آن نامهی عوامانه و جا به جایی خلوت و جلوت…
به جلوت کشاندن استغاثه، تضرع و ابتهال نشانی از نکتهی شخصیتی دیگری هم هست. کسی که در برابر جمعی مؤمن خود را به تضرع میزند و اشکباران دست به دعا بر میدارد – پیش چشمِ خلایق – کسی است که هیچ تکیهگاهِ شخصيتی مهمی ندارد. به عبارتی چنین کرداری نشان جُبن است، نه نشان قوت شخصیت يا صلابت ايمان. کسی که ايمان با صلابتی داشته باشد، آن را به بازار نمیکشاند و با آن جلوهفروشی نمیکند.
سرداری نامهای نوشته است به «امام زمان» (!). خوب اهل فراست به خوبی در میيابند که نه مخاطب نامه اینجا اهميت دارد و نه نويسندهی نامه. کل ماجرا اسباب و وسيلهای است برای چند چیز مهم: يکم، دينفروشی و تظاهر به ایمان و اعتقاد خالصانه (علیالخصوص که لاف جاننثاری و فدويت هم بزنی)؛ دوم، برای سرکوب کردن و منکوب کردن هر کسی که سخنی جز همينها بر زباناش جاری شود (و گر نه نیاز نبود چنان ادبیات غلاظ و شدادی در کار کنند، داغ و درفش نشان دهند و زبان به تهدید بگشايند).
چقدر سابقه داشته است که یک شيعهی دوازده امامی، خطاب به امام غایب – در یک مقطع سياسی و ملی حساس – نامهای بنویسد و منافع جناح سياسی متبوعاش را به سرنوشت امام غايب گره بزند و او را هم سهیم و شریک در گفتار، کردار و انديشهی خود بنماياند؟ چقدر سابقه داشته است که حتی يکی به امامان دیگر شيعه، یا به رسول خدا نامه بنويسد و چنين شکواييه یا به عبارتی چاپلوسی و تملقی را به مخاطبان قالب کند؟ کمکم این تصور به وجود میآید که مفاهیم الهی، پیامبر، امامان شيعه و همهی ادبیات دینی از ابتدای آفرينش برای منويات و هوسهای کسانی چون سرداران و امرای بعد از ۲۲ خرداد ۸۸ وجود داشتهاند که روزی برسد تا یکی – که در مقام قدرت و زور نشسته است – آنها را خرج اهدافِ سیاسیاش کند.
تضرع کردن، تظلم بردن به درگاه خدا، قاعدتاً بايد از سوی کسانی صادر شود که دستشان به جایی نمیرسد (یعنی مظلومان و تهیدستان). کسانی میتوانند چنین صدای تظلمشان را بلند کنند که «سرلشکر» نباشند. کسانی قاعدتاً باید فریاد دادخواهی سر بدهند، که تنشان، مالشان و جانشان زیر تيغ و گلولهی زور و قدرت دریده شده باشد نه کسانی که در بستر آرامش و آسایش غنودهاند و از همهی ابزارهای دریدن و سوختن و کشتن بهرهمندند. این نعل وارونه زدن، این واژگون کردن قاعدهها، از شگفتیهای نوظهوری است که البته در غبار و غوغای خرافات، دینفروشی و تظاهر به ايمان چهره میگشايد. اسلامی که کتاب آسمانیاش به درشتی حتی گریبان نمازخوانان را میگیرد که وای بر نمازگزاران؛ آنها که سهو میکنند و آنها که ریا میورزند، با این طایفهی زورمدار که خونهای به ناحق ریخته شدهی ملت مسلمان را نادیده میگيرند و برای ديانت و ايمان خودشيرینی میکنند و زهدفروشیهای مهوع پیشه کردهاند، چه میگويد؟ خوب یافتن آياتِ بیشماری از قرآن که دستِ پليدکارانِ دينفروشی از اين جنس را بر ملا میکند، کارِ سختی نیست. اندکی صفای باطن میخواهد و تفطن. اندکی حدت بصر میخواهد. انشا نوشتن و نامههای پرسوز و گداز به شخصيتهای ايمانی و دینی – آن هم شخصيتهای غایب – نوشتن، از هر ناشستهرویی بر میآيد. عمل خويش را بر میزان اخلاق و ايمان راست کردن است که دشوار است. سخن بر منهاج حق و عدالت راندن است که سخت است.
