۰
دماسنج انتخابات و بيرقهای آزادی آن!
گمان میکنم بحث کردن دربارهی اینکه آيا انتخابات در ايران آزاد است يا نه و اينکه انتخابات بايد آزاد باشد، به درستی بحثی است بيهوده و انحرافی! توضيح میدهم چرا.
انتخابات، همانطور که خط تبليغات رسمی جمهوری اسلامی هم میگويد، تجلی ارادهی ملت است. مردم با رأی دادن میکوشند نشان بدهند چه میخواهند و چه نمیخواهند. در انتخابات دفاع از کسی «ثابت» نمیشود بلکه به تعبير درست و دقيقی براندازی نرم میکنند؛ يعنی به شيوهی غیرخشن، بدون خونریزی و بدون انقلاب، کسانی را که نمیخواهند مصدر امور باشند از قدرت خلع میکنند. اينجا دقيقاً محل نزاع است. به همين دليل است که برای نظام جمهوری اسلامی، «براندازی نرم» توطئه است و تهدید (و ملاکی برای نشان دادن سلامت نظام نيست). لذا انتخابات، لزوماً بايد تأيید و تقويت تصورهای از پيش تعيینشده و تثبيت همان کسی باشد که مصدر قدرت است (ولو کل تاريخ جمهوری اسلامی و رأیگيریهای مختلف خلاف آن را گواهی بدهد). اما بحث من اين نيست.
يکی از گرهگاههای اصلی هر انتخاباتی، نحوهی انعکاس آن در رسانههاست. حتی از اين نيز بايد فراتر رفت. وضعيت رسانهها، شاخص مهمی از سلامت انتخابات است. پيوند و نسبت مستقیمی ميان وضع رسانهها و وضع انتخابات برقرار است. در کشوری که رسانهها سالم، مستقل و آزاد نباشند و همواره تيغ تهديد و هول اضمحلال و نابودی بر سرشان و در دلشان باشد، انتخابات نيز وضع مشابهی دارد. چرا؟ به يک دليل ساده: رسانهها باید بتواند صدای «مردم» باشند (آرمانهای اين نظام هم همین را میگويند) نه اينکه بلندگوی «قدرت» (داخلی يا خارجی باشند) (نظام هم ديگر امروز فهميده است که تصور يکی بودن قدرت و مردم، تصور خطايی است و مدتی است از اين خواب بيدار شده است؛ اين همانی نظام و مردم، تصوری است آرمانی که همخوانی با واقعيتهای اين جامعه و هيچ جامعهای ندارد) یا بتوانند رأی مردم را دستکاری يا مهندسی کنند يا روايت مخدوش و هدایتشدهای از رأی مردم به دست بدهند. اين تصوير، بیشک تصويری آرمانی است و در هيچ کجای دنيا، مطلق نيست. ولی نظام مطلقگرای جمهوری اسلامی که از اصول و آرمانها و ارزشهای يک انقلاب دفاع میکند (يا میکرده است) دستکم بايد بتواند ادعا کند که رسانهای سالم، مستقل، آزاد و بیطرف دارد که مردم، بدون وحشت از پيامدهای انتقاد و بر خود لرزيدن از عاقبت بلند سخن گفتن با صاحبان قدرت، از طريق آن بتوانند قدرت سياسی را به چالش بگيرند و از طريق رسانهها بر آن نظارت داشته باشد. رسانه باید بتواند صدای مردم باشد. تاريخ جمهوری اسلامی، در مجموع، با تمام فراز و نشيبهایاش و کاميابیها و ناکامیهایاش نشان میدهند که کارنامهی اين نظام در حفظ، استقرار و تثبيت يک رسانهی سالم و مستقل و آزاد، کارنامهی تاريک و ناکامی است.
به باور من هيچ نيازی نبود معترضان و مخالفان داخلی يا خارجی (از ميانهروها گرفته تا تندروها و افراطيون) بگويند در جمهوری اسلامی انتخابات آزاد نيست. از همان فردای روزی که رهبری نظام طرح بحث انتخابات آزاد را به چالش گرفت (و کار درستی هم کرد)، تمام زيردستان ايشان و تمام مقامات و مسؤولان هر چه در چنته داشتند بيرون ريختند تا نشان بدهند که تصور رهبری نظام و موضعاش در عمل نادرست است! زهی پيروان و مريدان و ولايتمدارانی که در ظل اين نظام باليده و روييدهاند!
