجوی دکتری همان (هر دو در دانشگاه وستمینستر)! سابقاً هم پنج سال دانشجوی ریاضی با مدرک معادل لیسانس (دانشگاه فردوسی مشهد)! کافی است؟
ًآن زمان که در مدح ِ لاریجانی بر سر منبر رفتهبودید، به شما گفتم که هوش، یک چیز است و عقل، چیز دگر. کارگزاران ِ بس باهوش را عقل باید! که از این نعمتِ بزرگ، همهیشان، کمابیش، محرومند!!
ممکن است بیشتر توضیح دهیددرباره سیاست قراضه احمدی نزادو این که کدام حرف را باید میزد و کدام را نه؟ ممنون میشم
***
یعنی اینقدر ابهام دارد؟ اگر هنوز تشخیص اینکه احمدینژاد چه باید میگفت و چه نباید میگفت و چطور باید میگفت سخت است، وای بر ما! حالا حالا باید منتظر بمانیم تا وضع «دپیلماسی» درست شود. شما به همین سادگی «سیاست» را به جای «دیپلماسی» گذاشتید. بین «سیاست» و «دیپلماسی» فرق است. این دو یکی نیستند.
باشه معذرت میخوام منظورم همون دیپلماسی قراضه بود میشه کمی توضیح بدید؟باز هم ممنون
***
دیپلماسی قراضه یعنی اینکه بدون سنجیدن شرایط گفتوگوی دیپلماتیک حرفی بزنی که نمیدانی نتیجهاش چیست. حاصل آن میشود که اگر موفق شدی به حساب معجزات الهی میگذاریاش و اگر باختی حواله به مکر دشمنان میکنی.
دیپلماسی یعنی اینکه بدانی چطور حرف بزنی که امتیاز مثبت برای کشورت بگیری نه اینکه روز به روز وضعیت دیپلماتیک کشورت را ویرانتر کنی و بیش از قبل همه ازت طلبکار باشند. دیپلماسی یعنی اینکه در مقام قدرت و عزت باشی. اصلاً همان اصلی که در سیاست خارجی ایران گفتهاند: عزت، حکمت، مصلحت. این سه تا در دیپلماسی احمدینژاد وجود ندارد (یعنی خودش خیال میکند مسخره شدن نشان عزت است دیگر!).
او
بنام حق
دوست عزیز بنده یک شعاری دارم مبنی بر این که : در دنیای شیاطین اتفاق هرگز مثبت رخ نمی دهد . باور کنید این بیچاره ها قصد خدمت دارند و غافلند از بازیچه بودنشان در دست عقاب های قدرتمند غارت و چپاول که نه ایران برایشان مهم است و نه ایرانی . مشتی وطن فروش ولی مدعی – بازار عجیبی است این بازار جهل و ناآگاهی ملت بزرگ و با فرهنگ ایران .