مونيخ، اسرايیل و دموکراسی!
میخواستم از واقعهی مبهوت کنندهی ديشب بنويسم و اينکه چطور میشود در يک کشور مدرن و متمدن، امنيت و آسايش آدمی به همين سادگی بازيچهی هوسهای چند نوجوان افسار گسيخته شود. عجالتاً تا نتيجهی تحقيقات پليس روشن شود و حاصل کار را ببينم، اين را رها میکنم و باز میگردم به موضوعی که چند شب پيش میخواستم دربارهاش بنويسم.
رويدادهای اخير فلسطين، پيروزی حماس در انتخابات و اتفاقاتی که در اسراييل رخ داده است – از جمله اغمای شارون و جنازهی متحرک او – همه و همه دنيايی پرسش ايجاد میکند. دو روز پيش فيلم تازهی اسپيلبرگ – مونيخ – در لندن اکران شد (اين نقد جانانه را هم در اپندموکراسی ببينيد) و شب قبلاش تلويزيون مستندی پخش کرد دربارهی جريانات المپيک مونيخ و کشته شدن ورزشکاران اسرايیلی. اين مستند با تکيه بر شواهدی دقيق و مصاحبههايی که با بازماندگان ورزشکاران مقتول اسراييلی، رؤسای سابق موساد و مأموران امنيتی درگير در انتقامجويیهای بعدی موساد انجام شده، تهيه شده بود. جالبتر اينکه مصاحبهای با ايهود باراک نخست وزير سابق اسراييل داشت که به عنوان کماندو در يکی از عملياتهای تروريستی موساد در بيروت شرکت کرده بود. موساد، به دستور مستقيم نخست وزیر وقت اسراييل گلدماير، برنامهی دقيقی را برای کينخواهی و قتل فعالان جنبش فلسطينی به بهانهی قتل ورزشکاران در مونيخ تدارک میبيند. نکتهی جالب اين مستند اين بود که کسی که رسماً نخست وزير يک کشور بوده است، میآيد و با افتخار داستانی را تعريف میکند که در عرف بينالمللی تروريسم شناخته میشود و طرفه آن است که دامنآلودهی خونخواری مثل دولت اسراييل، ديگران را – هر کسی میخواهد باشد – متهم به تروريسم میکند (اين مقاله ويکیپيديا را دربارهی باراک ببينيد که در بخش خدمات نظامی او به شرکت او در عمليات بيروت در لباس يک زن اشاره دارد). توصيف دقيق اين عمليات را در اينجا بخوانيد: عمليات خشم خدا.
به هيچ رو بحث بر سر رسميت – يا عدم رسميت – دولت اسراييل يا خود يهودیها ندارم. عرف بينالمللی دربارهی جايگاه سياسی يک دولت و مرزبندیهای سياسی آن، هر چه باشد، بر اساس قوانين بينالمللی و منشور سازمان ملل بحثی ديگر است. اما بحث اصلی بر سر سياست دوگانهی رفتار آمريکا با اسراييل و فلسطين و ايران است. آمريکا تا جايی که پای منافعاش در ميان باشد، از حامی و متحدش، يعنی اسراييل رسماً حمايت میکند. يعنی که «هر چه آن خسرو کند، شيرين کند» اگر همان کار را ايران يا عرفات انجام دهد، تروريسمی است که بايد در اسرع وقت سرکوب شود. اينها که میگويم مطلقاً توجيه رفتار خشونت آميز هيچ گروه مقابل اسراييل نيست، ولی تا زمانی که حمايت يکجانبه از خشونتطلبی اسراييل شود، بازی بر همين منوال میچرخد و خشونت ادامه پيدا میکند. قتل و خشونت کار هر گروهی باشد، چه اسلامی، چه مسيحی و چه يهودی مذموم و محکوم است. قتل کار فرد است. پشتوانه ايدئولوژيک به آن دادن فقط توجيه رفتاری غير انسانی است. اما در ناصيهی اسراييل نشانی از رفتاری انسانی نيست. انسانهايی که شهروندان اسراييل هستند، چه بسا چنان نباشند، اما نبض اين خشونتها در دست دولتی است که رسماً پشتيبان تروريسمی است، که البته هيچ کس علناً زبان به انتقاد از آن نمیگشايد.