آخرین چشمهی اين فاتحهی جمهوريت (فاتحه را به هر دو معنا بخوانيد) همين هجوم وحشيانه به روزنامهها و روزنامهنگاران است (که شيوهی معهود و رسم مألوف نظام امنيتیشدهی امروز است). اين روزنامهنگاران دست بر قضا میتوانستند کسانی باشند که نشان بدهند تصور انتخابات ناآزاد و مهندسی شده (به فرض صحت ادعای نظام دربارهی سلامت انتخابات) تصور احتمالاً درستی نيست (فرض محال که محال نيست!) ولی به هر جای قصه که نگاه میکنيم از نحوهی دستگيریها تا خبررسانیها و برخوردهای ريز و درشتی که با روزنامهنگاران میشوند، يک نتيجه بديهی است: روزنامهنگاران و رسانهها برای انتخابات (در ارزيابی و تلقی این نظام از انتخابات) تهديد تلقی میشوند لذا بايد دهان و زبانشان را بست و برید و برایشان اتهام تراشيد (حالا کو تا اتهام تبديل به جرم بشود ولی میشود تا آن موقع زمان خريد). به هر حال، هيچ کس لازم نيست برای نشان دادن ناسالم بودن انتخابات تلاشی بکند يا حرفی بزند. مريدان جان بر کف نظام، با جان و دل و از صميم وجود اين مهم را به روشنی آفتاب در چشم جهانيان به نمايش میگذارند. چرا منتقدان بيهوده سر بیدردشان را دستمال میبندند؟
کسی که حساباش پاک است از محاسبه باکی ندارد. کسی که باور دارد خطایی مرتکب نشده است و هيچ توطئه و عداوتی نمیتواند بر حقانيت موضع او سايه بيندازد، باکی ندارد از اینکه به آزمون گذاشته شود. آزمون سنجش رسانهها و در پيشگاه نقد روزنامهنگاران مستقل و آزاد واقع شدن، آزمونی است که نظام جمهوری اسلامی پيوسته در آن مردود میشود يا همواره میکوشد با تکيه بر منابع امنيتی و اطلاعاتی آزمون را دستکاری کند. رسانهی نظام، آينهی تقلب است. مصداق روشنی است از جعل، دروغپردازی، افترا، گريختن از حقيقت و شانه از بار داوری منصفانه ولی سختگيرانهی مردم و وجدان عمومی خالی کردن (مثال که لازم ندارد، دارد؟). بگذارید تصوراتمان را از صدق مدعای نظام برای خودمان نگه داريم. ايمان و اعتقاد مردم به خودشان مربوط است ولی میتوان صدق اين مدعيات را به عيار آزمون سنجيد. اينک مهمترين آزمون – مکرر – نظام: با رسانهها و روزنامهنگاران چطور برخورد میکنيد؟ «عملات چیست که فردوس برين میخواهی؟»
این بخش از بيانيهی هفدهم ميرحسين را بخوانيد: «گیرم که چند روز با دستگیریها، خشونتها، تهدیدها و بستن دهان روزنامهها و رسانهها سکوت برقرار گردید، تغییر قضاوت مردم را نسبت به نظام چگونه حل میکنید؟ تخریب مشروعیت را چگونه جبران مینمائید؟ نگاه ملامتآمیز و متعجب همهی جهانیان از این همه خشونت یک دولت به ملت خود را چگونه تغییر میدهید؟ با مشکلات بر زمین مانده اقتصادی و معیشتی کشور که به دلیل ضعف مفرط دولت روزبروز وخیمتر میشود چه میکنید؟ با چه پشتوانهای از کارآمدی و انسجام ملی و سیاست خارجی موثر، سایهی قطعنامهها و امتیازخواهیهای بیشتر را در سطح بین الملل از سر کشور و ملتمان دور میکنید؟»
نظام آيا توانسته است بعد از مدت دراز حبس و حصر موسوی، پاسخی برای همين عبارات کوتاه او بيابد و افکار عمومی و حتی وجدان خودش را قانع کند؟ يا هنوز هم در سطر سطر سخنان دلسوزان همين نظام خودشان پی توطئهی خارجی میگردند و همچنان راه خودفريبی را با خروش و غوغا پی میگيرند؟ اگر اهل ايمانايد، هنوز وقتاش نرسيده است؟ «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّـهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَلَا يَكُونُوا كَالَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِن قَبْلُ فَطَالَ عَلَيْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ» (سورهی حديد، آيهی ۱۶). خشوعی هست؟ خداترسی هنوز معنا دارد؟ ذکر خدا کسی را تکان میدهد؟ دست از ستم بر میداريد؟ يا قساوت قلب، پرده بر چشم و گوش شما انداخته است؟ روز داوری در پيش است. زمانه داوری سختگيری است. زمان و زمانه را نمیتوان با تقلب رسانهای فريفت. زمان را نمیتوان به حبس و حصر انداخت. عبور چرخهای زمان را از روی استخوانهایتان حس نمیکنيد؟ وقتاش نرسيده است؟
يادداشتهای مرتبط
[جنبش سبز] | کلیدواژهها: , سايه, ميرحسين موسوی