غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند / خراب بادهی لعلِ تو هوشياراناند
تو را صبا و مرا آبِ ديده شد غماز / و گرنه عاشق و معشوق رازدارانند
نصيبِ ماست بهشت ای خداشناس برو / که مستحق کرامت گناهکاراناند
تو دستگير شو ای خضرِ پی خجسته که من / پياده میروم و همرهان سواراناند
نه من بر گلِ عارض غزل سرايم و بس / که عندليب تو از هر طرف هزارانند
خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد / که بستگانِ کمندِ تو رستگاراناند