محمد يزدی در برابر ميراث امامان شیعه
هاشمی روايتی را از میان انواع و اقسام روايتهای مختلفی نقل کرد که اگر هر کدام دیگر را میآورد، میشد به آن خدشه کرد یا گریبان هاشمی را گرفت. هاشمی با هوشمندی تمام روایتی استوار را برگزيد که تنها چارهی مخالفاناش یا نفی روایت بود یا نفی راوی. نتیجه اين شد که شیخ محمد یزدی با جای جرح روايت، گریبان هاشمی را گرفت که شما اصلاً چه کاره هستی؟ (معنای دیگرش اين است که حریف نفی و نقض آن روايت نشده است).
مضمون سخن هاشمی این بود که حتی اگر اين فرض را بپذیریم که مشروعيت از جانب خداوند است و حاکم فعلی حتی اگر همرتبهی امام علی میبود، باز هم پيامبر به او گفته بود بايد کنارهگیری کند اگر ببيند که از اقبال مردم بهرهمند نیست. این چیزی است که محمد یزدی به آن تن نمیدهد و به همین دلیل است که بر آشفته میشود. سیرهی علی بن ابیطالب به روشنی گواه بر اين است که بیست و پنج سال خاموش بود و ساکت نشست، دقیقاً به دلیل نبودنِ اقبال مردمی.
اما سخن شیخ محمد یزدی لايهی عمیقتری هم دارد. تاریخ شيعيان، تاریخ تخطئهی نظامهای سیاسی مدعی مشروعیت بر پايهی نگاهی پوزيتویستی (اگر بخواهیم به زبان امروز بگوييم) بوده است و به همین دلیل در برابر اهل سنت (به ویژه در برابر اشعریمسلکان)، مشهور به مُخطِئه یا مُخَطِّئه بودند (و از همین رو، اشعریان تصویبکنندهی حکومت امویان و عباسيان را «مُصَوِّبه» میخواندند). به عبارتِ ديگر، سخنِ اهل سنت اين بود که «ولی امر» همان کسی است که صاحب حکومت است. از نظر آنها، حاکم وقت (ولی امر) مشروعيتاش را از جانب خداوند میگرفت و حاجتی هم به تأييد يا تصویب مردم نداشت. این تفسیر از اولوا الامر، تفسيری بود آشکار ضد شيعی که اقبال مردمی را در سنجش مشروعیت حکومت نادیده میگرفت.
تاریخ حکومت در اسلام هم اين اختلاف نظر را به روشنی از روزهای اول نشان میدهد: خلیفهی اول، ابوبکر، با «رأی شورا» انتخاب شد؛ خلیفهی دوم، عمر، با «وصيت»؛ خليفهی سوم، با نظر «شورای خلافت». تنها علی بن ابیطالب، خلیفهی چهارم و نخستين امام شيعی بود که به خاطر «اقبال مردم» حکومت سياسی را پذیرفت. این نظر که حکومت به «تغلب ولو بضرب الأبشار» (يعنی با سیلی زدن و زور) مشروع است و نيازی به اقبال يا رضايت مردم ندارد، نظريهای است شديداً سنی و اشعری و فحوا و مضموناش انکار تاریخ امامت شيعه و نفی منطق وارد شدن آنها به حکومت يا پرهیز آنها از حکومت بوده است. با این ديدگاه، امويان و عباسیان هم با تغلب (یعنی با «زور») آمدند و چون «مسلمان» هستند، پس لابد مشروعيت هم دارند (آن هم مشروعیت الهی). آنچه شیخ محمد يزدی گفت، دقيقاً همین سخن است: حاکم وقت با تغلب مشروع است و حالا مسلمانِ شیعه هم هست، پس مردم این وسط چه کاره هستند؟ این مغز سخن شيخ محمد يزدی است!
ایشان با رها کردن عنان خردش در دست غضب و هوس، ناگهان تمام تاریخ تشيع و میراث امامان شیعی را به باد داد! حبذا مسلمانی و مرحبا شيخوخيت!
