اسقف اعظم کنتربری، همان کشيش جنجالی که هنگام سونامی علناً گفت که در وجود (یا عدالت و رحمت) خدا شک کرده است (مضموناش را میگويم؛ دقیقاً خاطرم نيست چه گفته بود)، ديروز گفته است که اجرای «پارهای از احکام شريعت اسلام» به عنوان بخشی از قانون بريتانيا برای مسلمانان اجتنابناپذير است. سياستمداران انگليسی متفقاً سخنان او را محکوم کردند و حتی عدهای از مسلمانان هم به جمع مخالفان سخنان او پيوستند. سخنان روآن ويليامز واقعاً شگفتآور است. در قانون بريتانیا چه چيزی وجود ندارد يا کم است که مسلمانها برای ادامهی يک زندگی مدنی به آن نياز دارند؟ تنها چيزهايی که در اين قانون نيست اينهاست: نابرابری حق ارث زن و مرد؛ مجازات اعدام؛ قطع دست دزد؛ سنگسار و احکامی از این دست. اين بيچارهها حتی بانکهایشان را سازگار با نظام اسلامی میکنند که خدمات لازم را به مسلمانها ارايه دهند. پس واقعاً درد اسقف اعظم چیست؟ اين عقبنشينی بیدلیل و خندهدار از کجا آمده است؟
شگفتآور آن است که الآن در جهان اسلام، انديشمندانِ دردمندی که دغدغهی صلاح و سلامت و دوام و بقای اسلام را دارند، صريحاً میگويند که پارهای از احکام فقهی اسلام در جامعهی امروز اجرا نشدنی است و اين سخن اختصاص به غرب ندارد. يعنی اگر از ناموجه بودن حکم اعدام يا نابرابری ارث زن و مرد سخن میگويند، اين احکام برای يک کشور اسلامی صادقتر است تا مثلاً برای بريتانيا. من واقعاً نمیدانم مراد او از «پارهای از احکام شريعت اسلام» کدام پاره بوده است؟ آن پارههای سازگار با قانون مدنی؟ اگر مرادش آنهاست که اين بخشها هماکنون موجودند و احکامی هستند کارآمد. اگر مرادش آن پارههای ناسازگار با قانون مدنی بريتانياست، مقصودش همين قوانينی است که مثلاً به مرد اجازه میدهد هر وقت خواست زناش را طلاق بدهد و اساساً زن ملک طلق او باشد؟ انگار در میان خودِ مسلمانها متحجر کم داريم که حالا بايد اسقف کنتربری هم به صف آنها بپيوندد!
نظرها (7)
لینک زیر را ملاحظه کنید. مفید است. گرچه لبّ مطلب آن همان است که جناب حسن آقا در کامنت زیر مرقوم فرمودند.
http://radiozamaaneh.com/Mohebbi/2008/02/post_23.html
محمد جواد | دوشنبه، ۲۲ بهمن ۱۳۸۶، ۲۳:۲۷
سلام،
بنده بر این باورم که در ادبیات نقد طرح سوال در ارئه پاسخ به سوال های مطرح شده در یک نوشتار به ویژه بر آمده از قلم شیوایی چون قلم جنابعالی آن هم با تکرار علامت پرسش ؟ تنها به مبارزه طلبیدن منتقد است.
دوست عزیز من و شما خوب می دانیم که ارئه چهره اسلام در غرب به پخش گزیده ای از فیلم های اجرای احکام اسلامی از نوع حاکمیت طالبانی در افغانستان خلاصه می شود(همان کاری که شبکه BBC گستاخانه! و بی شرمانه!پس از پخش سخنان اسقف انجام داد). همین حالا هم احکام شریعت اسلام در کنار قوانین سکولار در بسیاری از کشورها اعمال می شود. ایشان (مزید اطلاع جنابعالی انگلیس)فراموش کرده اند که معتقدان به اسلام با میل خود مسلمان شده اند و بسیار کوته بینانه است که پنداریم کسی دیگر بجای آنان در مورد اعمال قانون شریعت تصمیم گیری کرده و از سختگیرانه بودن این قوانین ابراز ناخرسندی کند.
سپهر | یکشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۸۶، ۰۹:۱۶
محض اطلاع جناب عالی: سخنان عالیجناب اسقف کانتربری در پاسخ درخواست جامعه اسلامی بومی و مهاجر انگلستان است که خواهان تعدیلاتی در قانون مدنی برابر با سنن مذهبی خود هستند. این خواسته ها در امور مشخصی از مقررات احکام شخصیه: معتبر شناختن ازدواج مساجد ، اعتبار طلاق گواهی شده زوج ، تقیید طلاق زوجه به مورد طلاق خلع یعنی در مقابل اسقاط حق مهر ، شمول احکام ارث فقه اسلام در مواردی که هر دو طرف مسلمان باشند ، و چند مورد دیگر از این دست است که در دادخواستهای منتشر شده در جرائد این کشور مشخص شده و هیچ یک از مسائل حقوق جزائی و جنائی و اساسی که اشاره کرده اید جزء آن نیست. هیچ یک از این درخواست ها نیز غیر اخلاقی یا غیر انسانی نیست. اصل اخلاقی و مدنی آن است که یک جامعه آگاهانه و داوطلبانه برای خود بر می گزیند. نابرابری در ارث در کلیت سیستم حقوق و مسئولیتهای مدنی در فقه اسلام امری غیر متمدنانه و غیر معقول از آن گونه که شما برداشت کرده اید نیست. در همین بریتانیا احکام شخصیه فقه یهود در دادگاه ها مورد قبول و احترام است. بسیاری از احکام مدنی مسلمانان ، مانند جواز ازدواج پسر عمو و دختر عموی بلا فصل و اجازه طلاق زوج, مشابه فقه یهود است و ادامه بی اعتنائی دادگاه ها به این نظام حقوقی فاقد وجاهت قانونی است.
