ساغر رمضانی
گفتم: «بالاخره ماه رمضان را با شراب نسبتی هست يا نه؟ منافات دارند با هم؟ اين رمضان معنوی، شراباش هم معنوی است؟»
گفت: «تا گوينده و قايلاش که باشد! البته که منافات دارند با هم ولی «به کوی عشق هم اين و هم آن کنند!». پس بايد ديد آنکه اهل رمضان را با اهل ميخانه چه نسبتی هست؟
زان باده که در ميکدهی عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
اين ميکدهی عشقی که با رمضان منافات دارد، آن میخانهی عارفانه و آسمانی حافظ جای ديگری بايد باشد. جز این اگر بود نمیگفت: «گو رمضان باش» و میگفت: «ما را دو سه ساغر بده، اکنون رمضان است!»
حافظ میخواسته خار در چشم کدام زاهد خودبين ظاهرپرست فرو کند، که به اين جسارت پردهی ريای ظاهريان را دريده است؟ اما اين را خموشانه میگويم که اگر هم بادهای باطنی در ماه رمضان در کار است، سر پياله را در برابر خرقهپوشان، بپوشانيد. اين زاهدان لياقت شنيدن معارف و اسرار ندارند!»