بر خلاف هاشمی که به رغم بيش از يک ماه تحت فشار بودن، زبان و لحناش آرام و متین بود، محمد يزدی با عصبانیت و پریشانگویی، ثابت کرد که نه مشروعیتی باقی است (چه الهی و چه مردمی) و نه مقبولیتی. حاميان رييس دولت نهم دو سه مدافع دیگر مثل محمد یزدی داشته باشند، اندکاندک همردیف دشمنان امامان شيعه خواهند بود!
پ. ن. یکی دو نفر از دوستان اهل فضل اشاره کردند که بحث مصوبه و مخطئه شايد مربوط به این بحث نباشد و از جمله خاستگاه تعابیر مصوبه و مخطئه را در باب عصمت یا نحوهی فهم و تفسیر احکام يادآوری کردند. نکتهای که باید افزود (و در بالا نيامده و به مراجعاش نيز اشاره نشده) اين است که بحث در باب مخطئه خواندن شيعه در زمینهی سياست و قدرت، بحثی است که از آن خاستگاه اولیه خارج شده و به عرصهی ما نحن فيه کشيده شده است. از ميان مراجعی که به این نکته اشاره کردهاند، میتوان به کتاب «زمینههای تفکر سیاسی در قلمرو تشيع و تسنن» به قلم محمد مسجد جامعی مراجعه کرد که نشر ادیان در سال ۱۳۸۵ منتشر کرده است. همین کتاب را ظاهراً پيشتر انتشارات الهدی در سال ۱۳۶۹ منتشر کرده است. به عبارت دیگر، این تعابير از حوزهی کلام دینی وارد حوزهی کلام سياسی شدهاند و در ادبیات سياسی هم امروز جا افتادهاند. به محض اینکه به اصل کتاب دسترسی پیدا کنم، نقل قول مستقيم میکنم تا ابهام بالا مرتفع شود.
[انتخابات ۸۸] | کلیدواژهها:
سلام
این تحلیل و توضیحهای شما با توجه به وسعت اطلاعات و معلوماتتان خیلی مفید و کارساز است.
متشکرم
پیشنهاد برای نماز جمعههای بعدی
دوستان عزیز
در تجربه موفق نماز جمعه گذشته نشان دادیم که جنبش سبز زنده است و منتظر فرصت هایی این چنین برای قدرت نماییست. بدون شک نماز جمعه ۲۶ تیر ماه به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی دارای ویژگیهای منحصر به فردی بود، اما با این وجود به نظر میرسد که حضور جنبش سبز در نماز جمعههای هفتههای بعدی صرف نظر از اینکه امام جمعه چه کسی است دارای فواید زیادی است از قبیل:
۱- نماز جمعه تنها فرصتیست که ما میتونیم بدون ممانعت نیروهای دولتی در تعداد زیاد دور هم جم شده و حضور خود را به حاکمیت نشان دهیم.
۲- حضور معترضین در نماز جمعهها باعث میشود که دولت کودتا از یکی از مهمترین تریبونهای تبلیغاتی خود محروم شود.
۳- حضور سبز ما و شعارهای حساب شده ما از طریق صدا و سیما به مردم در همه جای ایران نشان داده خواهد شد و اخبار سراسری را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
۴- بعد از نماز جمعه با توجه به حضور پر شمار ما امکان راهپیمایی مسالمت آمیز با ضریب امنیتی بالا وجود دارد.
بنا بر این به نظر میرسد که حضور هفتگی ما در نماز جمعه تهران و شهرهای بزرگ دیگر راه حل خوبی برای تحت فشار قرار دادن حاکمیت تا نیل به هدف اصلی می باشد. هدف ما سرنگونی دولت کودتا تا قبل از پایان تابستان است، هدف را فراموش نکنیم. اطلاع رسانی به عهده شماست.