***
دوست عزيز،
من بحث چندانی دربارهی آنچه شما فرمودهايد ندارم به جز اينکه میفرماييد از ديد بنده فقه اسلام «امری غير متمدنانه و غير معقول» است. بنده چنين تعبيری را به کار نبردهام. اما وقتی بعضی از احکام برای زمان حاضر خاصيتی ندارند و حتی بسياری از فقيهان مسلمان مشی و روشِ خود را تغيير میدهند، شما میخواهيد آن را «غير متمدنانه» بخوانيد يا «غير معقول» يا منسوخ. مهم اين است که يک فقيه مسلمان میتواند رأی بدهد که فلان حکم شرعی در زمان ما قابل اجرا نيست و البته اين کار شجاعت میخواهد. سؤال اين است: آقای اسقف اين وسط چه کاره است که بيايد نظر بدهد کدام بخش از احکام فقهی اسلام کارآمد است و کدام بخش نيست؟ شما طرف که هستيد؟ طرف اسقف؟ طرف خدا؟ طرف دين؟ طرف فقها؟ طرف عقل؟ طرف عرف؟
خلاصه بگويم که مسأله به نظر من ساده نیست. مسأله پيچيده است و راه حل سرراستی هم ندارد. اسقف کنتربری هم مرتکب خطای ديپلماتيکی بزرگی شده است. در کشوری که اين همه حساسيت به اين مسايل وجود دارد، اين اظهارات نه تنها کمکی به حل مشکلات مسلمانهای صلحجو و متمدنی که هيچ تنشی نمیخواهند با جامعهی ميزبان داشته باشند، نمیکند بلکه معضلات را دو چندان میکند.
حسن | شنبه، ۲۰ بهمن ۱۳۸۶، ۱۵:۱۴
برادر من با خشم مطلب ننویس. اول مزمزه کن. من نقدت نمیکنم اما خودت ببین چه می گویی: "اين بيچارهها حتی".
چقدر این بانکهای "بیچاره" نگران قوانین اسلامی اند.
یک پیشنهاد: می توانید به سابقه ی جناب اسقف در مورد هموسکشوالیته هم اشاره کنید که حق مطلب را تمام کرده باشید و به خواننده تفهیم کنید که این آدم مریض است.
عبداله | شنبه، ۲۰ بهمن ۱۳۸۶، ۱۲:۳۴
آیا به واقع (البته از نگاه جنابعالی) تنها چیزهایی که نبودشان برای ادامه یک زندگی مدنی در بریتانیا احساس می شود تنها نابرابری حق ارث زن و مرد؛ مجازات اعدام؛ قطع دست دزد؛ سنگسار و احکامی از این دست می نماید و یا اصلاح قوانینی که هر روز ایشان را گستاخ تر از گذشته در برابر آدمیت بر می آشوبد.
***
دوست عزيز،
مسألهی نگاه بنده نيست. روآن ويليامز بايد بيايد توضيح بدهد که در احکام شريعت اسلامی چه چيزی هست که قانون مدنی بريتانيا نمیتواند آنها را پوشش دهد. مشکل را ایشان درست کرده است نه بنده. مشکل اصلی در سخنان نسنجيده ايشان است که تازه مسلمان هم نيست و مشکلات اصلی جهان اسلام را درک نمیکند. يعنی تمام معضلات مسلمانهای بريتانيا به خاطر اين است که احکام شريعت اسلامی اجرا نمیشود؟ سؤال اين است. معنای جملهی آخرتان را هم نفهميدم. کدام قوانين چه کسی را گستاختر از گذشته میکند؟ فاعل کيست؟ چه کسی در برابر آدميت بر آشوبيده است؟ انگلیس؟ روآن ويليامز؟ مسلمانهای انگليسی؟ من که سر در نياوردم. روشنتر بنويسيد شايد چيزی دستگيرمان شد.
سپهر | جمعه، ۱۹ بهمن ۱۳۸۶، ۲۰:۳۲
تو رو خدا میبینی؟ ما شعر مینویسیم و سنگسار رو محکوم میکنیم! دو دقیقه بعد تو توی وبلاگی از درفشانی های اسقف اعظم مینویسی ... هرچی ما ریسیدیم این حاجی پنبه کرد که !!!!!
فاطمه شمس | جمعه، ۱۹ بهمن ۱۳۸۶، ۲۰:۰۲
سلام، دوست گرامی بنده چند بار سعی کردم از لابلای جملات نگاشته شده مراد و مقصود شما را از نوشتن این نقد دریابم ولی افسوس که شناخت من از شما به نوشته هایتان خلاصه می شود که این مطلب اخیر جنابعالی در نظر من شگفت آور تر از سخنان اسقف می نماید.
***
چرا؟ کجایاش شگفتآور است؟ من در نوشتههایام هم کمابيش سخنان مشابهی را تا به حال گفتهام. يک بار دیگر بايگانی مطالب اين وبلاگ را بخوانيد.
سپهر | جمعه، ۱۹ بهمن ۱۳۸۶، ۱۶:۴۰