کدام مؤمن است که خطاب به «امام زمان»اش نامه بنویسد و پای نامهاش امضا کند «سر لشکر»؟! اینجاست که دمِ خروسِ دینفروشانِ عوام از زیر عبای رياکاریشان بيرون میزند. امروز، شعری خواندم که یک بيتاش را گويی پيشاپيش برای این امرا و سرداران نوشته بودند: «این طبیعی ست که حکومتها، حافظ اقتدارشان باشند / ولی ای کاش دست سربازت، پرچم صاحبالزمان ندهی»! به ارباب قدرت از اين بهتر، از اين شیواتر، از این فصیحتر میتوان تودهنی زد؟! شرم از خدا، تقوای الهی کجاست که این همه برای جیفهی دنیا، برای دو روز ریاست، خدا، ايمان، دين، پيامبر، تشيع و امامان را خرج بازیهای مشمئزکنندهتان میکنيد؟ روزی که رستاخیز از راه برسد، روزی است که «لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم». آن روز دیگر درجه و لقب به کار نمیآيد؛ آن روز «سرلشکر»ی را از دوش جناب ميرِ دروغين (آن «با اسبک و با زینک») خواهند کند. آنجا دلِ سليم طلب میکنند، نه دينفروشیِ پرزور و هیبت! خوب است دینفروشانی که این روزها، ایمانشان را به قدرت و سیاست گره زدهاند و آخرت را پاک فراموش کردهاند، همین شعر (دست مریزاد به شاعرش) را دو سه بار با خودشان بخوانند:
پدرم گفت : درد سیری بود! می شود لقمه لقمه نان ندهی!؟
استخوان لای زخم نگذاری! زخم را لای استخوان ندهی!؟
راستش من که نه! ولی مادر، چه کند!؟ از تفنگ می ترسد
میشود با تفنگ، با باتوم! قدرتت را به من نشان ندهی!؟
اگر از من سکوت می خواهی، هفت قبر تمام می میرم!
هفت قبر تمام! اما بعد، پُز آزادی بیان ندهی ….!
ناگهان آسمان غباری شد! اشک! سرفه! خفه! لگد! زنجیر!
تو به ایمان خود عمل کردی! که به دشمن دمی امان ندهی …
من ولی دوست! من ولی مشتاق! من فقط معترض! فقط دلگیر …
کاش می شد خودم – خودت باشیم! گوش بر حرف این و آن ندهی!
فرض کن من غلط! غلط کردم! خوب شد!؟ اعتراف خوبی بود!؟
تو نمی شد چنین غضب نکنی!؟ سوژه دست جهانیان ندهی
این طبیعی ست که حکومت ها، حافظ اقتدارشان باشند …
ولی ای کاش دست سربازت، پرچم صاحب الزمان ندهی
من شبی ماه میشوم آنوقت، میروم تا دل خدا بالا
چونکه دیگر نمیشود با زور، ماه را دست آسمان ندهی
امتحان! امتحان سختی بود! همه در امتحان رفوزه شدیم!
کاش می شد که امتحان ندهم! کاش می شد که امتحان …
[تأملات] | کلیدواژهها:
شاهد حضور سبزتان در شب نيمه شعبان در خيابان حضرت وليعصر(عج) خواهيم بود.
به نکته جالبی اشاره کردید.
نکته دیگر اینکه ایشان میفرمایند ” …با سلاح اهدايي امريكا و اسرائيل و انگليس به سوي مردم شليك كردند…” و شما (۳۰ درصد ظرفیت سپاه و کلیه بسیجی ها و انصاری ها) ایستادید و کشته شدن مردم بیگناه را تماشا کردید. دروغ به این بزرگی! خدایا یعنی کسی در ایران هست که این دروغها را باور کند. ذره ای شرف در وجود آدم باشد بد نیست.
ای کاش لااقل از آن هیکل بیش از حد گنده اش خجالت میکشید.
برای من خیلی جالبه که شما تونستید اینچنین آرام و متین درباره اینهمه وقاحت بنویسید…
نوشته خوبی بود… با اخلاص و نه حتی تعریف امثال منی بنویسید… خدا به همراهتان
گوییا باور نمیدارند روز داوری کین همه قلب و دغل در کار داور میکنند
با عرض معذرت میخواستم از تعدد بینندگان سایت شما استفاده کنم و پیشنهاد زیر را ارائه دهم:
در صورت امامت آقای هاشمی در نماز جمعه این هفته – شرکت همگانی در نماز جمعه به همراه تمام اعضای خانواده و …
در صورت نیاز میتوان در این مورد بیشتر بحث و تبادل نظر کرد.