چه بخواهيم چه نخواهيم تعريف ولايت مطلقه فقيه كه در قانون اساسي آمده با همين نظر آقای يزدی همخوانی داره! و اساسا” جمهوری با ولايت فقيه سازگاری نداره! البته با تعريفی كه آقايان از ولايت مطلقه دارند. مثلا شنيدن فتوای آقای خامنهای در اين مورد هوش از سر میگيره!!
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87
خدا به تو اجر دهد.
جمله جمله نوشته ات را روزهاست كه با خود مزمزه مي كنم كه بنويسم، اما شما به خوبي نوشتي.
آفرين به قلمت.
سلام
مطلبي با نام چه بايد كرد دارم خوشحال مي شوم نظر شما را هم بدانم
با سلام
نوشته های جنابعالی را مدتی است دنبال می کنم و از جنابعالی سپاسگزارم.میل داشتم نکته درخور تاملی را اشاره کنم: بنا به سخن حضرت آیه ا… یزدی که مشروعیت حکومت از خداوند است .خب در صورتی که بخواهیم از منظر روش شناسی این گزینه را بررسی و راههای تحقق آن را پیدا کنیم به مشکلی جدی بر خواهیم خورد .چگونه می توان فهمید که یک حکومت خاص از نظر خداوند مشروع است؟درشرایطی که امام معصوم رهبری حکومت را دردست ندارد با چه شاخص ها و روش هایی می توان از نیت خداوند در مشروع دانستن حکومت اطمینان حاصل کرد؟فکر می کنم اگر درمورد این موضوع نیز مطالبی ارائه فرمایید روشنگر باشد.یا حق
“آیتالله یزدی تاكید كرد: این مساله كه مشروعیت با مقبولیت متفاوت است زیربنای اسلامی است كه از زمان پیامبر اكرم (ص)،ائمه معصومین،غیبت كبری و در زمان ما این گونه است كه ولی فقیه با دستور الهی، ولی امر است و حضور مردم امكان عمل و استیفای حق را میرساند.”(پایان نقل قول)
جناب داریوش سوال من این است که درمورد ولی فقیه این”دستور الهی” چگونه صادر شده و به چه کسی ابلاغ شده؟آیا “دستور الهی” نعوذ باا… به ولی فقیه وحی شده؟الهام شده؟ و ما مردم چگونه و با چه روشی باید از این “دستور الهی” آگاه شویم؟ همینکه ایشان و جمعی خبره تایید کنند که “دستور الهی” واصل شده کارتمام است؟ایشان از رسول گرامی اسلام و ائمه اطهار که جملگی معصوم هستند با پرشی بلند می خواهند خود و دیگرانی را به این روند بچسبانند.ولایت شما و دیگر انسانهای جایز الخطا کجا و ولایت رسول و ائمه (علیهم اسلام) کجا؟
من یادم هست که شاه هم همواره اشاره می کرد که سلطنت “ودیعه ای است الهی”.و من همواره این سوال برایم مطرح بود که اگر هم سلطنت ودیعه ای الهی باشد(که قطعا نیست ) چطور مشخص شده(یعنی از چه طریقی معلوم شده است) که این “ودیعه الهی” باید به دست شخص محمد رضا برسد و نه به هیچکس دیگری؟؟؟ یاحق
برادر ایمانی نازنین از شمائی که اغلب عدالت و انصاف مشخصه قلمتان است چنین بی ملاحضه پرداختن به مسائل اختلافی دور از ذهن می نمود ! نه گمان برید این رنجش خاطر را به دل می گیرم که اختلاف را خالق از ازل در کار خلقت کرد تا اهلش را به تدبر و تفکر وادارد تا بر سفره نشستگان را بی پرسشی از ایمان نان دهیم که آنکه در بارگاه حق به جان ارزد البته به خوان مابه نان ارزد ! این که گفتم چند سالیست پاسخم به بیان مسائل اختلافیست از سوی دوستان به جای سعی و کوششی در مقام پاسخ دادن و رفع شبهه نمودن !
