دردناکترين بخش ماجراها و معضلات جهان اسلام اين است که عمدتاً کسانی به دفاع از مظلومين بر میخيزند که چندان سابقهی درخشان و خوشی ندارند. نمونهاش همين آقای جورج گلووی (سوابق او را در ويکیپيدیا ببينيد). سخنان او البته که بسيار به جا هستند و قلب ماجرا را هدف قرار دادهاند. اما ای کاش کس ديگری اين سخنان را گفته بود. پارادوکس ماجرا هم البته در این است که کسانی که معمولاً بسيار صلحطلب و معتدل هستند، به ندرت خودشان را در گير بحثهای جنجالی میکنند.
حساباش را بکنيد که ما داريم کشتار قساوتآميز انسانها را در خاور ميانه محکوم میکنيم و از آن سوی ديوانگانی افراطی فتوا میدهند که بايد با هر کس که از حملهی اسراييل به لبنان حمايت میکند جنگيد و خوناش را ريخت. من البته که مخالف جدی مداخلهی وحشيانه و نظامی اسرايیل هستم. اما موضعِ من کجا و موضع افراطيون کجا؟ اين مشابهتهاست که کار را دشوار میکند. کار بسیار طاقتفرسايی است که طرف حقيقت باشی و برای جان انسانها ارزشها قايل باشی و تبعيضهای آشکار قدرتها را ببينی و در عين حال بخواهی دامنات از افراط و تفريط پاک باشد. کسی که نه طرفدار القاعده باشد و نه طرفدار بوش و بلر، کجا میایستد؟ کسی که طرفدار سياستهای ايدئولوژيک افراطيون اسلامگرا که گوهر دين را گروگان سياست ساختهاند نباشد، چگونه میتواند سخناش را شجاعانه بگويد؟ به گمان من خيلی ساده است. هر دو سوی اين نبرد مشمئز کننده يک تئوری مشترک دارند: جهان سياه و سفيد است؛ همه چيز صفر و یک است. شما يا طرفدار القاعده بايد باشيد يا طرفدار آمريکا. اين همان تقسيمبندی کثيف و دلآزاری است که خيلیها که حتی لباس روشنفکر و انديشمند به تن دارند، به سادگی در دام آن میافتند. ارزشِ جان آدمی، بالاتر از ايدئولوژیهای سياسی و دينی شرق و غرب است. آزادگی و حريت بالای تعلقات و منافع سياسی و حزبی است.
بحران بزرگ در خاورميانه، بحران بشردوستی است. بحران بشردوستی و حقوق بشر و آزادی بيانِ بدون تبعيض و منصفانه است. انديشمندی که برای آزادگی و حريتاش ارزش قايل است بايد رسماً برائت خود را از هر دوسوی افراطی ماجرا اعلام کند. (نبرد و جنگ در ميدان جنگ قصهی ديگری است و با آدمکشی و نبرد ناجوانمردانه زمين تا آسمان فرق دارد؛ اشتباه نکنيد).
نظرها (6)
با سلام ... چرا در مطالب تان اينقدر حالت عصبي هست ؟ ... دوست گرامي : سخت است مستقل بودن در موضع گيري ها ، اما لازمه ي نشان دادن اين : بد و بيراه گفتن رسمي به همه ي طرفين نيست ... و گاه : اين بد و بيراه ها ، از ارزش مطالب تان كم مي كند ( مثلا در ما اسلاموفوب ها : آن بكار بردن " عربده كشي خلايق " و چند تايي هم در آخر مطلب ) روح مطلب را خدشه دار مي كند ... بگذريم ... شاد باشيد ... و اما : از زحمتي كه براي اين مجموعه ي طربستان تان كشيده ايد : بسيار متشكرم
***
دوست عزيز،
شايد بعضی اوقات درست بگوييد. اما مشخصا در آن مورد «عربده کشيدن» من فقط شعر حافظ را نقل کرده بود و معنایاش هم اصلاً آن چيزی نيست که شما به درشتی برداشت کرده بوديد. به هر حال ممنون از تذکرتان. سعی میکنم بيشتر رعايت کنم.
د. م.
بهنام | دوشنبه، ۲۳ مرداد ۱۳۸۵، ۰۱:۲۵
سلام آقا داریوش.
من به خاطر موسیقی، وبلاگتون رو شناختم. اما ارزش مطالبش هم کمتر از بانک موسیقیش نبود.
واقعا زحمت کشیدید. بابت هر دو خدا خیرتون بده. دعا میکنم که بتونی ان شاءالله ادامه بدی.
یا علی
حامد سیف | شنبه، ۲۱ مرداد ۱۳۸۵، ۱۷:۴۱
ظاهرا اين جنگ نابرابر دارد با قطعنامه پايان مي يابد
ولي به چه قيمت؟
به من سر بزنيد
من يك خبرنگارم
مريم | شنبه، ۲۱ مرداد ۱۳۸۵، ۱۴:۰۷
صفت بارز خروس شهوتراني است که وجود آن که افراط در شهوت است، در انسان رذيله بشمار ميآيد و يا اينکه خصوصيّت غالب بر طاووس ميل به زر و زيور و نقش و نگار و زيبايي و تجملات دنيايي و کبرو خودخواهي است که باز هم وجود آن در انسان از خصائص ناپسند بشمار ميآيد. همچنين است صفاتي چون لجن خوري و مرده خواري که به ترتيب در حيواناتي چون اردک و کرکس نمودِ بيشتري دارد و هريک از آنها در انسان مانع از رسيدن او به کمالات لايق انساني ميشود. لذا بايد هر يک از اين صفات را در خود کشت تا بالهاي طيران به عالم قدس گشوده شود.
با تفسیر انفسی قرآن بروزم.[گل]
اکبر | شنبه، ۲۱ مرداد ۱۳۸۵، ۰۷:۵۶
شاید این کلیپ برای شما مسأله را روشن تر کند:
http://hsgac.senate.gov/audio_video/051705video.ram
از حدود دقیقه ۱:۵۲ شروع کنید و حداقل بیست دقیقه آنرا تماشا نمایید.
پرهام | شنبه، ۲۱ مرداد ۱۳۸۵، ۰۰:۵۸
بسیار عالی بود. در لینکدونی ام به مطلبتان اشاره کردم. /ارادتمند.
Saeed Jafari | جمعه، ۲۰ مرداد ۱۳۸۵، ۱۴:۱۴