من با نماز جمعه رفتن مخالفم. ميريم اونجا هاشمي هم كلي مجيز رهبر و نظام رو ميگه بعد مخالفان رو محكوم يا حداقل به وفاق ملي دعوت ميكنه. ميشيم سكه يك پول ~
باورش غير ممكن است مظلومي درجهان پيداشده كه ۱۶۰كيلو وزن دارد وهمه اين چربيهاي اضافي ناشي از مظلوميت است!
اصلحک الله و ابقاک
سلام.داریوش یک خواهشی دارم.ببخشید که اینقدر خواهش از شما دارم.چه کنیم.محدودیت ومحرومیت است واستبداد وبدبختی.دستمان خالی است.سایتها فیلترند وپروکسی هم نداریم.حالا ا
گر زحمتی نیست هر زمان که فرصتی حاصل فرمودید مطالب به درد بخور سایت دکتر سروش را از بعد از نامه در مورد نتایج انتخابات بر روی سایتتان بگذارید.ممنونم.دیوان اصلاح هم که فرمودید دیگر باز نمیشود.البته ان نامه را دیدم.اما از ان به بعد دیگر فیلتر شد.اگر هم فراغت ندارید میدانم که لطف شما بر کسی کوتاه نیست وگله ای ندارم.بدرود.
————————–
من در وب سایت دکتر سروش مطلب تازهای ندیدم، جز همینها که جاهای دیگر هم هست. دربارهی دیوان اصلاح و سایر سایتها هم بهتر است از فید گوگل ریدر استفاده کنيد و مسأله حل است.
اين نشانی را هم امتحان کنید:
http://eslah.malakut.org/
د. م.
خیلی جالب بود متنتون درباره این حقیقت تلخ “دین به دنیا فروشی حاکمان ایران”.
ملعبه قرار دادن دین یه عادت شده برای حکمرانان ایرانی
عذر می خوام… من این نامه رو ندیدم و از محتواش خبر ندارم، کنجکاو شدم بخونمش… امکان داره آدرسی چیزی ازش بدین؟
——————————
این نامه را همه، همهجا ديدهاند. يک جستوجو بزنید دنبال «نامه به امام زمان سرلشکر»؛ کلی مدخل به شما میدهد!
د. م.
با نظرتون و متنتون کاملا موافقم…..
به اين جملهی تو: «کدام مؤمن است که خطاب به «امام زمان»اش نامه بنویسد و پای نامهاش امضا کند “سر لشکر”؟! اینجاست که دمِ خروسِ دینفروشانِ عوام از زیر عبای رياکاریشان بيرون میزند» بايد افزود: «و مهمتر از همه آن نامه ی خصوصی به امام زمانش را هم بدهد تمام روزنامه ها و رادیو و تلویزیون ها و آنها را تحت فشار بگذارد که پخش کنند! این “جمهوری اسلامی” چه به روز دین آورده است که ملت با “امام زمان” هم شوخی می کنند و نامه های طنزآمیز به او می نویسند. به راستی هیچ رژیمی مانند این رژیم نمی توانست جاده صاف کن سکولاریسم باشد!
حالا باز جای شکرش باقی ست که «دکتر» امضا نکرد. چون اینها که خیال میکنندامام زمان به سپرده پیش محصولی نیاز دارد تا عدالت را در جهان بگسترد، بعيد نیست که خیال کنند که به علت کبر سن به دوا و دکتر هم محتاج باشد.
برای اولین بار بود که با وبلاگ عین االقضات آشنا شدم و سیری درآن من را به مطلبی با نام “ما کمتریم !” به تاریخ سی و یکم خرداد ماه رساند. این دومین کامنتی است که در بلاگ شما می دهم و هر دو بوی شک نسبت درست بودن ادعای تقلب دارد و حتی به غیر از آن، توجه به چیره شدن روحیه پوپولیستی بر جامعه ی ایران مخصوصابخشی از جامعه که باز هم به قول آن نویسنده برای مدتها به چشم حقارت بدان نگاه می کردیم. اگر به گفته ی نویسنده ی آن مطلب، واقعا ما در اقلیت باشیم تکلیف چیست؟ چه برای من و چه برای ما. از اعتراضات مدنی ما و بانگ الله اکبرمان تا رابطه با جامعه ای که در آن زندگی میکنیم؟ آیا اعتراضات ما بر سر یک توهم است؟ چه اگر اینگونه باشد هیچ جای امیدواری نیست.
