بازگشتِ مهربانی
۱. چند ماه گذشته در سیاست ايران، شاهد زوال تدريجی گفتار زمخت و ناهموار و ادبيات پرخاشگر بودهايم؛ دستکم در سطح يک نفر از مقامات رسمی نظام. از نگاه من، اين بازگشت مهربانی است: مهربانی با کلمه. با واژهها که مهربان باشی و از آنها به مثابهی تير و خنجر برای دريدن و کشتن و سوختن استفاده نکنی، آرامارام راه مهربانی بر انسان هم هموار میشود. نمیخواهم تصويری آرمانگرايانه یا غيرواقعی از نسبت کلام با آدمی به دست بدهم. میفهمم که هستند کسانی که گفتاری ملايم دارند اما کردارشان پرخاشجوست و در عمل آدمی را میدرند. اين را میفهمم. اما قاعده اين نيست.
زبان، پردهای است بر درگاه جان آدمی. قدر و حرمت کلمه را وقتی بفهمی، میتوانی انديشهات را اگر پاکيزه باشد و آدمیستيز نباشد و جانب ستم نگه ندارد، به همان مهربانی بيان کنی. در دو روز گذشته، شاهد دو سخنرانی در مراسم تنفيذ و تحليف رياست جمهوری حسن روحانی بودم. هر دو سخنرانی سرشار از بلاغت و متانت بود. شايد انتظار من کمی بيشتر بود ولی محور رویکرد روحانی به سياست فعلی ايران فیالجمله به باور من همان است که سرزمین ما در این هنگامهی عسرت به آن نياز دارد (شرحاش برای بعد). اين سرزمين بلازده سالها گرفتار دولتمردان ماليخولیازده بوده است. در آن دايرهی بسته و تنگی که قرار است او سامانی به اين ديار بياورد، کمترين کاری که میتوان کرد، مهربانی با کلمات و مهربانی با آدميان است. تکلیف ادای عهد و وفای به پيمان البته بر ذمهی روحانی است. زمان نشان خواهد داد چقدر اهل وفا و پيمان است. اما اين طليعه را باید به فال نيک گرفت که امروز رييس جمهور ايران کسی است که آغاز کارش با دشنامگويی و پرخاشجويی، با فخر فروختن و گردنکشی و استعلا نيست. رييس جمهور از فروتنی میگويد اما ابراز فروتنیاش بوی ريا نمیدهد.
حسن روحانی بیشک رييس جمهوری است که انديشه و گفتار دینی برایاش مهم و محوری است. اما اين اهميت کجا و فزونی متظاهرانهی تمسک به سنت و عقايد مردم در زبان کرسینشين سابق کجا: يکی آدمی را جذب میکند و ديگری حتی اگر به آن عقايد باور داشته باشی، کاری میکند که برای تطهير خودت و تطهير ايمانات هم که شده، رو بگردانی از آن تمرکز بیدانشی و تظاهر.
۲. يادداشتهای چند ماه گذشتهی مرا اگر بخوانيد، خواهيد ديد که آگاهانه از ستايش حسن روحانی پرهيز کردهام نه از اين رو که در او فضيلتی نمیبينم بلکه دقيقاً به اين دليل که اين همه سال ستايش سياستمداران – از هر طيفی – به قدر کافی فضای انديشهی سياسی را در کشور زهرآگين کرده است. مقامات سياسی «مسؤول»اند نه قبلهی تقديس و ستايش. مايهی خشنودی است که روحانی خود از اين آفت مهلکی که بر سر راهاش قرار دارد آگاه است. اميدوارم هم در ادای حقوق ملت توفيق يابد و هم اکنون که اژدهای قدرت به خورشيد عراق آمده است و بر توسن سياست سوار است، بر ايمان خويش بيش از اين بلرزد. اين سخن حتی تلخ هم اگر باشد، ارجمندترین آرزو، دعا و توصيه برای اوست. او نيز بايد بداند – و گمان میکنم میداند – که اعتماد ما به او مشروط است. پيوندی دايمی نيست. او عزيز است تا زمانی که حقوق ملت برایاش عزيز باشد و آن را در پای استبداد قربانی نکند.
