۳
به رغمِ مدعيان…
چند روز پيش، اجرایی از شجریان را با نی حسن کسایی در ملکوت آوردم (اينجا؛ با عنوان «آيينهی مهرآيين») که شايد چندان که بايد کسی به آن توجهی نکرد. این اجرا از دو جهت اهميت بسيار داشت. نخست اینکه آواز روی يکی از غزلهای درخشان حافظ است: حاليا مصلحت وقت در آن میبينم… این غزل، ابيات نابی دارد که گويی برای روزگار ما ساخته شده است؛ روزگاری که ریاکاری و دينفروشی بيداد میکند و ستمِ طایفهای که زیر عبای دین پنهان شدهاند کمر آدميان را شکسته و غرور ایرانيان را مجروح کرده است. اين غزل، دو سه بیت دارد که خوب است کمی در آنها تأمل کنیم.
يکی این بيت است که میگويد: «بس که در خرقهی آلوده زدم لاف صلاح / شرمسار رخ ساقی و می رنگينم». شاعر در مصرع اول، گریبان خود را میگيرد و از آلودگی خرقهی خود گله میکند و ابراز شرمساری، اما این شرمساری را هرگز پيش زاهدان و متشرعان نمیبرد. میگوید اگر هم از کسی قرار است شرمنده باشم، درست از همان کسی است که زاهدان آنها را میرانند و دينفروشان و دینپناهان دست رد به سينهشان میزنند: يعنی ساقی و باده!
دیگر اين بيت که میفرمايد: جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم / يعنی از اهل جهان، پاکدلی بگزینم. دور شدن از اهل ریا نزد حافظ، باز هم پناه بردن به دامان زاهد و شيخ نيست. باز هم به سوی همان چیزی میرود که زاهدان ناپاکاش میخوانند و حرام و نجس و با رندی و به رغم زاهدان همان می را «پاکدل» مینامند. در ميانهی تمام پلیدیهايی که میبيند و تمام کسانی که تظاهر به پاکی میکنند، پاکتر از همه همان است که متهم است به ناپاکی.
اما نکتهی دوم: در انتهای اين اجرا، حسن کسايی دربارهی شأن و منزلت شجريان و جايگاه بلند او سخنانی میگويد که هر که در زمانهی ما اهل خرد باشد و هنرشناس خوب در مییابد که چه معنایی دارند. اين سخنان را حسن کسايی سال ۱۳۵۸ گفته است و هنوز که هنوز است، زمامداران سرزمین ما چنان که باید حق خدمت شجریان را ادا نکردهاند بلکه زمام امور را به دست طایفهای فرومایه سپردهاند که کارشان جز جفا و ستم در حق اين گوهر معنوی و معرفتی ايرانزمین نيست. چرا؟ تنها به دلیل اينکه در برابر قدرت و سياست سر خم نکرده است و تملق زورمدارن و سياستپيشهگان ریاکار را نگفته است. همینجاست که رياکاری و تباهی اين طایفه آشکار میشود تا حدی که بانگ ربنای شجریان را هم برنتافتند و در هاویهی هنرتراشی حکومتی خود افتادند. حالا اگر در اینها که نوشتم با من همدلاید، یک بار دیگر با حوصله بنشينید و اين آواز را از اول گوش کنید.
درود و سپاس
آقاي محمدپور من فكر ميكنم دوستان همچنان به نغمه هايي كه به اشتراك ميگذاريد توجه دارند اما از وقتي فيلتر شدين كامنت گذاشتن يه خورده دشوار شده اما ما هر سختي رو به جون ميخريم تا از طربستان شما و نغمه هاي جاودانه اش فيض ببريم…
اميدوارم اين خودخواهي رو بر ما ببخشاييد…
——————-
لطف دارید. از دست من کار زیادی ساخته نيست که اين زحمتها را کم کنم. دعا میکنم روزی عقل به سرشان بيايد و زمام امور را از دست اين اطفالی که این روزها کار بزرگان را میکنند، بگیرند!
د. م.
درباره برنامه پرگار:
http://www.kaleme.com/1389/10/18/klm-43141/
خیلی از وبلاگتون خوشم اومد. پایدار باشید.