اسب لاغر میان به کار آید روز میدان نه گاو پرواری
سرلشکر فیروزآبادی سالهاست که به موضوع مهدویت اهتمام جدی دارد. کافی است همایش دکترین مهدویت را که چندسالیست برگزار میشود پیگیری کنی تا بدانی که در حال حاضر یکی از مهمترین آدمهای پیگیر در موضوع مهدویت همین آقای فیروزآبادی است. البته من نمیگویم که لزوماً این نامه از جهات سیاسی نوشته نشده است، اما خب تهمت شما هم دست کمی از ریاکاری ندارد.
اگر در این دولت نام امام زمان ریاکارانه برده شده است، در دولتهای گذشته همین مقدار هم از اندیشه مهدویت جایی نبود.
اگر دیگران ریاکارانه امام زمانشان را مخاطب قرار میدهند، برخی اصلاً در عرصهی ایمان و عقیدهشان اندیشهی مهدویت را مسخره میکنند.
البته روز قیامتی هم هست.
————————
دوست عزیز،
کسی نگفته امام زمان مسخره شده است؛ بحث مبتذل کردن مفاهيم دینی است. این جور عقاید با جهل و نادانی و تظاهر، محکمتر نمیشوند. معلوم است که معاويه هم خیلی اهتمام به امر دین داشت و همهی خلفای عباسی. و بله، البته قیامتی هم هست؛ برای کسی که به آن باور داشته باشد! «تهمت»؟ این نامه را مگر کسی جز خودش نوشته است؟ مگر عنوان «سرلشکر» را ما پای نامهاش گذاشتيم؟ تهمت؟ حالتان خوب است؟
د. م.
رئیس ستاد کل نیروهای مسلح در نامه مشهور خود به امام زمان می گوید:
“در ۳۰ خرداد آشوبگران و منافقان با چهرهاي جديد كه چندان هم بي ارتباط با منافقان سابق نيستند، بر ملت يورش آوردند. زخم تركشهاي جنگ تحميلي و جاي گلولههاي منافقان و از خدا بي خبران ديروز را اين بار در كوچه و بازار و تن بسيجيان و نيروهاي انتظامي – اين حافظان امنيت مردم با قمه!! و ضربات سنگ! و شعلههاي آتش!! گشودند به پاي مصنوعي و سينه خسته جانبازان و حتي بانوان و كودكان رهگذر هم رحم نكردند!! و منافقانه سلاح اهدايي امريكا! و اسرائيل!! و انگليس!!! را به سوي مردم!!!! شليك كردند، تا به خيال خام خود با كمك رسانههاي بيگانه ناجا و بسيج را متهم كنند. غافل از اينكه مسئولان با حكمت! و تدبير!، بكار بردن سلاح را به خاطر پيشگيري از هر گونه آسيب به مردم منع كرده بودند! و نيروهاي حافظ امنيت! هيچگاه سلاحي در دست نداشتند!!!!!!! و بكار نبردند!!!. ماموران حفظ امنيت و مدافعان حريم قانون!! كتك خوردند!، زخمي شدند!، شهيد شدند!!، بي رحمانه آنها را زير چرخهاي ماشين گرفتند!! اما صبورانه با جانشان از مردم!! دفاع كردند؛ در مقابل آنها براي كشتههاي دروغي خود عزاداري كردند!”
جالب است. وی ندا آقا سلطان- کیانوش آسا- سهراب اعرابی- اشکان سهرابی- مسعود هاشم زاده – ترانه موسوی- محسن روح الامینی و دهها شهید دیگر راه آزادی را کشته های دروغی می نامد که اغتشاشگران!! برای آنها عزاداری کرده اند!!
تا جایی که تصاویر و مشاهدات مردم گویای حقیقت ماجراست کلت کمری و سلاحهای ساخت آمریکا و اسرائیل و انگلیس!! در جیب کت امثال آن آقای مدیر عامل کارخانه فلز (سید …. میرکاظمی) (بسیج الهادی) با بدهی ۱۷۵ میلیارد تومانی به بانک کشاورزی است یا در دستان آن مسئول بسیج که در یک روز از پشت بام ۷ نفر از بهترین فرزندان ملت ایران را به رگبار بست.
خوب است آقای ژنرال فیروزآبادی لااقل اسم یک نفر از این کسانی که بی رحمانه زیر چرخ های ماشین گرفته شدند را بیاورد ما هم بدانیم!
به راستی روسیه با میهن ما چه کرده است؟؟
من تصور نمی کنم امام زمان با دولت دست نشانده روسیه همکاری کند!