شهيد میسازيم و مسئوليت با خدا!
دقت کردهايد در اين فاجعهی دردناکی که رخ داده است چقدر دارد تبليغات میشود برای اينکه جانباختگان را شهيد معرفی کنند؟ اين شهيد سازی جدای از امتيازات احتمالی که ممکن است برای خانوادههای بازماندگان داشته باشد، هزار و يک آفت و زيان دارد. بدتر از همه اين است که مفهوم شهادت به سادگی دارد لوث میشود. يک معنای دينی به راحتی به هر اتفاقی که در صحنهی ملی رخ میدهد تسری داده میشود و آن هم فقط زمانی که دستگاه تبليغاتی صلاح بداند! انگار بخش خاصی از ملت ما، و نه همهی آنها، نظر کردگان خاص حضرت حقاند و به سادگی میتوان «آيات» کتاب خدا را خرج آنها کرد. تکليف ديگرانی که به خاطر سهلانگاری، غفلتها و سياستهای ارباب قدرت جانشان را باختهاند چیست؟
تلويزيون و رسانههای ايران را اين روزها ببينيد. خبرنگارانی که جان باختند، به خاطر يک اشتباه احمقانه، تنها بخشی از خانوادهی صدا و سيما نبودند. آنها انسان هم بودند، عضو ملت ايران هم بودند. چرا صدا و سيما نام و ياد آنها را به گروگان گرفته است و گويی ملت ايران تافتهای جدا بافته است؟ چرا وقتی که هواپيمای درجهداران سپاه سقوط کرد اين همه سوگواری و تبليغات برای شهيد سازی بر پا نشد؟ چرا وقتی وزير راه، آقای دادمان، در سانحهی هوايی کشته شد، اين بحثها نبود؟ عليرضا نوری که کشته شد، کسی شهيدش اعلام کرد؟ فکر نمیکنيد اين همه تبليغات، برای اين است که ذهنها از مسألهی اصلی به چيزی ديگر منصرف شود؟ ياد کردن از جانباختگان اين فاجعه البته که واجب است و کاری نيکو و پسنديده هم هست، اما تمام ابعاد اين فاجعه همين است؟ که عدهای به خاطر هيچ و پوچ جانشان را از دست بدهند و بعد مراسمی با شکوه برگزار شود و القاب و عناوينی دهنپرکن و مردمفريب و مؤمن-گولزن خرج شود و مردم باز فراموش کنند تا فاجعهی بعدی؟ قدر و ارزش جان آدميان به همين اندازه است؟ چرا مردم چراهای اصلی را طرح نمیکنند؟ چرا هواپيماهای ما فرسوده است و يکی يکی در انتظار سقوط؟ چرا هنوز تحريم ما ادامه دارد؟ چرا برای نوسازی ناوگان هوايی پولی نداريم؟ مسئول هر کسی هست، ملت بايد اين سئوال اصلی را بپرسند. يادمان باشد که تا يکی را «شهيد» اعلام کردند، فريب نخوريم و حواله به تقدير ندهيم. نگويیم که ديگر از امروز جای اينها اعلای عليين است. يادمان باشد که کسانی که جانباختگان را «شهيد» کردند، نمايندهی خدا نیستند. فقط از طرف خدا، با نيابت شخصی دارند حرف میزنند. حساب قيامت و روزجزای رفتگان با ما نيست. مسئوليت ما امنيت و آرامش و آسايش اين دنيای بندگان است. اصلاً آن دنيای آنها به شما چه ربطی دارد؟ آقايان! خيلی وقت است جنگ تمام شده است! مصرف تبليغاتی «شهدا» ديگر ذخيرهاش دارد ته میکشد. لطفاً به جای بازی با دين مردم، دو سه روزی دغدغهای واقعی برای دنيای مردم داشته باشيد. برای آخرت آنها و رستگاری روحشان هم دعا کنيد. ولی آش را آنقدر شور نکنيد که ملت داغدار فکر کنند داريد حواسشان را از مسألهی اصلی پرت میکنيد.