برقرار باشید
—————————
دوست بزرگوار،
من از نوشتهی شما نقدی ندیدم. خوب بود اگر اشکالی به نظرتان میرسید روشن مینوشتيد تا من هم روشن پاسخ میدادم.
با مهر،
د. م.
سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد ، داد شد
۱. این پوزیتیوستی که گفتید به چه معناست؟ به گمانم شبیه “پوزیتیویست لیبرال” است که همیشه در فحش های کیهان حاضر است.
۲. چرا اینقدر ساده اندیشی؟ مگر در دین تنها همین یک روایت آمده است و مگر میان روایت هیچوقت تعارضی نبوده است؟
۳. مگر تمام اهل سنت اشعری بوده اند و شیعه هم دمکرات مادرزاد. اصلا لزومی ندارد برای اثبات ادعا دیگران را تخطئه کرد!
۴.اگر در شیعه حکومت با امامت گره بخورد-که می خورد- و امامت هم عهدی الهی باشد- که چنین می پندارند- معلوم است چه حکومتی از دامان آن سر بر می آورد!
۵. من موافق یزدی نیستم، حکومت را هم از آن مردم می بینم اما نیازی هم به این هم تکلف نمی بینم که به هر حیله ای نشان دهم شیعیان دمکراتهای تاریخ بوده اند و اینکه اینان اند که دودمان شیعه را بر باد می دهند بلکه به عکس.
۶. نهایتا اگر ممکن است نگاهی هم به تاریخ بیندازید و حکومت های شیعی را هم ملاحظه کنید.
ضمنا پوزیتیویسم را به هر معنای ممکن(نه دلبخواه) بگیرید هیچ ربطی به این بحث ندارد مثل خیلی اصطلاحات دیگری که بکار برده اید.
—————————————-
۱. اين پوزیتویسم به همان معنايی است که در روششناسی میخوانيم و میدانيم؛ چون روزنامهی کيهان مدتهاست جهان علم و معرفت را به لوث افترائاتاش آلوده است، دلیل نمیشود واژهها را ديگر نتوانيم به معنای درستشان به کار ببريم؛ ما هنوز هم لا اله الا الله میگوييم و هنوز هم به رسول و اهل بیت ايمان داريم، هر چند روزنامهی کیهان اینها را مثل تیر و نيزه برای مخالفاناش به کار میبرد!
۲. هیچ سادهانديشی در ميان نیست. در دين روایتهای فراوانی هست و تعارض هم دارند؛ وجود تعارض اولاً دلیل را صحت و استواری همهی روايتها نیست و ثانياً خدشهای به استدلال بنده وارد نمیکند. ثالثاً اگر دقت فرموده بوديد، بنده دقیقاً همین فرمایش شما را آورده بودم: هاشمی از ميان انواع و اقسام روايتهایی که ممکن بود به زیاناش تمام شود… این يعنی روایتهای متناقض و متضاد زيادی هست!
۳. همین که میگويم نگاه سنی اشعریمسلک، يعنی مسلک دیگری نيز در اهل سنت وجود دارد. در مقابل اشاعره حتماً معتزله هم هستند. بگذریم از اینکه فرمایش حضرتعالی که عنوان «شيعه دموکرات مادرزاد» را به کار میبرید هم آناکرونیستيک و خندهآور است و هم اصلاً عرض بنده نبوده است. شما در سراسر نوشتهی من حتی يک بار کلمهی «دموکراسی» را نمیبینيد. گذشته از اين، حوزهی تحصيل و تحقیق من در هفت سال گذشته، «دموکراسی» بوده است و آنقدر میدانم چطور و چگونه این واژه را به کار ببرم. فراوان هم دربارهاش نوشتهام. جستوجو کنید و بخوانيد! بحث تخطئهی دیگران برای اثبات ادعا در میان نبود. بحث بسیار روشن است: سنت و شيوهی شيعیان در قبال امر حکومت، همین بوده است که توضيح دادهام. شما اگر روایتی دیگر دارید، مرقوم بفرماييد. خوشحال میشوم چيز تازهای بیاموزم.
