امشب ماهِ لندن گرفته بود. ماه گرفتگی بود. رفتم روی بالکن نگاهی به آسمان کردم. همين الآن که دارم اينها را مینويسم نیمی از چهرهی ماه هنوز تاريک است. ياد سالهای آخر دبيرستانام افتادم که سخت عاشق ستارهها بودم و ديوانهی نجوم. مشترک مجلهی نجوم ايران شده بود و مجلهی اسکای اند تلسکوپ هم مرتب برایام میآمد. دوربين دوچشمیای داشتم و هر شب روی پشتِ بام کارم رصد ستارگان بود و شناختن فضای بيکران. آسمان را مثلِ کف دستام میشناختم. نام ستارگان کوچک و بزرگ و صورتهای فلکی را و جایشان را از آدرس خانهمان بهتر بلد بودم. دايیام پايهای برای دوربين لوبیتل قديمیمان ساخته بود. دوربين را روی پايهی سنگين آهنی میگذاشتم و دوربين را جلوی شاترش. از ستارگان، ماه و حتی خورشيد عکس میگرفتم. شاتر دوربين را ساعتها باز میگذاشتم که رد پای ستارگان روی صفحهی فيلم بیفتد. يک بار برای ثبتِ يک بارش شهابی (بارش برساووشی بود؟) سر از ديزباد در آورده بودم. عجب شور و شری داشتم! آن سالِ آخر دبيرستانِ عاشقِ فيزيک شده بودم. اما از بختِ بد (يا خوب)، اولين رشتهای که قبول شدم رياضی فردوسی بود. فيزيک رشتهی بعدیام بود. هر چه بود يکی دو سال بعد، تمامِ آن عشق به ستارگانِ آسمان، جایاش را به حافظ خواندن و مولوی خواندن داد. قرار بود از عشقِ زمينی به عشقِ آسمانی برسيم. مسيرِ من بر عکس بود! امشب که آسمان را میديدم خاطرهی آن سالها زنده شد. آن قدر در آن هوای سرد پای دوربين نشسته بودم به تماشای آسمان که سينوزيت گرفتم و يک ماهی مدرسه نرفتم. آسمانِ صافِ امشب تازه به يادم آوردم که اين آسمان، اين کهکشان عجب تابلوی زيبايی است. اين همه زيبايی دستنخورده و بکر هميشه بالای سر ماست و ما غافلايم.
نظرها (5)
منتظر همین جواب و عینا همین جواب از سوی شما بودم بد نیست بدانید برای همین ÷یغام الان و قبلی هم بارها تلاش کردم و نه از یکجا که بگویید مشکل از محل خاصی است کد را هم درست وارد کرده ام بارها در وبلاگ یاسر اما نمی رود نمی فهمم شما خیال می کنید فهم اعداد و تایپ آنها این قدر مشکل است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!
***
ظاهراً فهم حرف من برای شما خيلی مشکل بود! تمام آنچه برای ياسر نوشتهام دوباره برای شما میآورم:
«عزیز جان،
اگر خراب باشد بايد برای من و تمام کسانی که موفق به کامنت گذاشتن میشوند خراب باشد! وقتی اين کامنت میرسد، يعنی مشکل از وبلاگ نيست، بلکه از آیاسپی و خواننده وبلاگ است.
برای اينکه کامنت درست ارسال شود، بايد کل صفحه درست لود شده باشد تا اين کد تصويری پايين صفحه را ببينيد. دوم اينکه عدد کد پايين را بايد به همان صورتی که میبينيد يعنی به انگليسی تايپ کند نه با ارقام فارسی (بايد 12345 باشد نه ۱۲۳۴۵).
باز هم مشکل دارد؟!»
باز هم عصبانی هستيد؟ آخر وقتی من خودم مشکلی نمیبينم، کدام مشکل را بايد حل کنم؟! انصاف هم چيز خوبی است آقاجان!
محمد طاهری | دوشنبه، ۱۴ اسفند ۱۳۸۵، ۰۹:۵۳
دوست عزیزم که نه دیدمت و نه می شناسمت . . . خود بنده بارها برای یاسر میردامادی کامنت گذاشتم بارها وقت گذاشتم نیم ساعت هایی که نوشتم و تمامش بر باد رفت و آخرین بارش هم دقایقی قبل بود البته نمیدانم کامنت به خود حضرتعالی هم می رسد یا باز بازی در می آورد اما برادر این مشکل را حل کن چون بسیاری از مشتری های یاسر را کم می کند و در این اوضاع همان بلاگفا خیلی هم برایش بد نخواهد بود.
***
دوست عزيز مشکلی ندارد. من در وبلاگِ خودش توضيح را نوشتهام. هيچ اشکال فنی اینجا نيست. شايد توضيحی چيزی برای کامنتگذاران گذاشتم که مسألهای پيش نيايد. بايد آن کد مربوطه را درست و به دقت وارد کنيد. وانگهی همين که سرکار توانستهايد اينجا کامنت بگذاريد يعنی مشکلی فنی در کار نيست.
د. م.
Taheri | یکشنبه، ۱۳ اسفند ۱۳۸۵، ۲۱:۰۹
سلام.سپاسگذار و ممنون.چون الان با خوندن متن شما هم یاد جوونی و بالکن و داستان ستاره بازی خودم افتادم[هرچند که من هم آخرش سر از دانشکده ادبیات دراوردم و روزنامه نگار شدم]و هم که دیدم بالاخره بهاران خجسته باد هم در طربستان اومده و عیش من کامل شد.
جدأ دستتون درد نکنه.
مرسده هاشمی | یکشنبه، ۱۳ اسفند ۱۳۸۵، ۲۰:۱۱
ببخشید نظر این پست را اشتباها برای پست قبلی نوشتم.لطفا ملاحظه فرمایید.
یک ایرانی در اروپا | یکشنبه، ۱۳ اسفند ۱۳۸۵، ۱۸:۴۰
برادر جان! بله. آدم خوب است گاهی هم «سر به هوا» باشد.
سئشیانت | یکشنبه، ۱۳ اسفند ۱۳۸۵، ۰۳:۰۲