فکر میکنم به جای طرح مسايل جنجالی و دردسر آفرين مثل بحث هولوکاست که هيچ نفعی برای ما ندارد، میتوان به صراحت به موضوعاتی اشاره کرد و بر آنها انگشت نهاد که دامن اسراييل در آنها آلوده است و خود نيز به آن اعتراف صريح داد. چرا بايد بحثی را به ميان کشيد که بيهوده مشروعيتی را به دولتی مستبد بدهيم؟
اما، اما، اما قصهی دموکراسی! فقط چند مثال را در اشاره به قابليتها و امکانهای دموکراسی سر بسته مینويسم: هيتلر در يک فرايند دموکراتيک رهبر آلمان شد؛ خاتمی در يک پروسهی دموکراتيک ريیس جمهور ايران شد؛ احمدی نژاد هم از ابزارهای دموکراتيک (يعنی رأیگيری) برای به قدرت رسيدن استفاده کرد؛ حماس نيز با ابزارهای دموکراتيک رهبری فلسطين را به دست گرفت؛ اسرايیل نيز همين شيوه را دارد و آمريکا نيز. پس گير کار در دموکراسی کجاست؟ دموکراسی چه چيزهای ديگری را لازم دارد تا اين اژدها را به خورشيد عراق نکشاند؟ با همين شواهد، به روشنی میتوان ديد که دموکراسی به تنهايی برای سعادت يک ملت و سلامت يک دولت کفايت نمیکند. علاوه بر دموکراسی چيزهای ديگری هم لازم است. کاش کسانی که هر روز بر طبل دموکراسی و مدرنيته میکوبند و از ناتوانیها و سترونیهای سنت میگويند، توضيح بدهند که واقعاً فضيلت دموکراسی و مدرنيته بر سنت چیست و چگونه میتوان از تبديل آن به نقيضاش جلوگيری کرد.
يادداشتهای مرتبط
[دربارهی اسراييل, سياست] | کلیدواژهها: , اسراييل, دموکراسی, غزه, فلسطين
قبله ی عالم به سلامت،
خبر دادند که دست تبهکاران از آستين مرقع يک عده از خدا بی خبر بيرون آمد و تليفون حضرت همايونی به تاراج رفت. غصه دار بوديم قبله عالم. تمام امروز غصه خورديم. از اندرونی نمی شود بيرون آمد بس که سرد شده اين ايوان ملکوتی. به همين خاطر هنوز تليفون ما دست خودمان است. شتر سوار نمی شويم، پياده می رويم که افسارش دستمان باشد، وگرنه شتر سواری و… مابقی قضايا.
در سخنان اخير که فرموده بوديد صحه می گذارم. اهل سنت هم برادران ما هستند.
وليعهد
چه نوع حکومتی را پیشنهاد می کنید ؟اگر دموکراسی را نمی پسندید.ما ایرانی ها دلمان برای همین نوع دموکراسی لک میزند.
***
دوست عزيز،
سوء تفاهم برایتان پيش آمده. يک بار ديگر اين نوشته را بخوانيد. هيچ نوع حکومتی مدل آرمانی حکومت نيست و هزار عيب و ايراد دارد. شما (فقط شما، چون معلوم نيست «همه» ايرانیها همين را بخواهند) دلتان برای يک چيزهايی لک زده است (که خوب هم هستند) و فکر میکنند آنها را در هر جور «دموکراسی» میتوان پيدا کرد. اين را برای اين نوشتم که بدانيم هر چيزی که برای ما آرمانی است و مطلوب لزوماً در دموکراسی يافت نمیشود.
با سلام
استاد مصطفی ملکیان ۱۳ مولفه را برای رفع نقص دموکراسی در یک سخنرانی گفتند و به نظرم خیلی جالب بود. که البته همگی آنها بر می گشت به اخلاق. تنها راه رفع نواقص دموکراسی به نظر من هم اخلاقی زیستن است. چون ما به لحاظ عقلی و تجربه بشری بهتر از دموکراسی نداریم و چاره ای از پذیرش آن نیست ولی همانگونه که فرمودید با روشهای دموکراتیک می شود بدترین دیکتاتوری ها را انجام داد و راه رفع آن رجوع به معنویت و اخلاق است.
سلام. من همچنان نگرانتون هستم. بهترین الان؟ قضیه رو پیگیری کردین یا به این نتیجه رسیدین که همه جای دنیا پلیس ها مثل هم اند؟؟!