۱
شباهت غريب ما و مصريان
ايرانیها – اعم از سبز و غير سبز – به جز شباهتهای زيادی که اين روزها پيدا کردهاند، وجه مشترک غريبی با مصریها دارند. هر دو ملت، شناخت و آگاهی دقیقی از حال و روز هم ندارند! ایرانیها میدانند که رژیم مبارک در مصر مستبدانه حکومت کرده است اما در همين حد. ايرانیها آگاهی چندان عميق و دقيقی از سياست و اوضاع فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مصر ندارند. ما تاريخ مصر را خوب نمیشناسيم. يکی از دلايل سادهاش اين است که ملت ایران – بعد از انقلاب – عملاً هیچ ارتباطی با مصر نداشته است. ایرانيان به ندرت به مصر سفر کردهاند يا میتوانستهاند سفر کنند. ما تاریخ گذار مصر پادشاهی به مصر جمهوری را خوب نمیشناسيم. اين خلاء آگاهی عمومی خوب نیست.
از سوی ديگر، مصریها هم شناخت دقیقی از ما ندارند. شناخت مصریها هم به اندازهی شناخت بقيهی ملتهای جهان از ايرانیهاست: آنها هم ايرانیها را به همان اندازه میشناسند که رسانهها را تسخير کنند و نه بیشتر. هر رنگ و لعابی که رسانهها به ایران بدهند، ايران همان میشود و با ايران و ایرانی واقعی تفاوت دارد. مثالهایاش فراوان است: ایران تا پيش از ماجرای گروگانگیری برای غرب آنقدر شناخته شده نبود و به طور مشخص اسلام ايرانيان و نسخهی شيعی مسلمانی چندان در غرب نامِ آشنايی نبود و ناگهان با يک حادثهی سياسی تشيع به بدترين شکل ممکن به جهان عرضه شد آن هم در قالب تبليغات منفی رسانهای غرب. اکنون هم جهان غرب اسلام ايرانيان و جامعهی ايرانی را خوب نمیشناسد. مسلمانان جهان هم وضع چندان بهتری ندارند: يا ايرانیها را تروريست میدانند و مسلمانانی که در آيين تشيعشان آدابی مشرکانه دارند و يا آنها را ملتی میدانند که در برابر آمريکا و اسراييل ايستادهاند. اين تصور مغشوش و برساختهی رسانهای در پنج شش سال اخير با جنجالآٰفرينیها و رجزخوانیهای اسطورهی دروغ سياست ایران، معوجتر از پيش شده است. در نتيجه، تصوير دیگری که مسلمانان و مردم خاورميانه از ايران و ایرانی دارند، تصوير ملتی است که هيچ غم و مشکلی در جهان ندارند جز مبارزه با آمريکا و اسرايیل و اصلاً همهی مشکلاتشان حل شده است و تمام زندگیشان توأم با عزت و آزادی و سرفرازی و کرامت است!
اين فقدان اطلاعات دقیق البته مسؤول هم دارد. از يک سو غرب مسؤول دامن زدن به اين فضای تيره و مبهم اطلاعرسانی است و از سوی ديگر نظام حاکم بر ايران تمام روزنههای اطلاعرسانی را که ممکن باشد صدايی متفاوت جز صدای دستگاههای تبليغاتی و رسانههای حکومتی را به گوش مردم ايران و مردم جهان برساند، خاموش کرده است. برجستهترين نمونهاش در جریان انتخابات ۲۲ خرداد رخ داد که حکومت در جريان کودتایی که رخ داد تمام رسانههای داخلی و خارجی را به انسداد محض و مطلق کشاند. لذا هرگز نبايد انتظار داشته باشيم که عموم جامعهی مصری از کهریزک و اوين و از قتلهای زنجيرهای و فجايع کوی دانشگاه باخبر باشند. اين دقیقاً همان تصويری است که مردم مصر – چه مذهبی باشند و چه سکولار – از ايران ندارند. مردم ايران هم وضع بهتری ندارند.
اما تصور من اين است که این فضای کنترلشدهی اطلاعرسانی دوام زیادی نخواهد داشت. گفتوگو میتواند اين فضای بسته را بشکند. دولتها وقتی از برابر افق ديد مردم کنار بروند، مردم بهتر میتوانند حال همديگر را ببينند. آمدن اين روز را من دور نمیبينم. آزادی و دموکراسی تیغی دو لبه است که همه را بیدريغ در برابر نقد خواهد نهاد و هيچ قداستی برای هيچ کس باقی نخواهد گذاشت. مستبدانی که امروز خيالبافانه گمان میکنند آزادی مصریها به سودشان خواهد بود، باید صبر کنند تا فردای اين آزادی را بهتر ببينند. فکر میکنيد همين نظام فعلی ايران زمينهی سفر و ارتباط فعال مصریها را با ایران و ايرانيان فراهم خواهد کرد؟!
[تأملات مصريه] | کلیدواژهها:
هوالحق
سلام
اگر ما از مصر خبر نداریم چطور می دانیم که آنها چه درباره ما می دانند؟!
این تناقض نیست؟!
تمام مشکلات ما حل نشده است بلکه مشکلات ما در اثر ایستادگی ماست. اگر نخواهیم آزاده باشیم هیچ مشکلی نخواهیم داشت. این مشکلات را آمریکا و هم پیمانان برایمان ساختند.
یاحق