۳. اما نکتهی آخر، نکتهای است عملی و سياسی. در دو روز گذشته، روحانی قویترين پیامها را برای گشودن آغوش دوستی و تفاهم در برابر جهان فرستاده است. اشارتهای پيدا و پنهان کلام او چشمپوشيدنی نيست. اکنون نوبت آزمون است برای کسانی که در برابر ايران و مردماش ايستاده بودند. خلاصهی سياست خارجی حسن روحانی در اين جملات آمده است:
«ايران لنگرگاه ثبات در اين منطقه پرآشوب است. ما در پی تغيير مرزها و دولتها نيستيم. نظام سياسی هر کشور به خواست و اراده عمومی مردم آن کشور بستگی دارد. ما با هر گونه دگرگونی در نظامهای سياسی از طريق مداخلات خارجی مخالفيم و بهکارگيری زور را نقطه مقابل مردمسالاری و حق تعيين سرنوشت ملتها ميدانيم. مخالفت و ستيز با هر گونه زورگويي، سلطه و تجاوز مخصوصاً تعرض نظامي، جزئی از فرهنگ اسلامي، انقلابی و ايرانی ماست. آرامش و ثبات در همه مناطق پيرامونی ما نه فقط يک آرزو و خواست، بلکه نياز و ضرورتی همهجانبه برای جمهوری اسلامی ايران است.»
«در تعاملات بينالمللی، دولت تلاش خواهد نمود تا با ايجاد اعتماد متقابلِ بهتر و بيشتر بين ايران و کشورهای منطقه و جهان، امنيت ملی و پيرامونی خود را گسترش دهد. شفافيت، کليد گشودن باب اعتماد است. شفافيتی که از آن سخن میگوييم، نمیتواند يکطرفه و بدون سازوکارهای اجرايی و عملی در روابط دوجانبه و چندجانبه باشد.
با صراحت تأکيد میکنم که ايران هيچگاه سر جنگ با دنيا نداشته است. ما تمامی تلاشهای خود را معطوف به مهار جنگطلبان و جنگافروزان خواهيم کرد… گرچه تحريمها فشار اقتصادی زيادی برمردم وارد کرده است اما مشارکت فعال مردم در اين انتخابات نشان داد که آنها در حراست از حقوق و منافع ملی خود جدی و هوشيار هستند. ملتی را که با برخورداری از انسجام ملی و با مشارکت گسترده و در کمال آرامش و امنيت در انتخابات شرکت میکند، نمیتوان با تحريم به تسليم واداشت و يا به جنگ تهديد کرد بلکه تنها راه تعامل با ايران، گفتگو از جايگاه برابر، اعتمادسازی متقابل و احترام دوجانبه و کاستن از خصومتهاست.»
«تعامل سازنده براساس احترام متقابل و منافع مشترک و از موضع برابر، مبنای روابط ما با ساير کشورها را تشکيل خواهد داد و بر اين اساس، متناسب با رفتار و برخورد طرفهای مقابل در جهت بهبود و ارتقاء روابط حرکت خواهيم کرد. به صراحت می گويم اگر پاسخ مناسب می خواهيد، نه با زبان تحريم ،که با زبان تکريم با ايران سخن بگوييد.»
به اعتقاد من، اين سخنان سنجيده آغاز ديپلماسی است. اکنون توپ در ميدان طرف مقابل است. آيا همچنان تن به بازی نئوکانها و لابی اسراييل خواهند داد و گوش به ايرانیانی خواهند سپرد که دست در دست جنگافروزان حامی تحریم مردم ايران هستند؟ يا در را به روی خردمندی و پرهیز از نخوت و تبختر خواهند گشود؟
ماههای آينده هم برای حسن روحانی – و نظام جمهوری اسلامی – آزمونی است برای اينکه نشان بدهد چقدر اهل وفای به عهد با مردم هستند و چقدر «همهی مردم» برایشان يکسان هستند (و چقدر میتوانند کارنامهی تلخ و تاريک سالهای اخير را پاک کنند)؛ و هم برای غرب که نشان بدهد آيا حاضر است با ايران «از موضع برابر» سخن بگويد و دست از استعمارگری تکنولوژيک بردارد و تسليم وسوسهی جنگافروزان نشود. مردم ناظر اين صحنه هستند. زمان نيز. داوری مردم و داوری زمان، داوری سختی است. کاش آنها که در داخل و خارج اهل بيدادند بدانند که: به نوبتاند ملوک اندر اين سپنجسرای | کنون که نوبت تست ای ملک، به عدل گرای!
يادداشتهای مرتبط
[انتخابات ۹۲] | کلیدواژهها: , آمريکا, اسراييل, تحريم, حسن روحانی, سياست خارجی, نئوکانها