۴. بنده هرگز ننوشتم در شيعه حکومت باید با امامت گره بخورد. چون مقدمه، چيزی جز خيالبافی نیست و در مدعای بنده هم نيست، پس ارتباطی هم به بنده ندارد توضیح بدهم چه حکومتی از دامان چیزی که شما تخیل کردهاید بيرون میآيد! میتوانید فرضتان را ادامه دهيد (يعنی به تخیل کردناش ادامه دهيد) و همچنان به پیامدهایاش بینديشيد. نتيجه را در رسالهای برای منفعت عموم منتشر کنيد، ما هم خوشحال میشویم.
۵. تکلف؟ باز به همان دام قبلی افتادید! بنای این بحث این نبود که نشان بدهد «شيعيان دموکراتهای تاريخ بودهاند». اصلاً چنين ادعايی هزار و یک اشکال دارد؛ اول اشکالاش هم فهم معوج و ضیعف دموکراسی است که آفت عمومی جامعهی روشنفکری و دانشگاهی ایرانی است – و در لابه لای جملات شما هم موج میزند. ادعا هم نکردم که ایناناند که دودمان شيعه را به باد میدهند. عرض بنده این بود که اين روايت، در برابر روايت معتبرتر و تاریخ ثبت شدهی شيعیان میايستد. بحث حرکت خلاف جريان غالب است و بس.
۶. حوزهی تخصص علمی بنده همین است. بيش از پانزده سال است حکومتهای شيعی دیگر را هم مطالعه کردهام؛ یک نمونهاش خلافت فاطمیان اسماعيلی است. ظاهراً شما هستيد که نیاز به مطالعهی دوبارهی تاریخ دارید.
دربارهی پوزيتويسم هم توضيح دادم قبلاً. میشود تعریفهای متعارف و رايجی را که در کتابهای روششناسی وجود دارد عیناً برایتان نقل کنم که با توجه به شش موردی که نوشتيد و پاسخهایی که آوردم، فکر میکنم بهتر است خودتان دو سه تا کتاب دستتان بگیرید و بخوانید.
د. م.
میخواستم بگم که تعداد ارای خامنه ای خیلی کمتر از احمدی نژاده. من آدمایی دیدم که از شجاعت !! احمدی نژاد که مقابل رفسنجانی ایستاده لذت بردن و بهش رای دادن با این استدلال که این قدرت بگیره خامنه ای رو هم کله پا میکنه:d
آدمای به اصطلاح ولایت مدار به شدت در اقلیتن و واسه همین هر چی ظلم میکنن باز فکر میکنن مظلوم واقع شدن.
سلام
عالی بود عالی بود عالی بود
تا جایی که می تونم مطالبتون رو پخش می کنم
ممنون
سپاس
تخطئه نزد شيعيان به معناي خطاپذيري غيرمعصومان است. مثلا شيعه معتقد است اجتهاد فرايندي است خطاپذير و الزاما نتيجه آن نفس الامر شرعي يا نيت شارع نيست.
——————————
بله، آن اولین معناست که از آن فهمیده میشود. در باب تخطئه و تصویب معناهای دیگر هم هست. ر. ک. به پ. ن. مطلب.
د. م.
بنده با نظرات شما مخالفم؛ اصل شیعه این است که انتخاب امام/خلیفه امری لاهوتی است و او از طرف خدا/پیامبر/امامقبلی منصوب میشود (مشروعیت میگیرد} و مردم با او بیعت میکنند و او مقبولیت مییابد.
در مقابل اهل سنت عقیده دارند که انتخاب خلیفه امری ناسوتی و مردمی است و هر که اکثریت مردم با او بیعت کنند -چنانچه در سقیفه برای بار اول رخ داد- او خلیفه و پیشوای مسلمین است.