آدم جگرش آتش میگيرد وقتی میبيند اين همه خبرنگار ناگهان میسوزند و دود میشوند و آقايان به جای توضيح و پیگيری فوری ريشهی ماجرا، روی تنها چيزی که مانور تبليغاتی وسيع میکنند، عزاداری است و شهيدسازی. يکی بيايد به فکر خانوادههای اينها باشد. يکی اصلاً به فکر ما باشد! يکی به اينها بگويد تو را به خدا حساب پس بدهید. ما خودمان بلديم عزاداری کنيم. لطفاً این تلويزيون و رادیو را اينقدر شلوغ نکنيد. بقيهی کسانی هم که در اين چند ساله در راه مأموريتهای همين نظام کشته شدهاند شهيد اعلام کنيد اگر صادقايد در ادعایتان. چرا اين «شهادت» خود ساخته، شده است امتیازی برای جدا کردن ملت عادی ايران از يک عدهی ديگر. همهی ملت ايران میتوانند شهيد باشند. تو را به خدا مسلمانتر از اين باشيد که هستيد!
مطالب مرتبط:
آيتالله صانعی: نمیشود همه چيز را با تسليت حل کرد!
مسعود برجيان: اين رشته سر دراز دارد!
[واقعه] | کلیدواژهها:
شاهکاره! حالا مثلا شما فکر می کنيد کسانی که حين سلاخی مردم کردستان کشته شده اند، شرافتی داشته اند به خبرنگاران بيگناهی که قربانی دولت اسلامی شده اند؟ فکر می کنيد برای اين واژه شهيد ارج و قربی باقی مانده؟ يا اساسا چرا فکر می کنيد که اصالتا ارجی داشته است؟ ايمان شما فقط سرپوش جهلتان است
داریوش عزیز،
شاید من متوجه منظور شما نشده باشم، ولی من در این “شهید سازی” خیری می بینم که در سایر شهید سازی های سیاسی نمی بینم. به هر حال با توجه به دیدی که شما به مساله شهادت دارید، می توانید این نوع “شهید سازی” را نقد سیاسی، فلسفی یا دینی عقیدتی بکنید. من شاخص های این نقد شما را درک نکردم. یعنی می گویید شهادت را نگاه داریم برای وقتی که کسی برای دین و ایمانش (اسلام) جان می دهد (جهاد یا جنگ و یا سایر خون و خون ریزی های مذهبی؟)
در این که شهادت یک پروژه سیاسی شده است در سالهای بعد از انقلاب شکی نیست، کدام قسمت احکام اسلام پروژه سیاسی نشده است؟ اما در این مورد خاص فکر نمی کنید که سیاسی شدن کلمه “شهید” و اطلاغش به هرکه در راه هدف جان باخته، دارد کم کم مفهوم شهادت به معنی صدر اسلامی آن را به چالش می کشد…..
یعنی اینکه شما برای اینکه شهید باشید، دیگر لازم نیست در رکاب پیغمبر شمشیر بزنید و در راه اسلام جان فدا کنید، می توانید دروبین به دست بگیرید و سوار هواپیما شوید، هواپیما سقوط می کند و شما چون در حال انجام وظیفه برای خلق خدا بوده اید شهید شده اید. در این فرایند من سکولاریز شدن همان دینی را می بینم که شما اگر من درست فهمیده باشم سعی در موثق نگاه داشتنش دارید. اگر مشکل شما این عرفی شدن دیدن است، که از دید من این فرایند همان اسلام سیاسی است که که هر که را دوست داشت شهید خواند و هرکه را دوست نداشت منافق.
“وقفوهم انهم مسئولون ” ، ای کاش کمی از اين آيه خوف ميکرديم
moragheb e jomle ye maghabl e akhar e tan bashid. mabada jedi begirandash o begouyand ham ey e mardom e iran ra shahid konim. yad e anvaght ha ke migoftan iran ra madrese konim!! hala labod iran gharar ast golzar e shohada beshavad, magar na?
داریوش عزیز،
این را اضافه کنم که من کاملا متوجه نگرانی و عصبانیت شما از بی کفایتی دولتمردان میهن اسلامی مان و استفاده ابزاری شان از لفظ شهادت برای ماست مالی کردن قضیه، هستم. ولی این قربانیان را شهید دانستن ضمن این که بازی ایست سیاسی، در نوبه خود آنقدر هم اتفاق بدی نیست.
سياست يک قمار تمام عيار است. اما هر چه فکر می کنم درک نمی کنم، اينان چگونه می توانند بر سر جان انسان قمار کنند. آيا غير از اين است که بخاطر اين قمار لعنتی، هواپيماهای ايران فرسوده باقی مانده است و امکان بازسازی آن امکان پذير نيست. آيا فردا روزی که اين قماربازان ناوارد و مبتدی جهت بازی را بسمت رابطه با آمريکا تغيير دادند (که بنظر خيلی دور نخواهد بود)، با خودمان نخواهيم گفت: پس می شد که هر سال صد ها انسان بی گناه قربانی نشوند….