در واقع از همان صدر اسلام٬ اهل سنت خلافت را امری اینجهانی و دموکراتیک میدانستند در حالیکه شیعه آن را امری الاهی و از بالا به پایین میدانستند.
نظر آیت ا… یزدی هم ناظر به این قضیه است.
شما اما از تاریخ اسلام چندین قرن را فاکتور گرفتهاید و با اشاره به سلاطین مسلمان٬ استدلالتان را پیش بردهاید که به نظر من نوعی تحریف تاریخی است.
یا علی مدد
به فرض که حرف آقای یزدی درست باشد که نیست، اگر این حکومت اسلامی مشروعیت هم داشته باشد، مقبولیتش زیر سوال رفته است. آیا روایتی که آقای هاشمی نقل کردند کافی نیست که لزوم ترک حکومت را اثبات کند؟ آیا معنی آن نیست که اکنون باید کنار روند و تا زمانی که مشروعیتشان با مقبولیت همراه نشده است دوباره به حکومت بر نگردند؟ آیا اشتباه میکنم؟
من اهل سنت هستم !
سلام
بالاخره چشم ما به زیارت جمال شما در ۶۰ دقیقه روشن شد. خواستم فقط در مورد صحبتهاتون تو اون برنامه دو سه نکته بگم که امیدوارم حمل بر خرده گیری نفرمایید.
اول اینکه یه خورده سریع صحبت میکردین اگه فقط یک کم شمرده تر صحبت کنین فکر میکنم انتقال موضوع به شنونده ناآشنا به موضوع بهتر بشه.
دوم اینکه استفاده از اصطلاحات تخصصی مُخطِئه یا مُخَطِّئه شاید در اون مجال نیاز نبود و اگر مفهومی میگفتین که به شیعه عنوان تخطیه گر تقدس صاحب فدرت نگاه میشد برای شنونده عام مناسب تر بود.
سوم اینکه شاید تو برنامه ای با مخاطب عام مفهوم تقدس قدرت رو به جای سنی دونستن اموی و عباسی معرفی میکردین بهتر بود.
جمعا هم مطلب و هم مصاحبه تون خیلی خوب بود.
سلامت باشین
با سلام
از بحث هاي خوب و دقيق شما پيرامون گفته هاي اخير اين شيخ ِ يزدي ِ (ترسو) بي اندازه ممنون و متشكرم . ولي اميدوارم فراموش نكنيم بازهم براي برون رفت از مسائل پيش روي به دنبال احاديث و روايات و اينها رفته ايم . ميدانم كه چاره اي نيست و انگار تا هميشه بايد هزار و چهارصد سال فلش بك زد تا مسائل عصر حاضر را حل و فصل نمود . اين روزها همه اش ياد حرفهاي “آخوندزاده” ميفتم و نميدانم تا به كِي بايد اين هماني سازي كنيم در اين مملكت ؟!؟
آقای یزدی گفته «صرف همراهی مردم برای حکومت مشروعیت نمی آورد» ولی مشخص نکرده که اگر حکومتی مقبولیت عمومی نداشته باشد آیا می توان آن را مشروع قلمداد کرد یا خیر. گرچه ناگفته می توان پاسخ ایشان را حدس زد ولی به نظر من ایشان با این جمله بندی خواسته شانه از بار مسؤولیت خالی کند.
سلام
من براي اولين بار از وبلاگ شما بازديد كردم و با پيشينه افكار شما آشنايي ندارم، اما براي آنكه شايد بتوانم وكيل تسخيري باشم براي متهمي كه در دادخواستي يكطرفه محكوم شده است، مزاحم شما ميشوم:
– آنچه خطيب جمعه تهران به آن استناد كردند در مورد شخص اميرالمومنين(ع) وارد شده بود. به اتفاق شيعه اماميه حق حاكميت ايشان حتي در آن زمان كه مردم از ايشان اعراض كردند ثابت بوده است و خلفاي پيش از آن حضر ت غاصب حكومت بودهاند. طرفه آنكه فراز پيشين اين روايت ناظر به همين معناست، آنجا كه حضرت ميفرمايد:
«همانا كه من بر اين امت حقى دارم، مردى كه بر قومى تا وقتى معلوم حقى داشت اگر آن قوم احسان كنند و حق او را به او تسليم نمايند آن را با سپاسگزارى مىپذيرد و اگر در تسليم حق او درنگ روا داند آن را مىگيرد بىآنكه سپاس گذارد. آرى مرد اگر حقش به تأخير افتد بر او عيبى نيست بلكه آن كسى عيبناك است كه حقى را بدست آورد كه از آن او نباشد. آرى كسى را كه گرفتن حق خود را به تأخير مىاندازد سرزنش نمىتوان كرد اما كسى را كه حق ديگرى را بگيرد و آنچه او را نيست با حيلت بدست آورد بايد سرزنش كرد.»
لذا استفاده از اين روايت براي اثبات وابستگي مشروعيت حاكميت معصومين(ع)به پذيرش مردم خلاف باور شيعيان و نيز خلاف مضمون روايت است.
– ام اگر درپي نظريه پردازي درباره مشروعيت حكومت در زمان غيبت معصومين باشيم، ميتوانيم محدوديتهايي اين چنيني براي مشروعيت قائل شويم و بگوييم تشكيل حكومت از سوي فقيه يا هركس ديگر در صورتي مشروعيت دارد كه مورد قبول مردم واقع شود. اين نظريه ميتواند ادله خود را داشته باشد اما به يقين نميتواند مستند به دليلي شود كه درباره ولايت معصومين عليهم السلام باشد. زيرا مشروعيت حكومت ايشان و حقانيت آنها فراتر از رد و قبول مردمان است.
در خصوص تشكيل حكومت در زمان غيبت نظر امام خميني و آيت الله خامنهاي آن است كه وظيفه تشكيل حكومت هنگامي برعهده فقيه قرار ميگيرد كه توده مردم پذيراي آن باشند. اين به معني آن است كه در صورتي كه مردم نخواهند، فقيه وظيفهاي براي حكومت ندارد. البته در همين وضعيت نيز آن مردم خالي از تكليف و مسئوليت نيستند و اگر به جهت خطا و تقصير از تشكيل حكومت حق كناره گيري نمايند، معاقب خواهند بود.
اگر چه اين گفته تا حدي پيچيده به نظر ميرسد، اما سادهترين بياني است كه از اين نظريه ميتوان ارائه كرد.
دیدی رفسنجانی با انتشار مثلا قسمتی از خاطراتش توی سایت شخصیش چه جوابی به خامنه ای داده:
http://www.hashemirafsanjani.ir/?type=dynamic&lang=1&id=1236
حال کردم.
سلام
جناب محمدپور
۱-اقا یک نکته یادم رفته بود.:درمورد ان مصاحبه با بی بی سی خواستم بگم :هیچی.یک چیزی از دهنمان دررفت.اشتباهی بود.
۲-یک منبعی درمورداختلاف بن ابوطالب باخوارج سراغ نداری به ما معرفی کنی؟بدرود.
——————————-
در مورد بند دوم من عجالتاً چيزی در ذهن ندارم. ياد آمدم مینویسم.
د. م.
سلام مطلبتون به حق و به جا
بود. ممنون
یک مسئله مهمی هست که بار ها در روایات شیعه تکرار شده. منبع دقیقش یادم نیست ولی مثلا حتما در اصول کافی هست که “خدا اجل و اکرم از آن است که شخصی را واجب الاطاعه اعلام کند و آن شخص در جواب به سوالی در بماند.”(حالا نقل به مضمون، اساتید کمک کنند).
اصلا اینکه خدا شخصی رو که علم لدنی نداره و علمش اکتسابی بوده رو به ولایت منصوب کنه و اون شخص واجب الاطاعه باشه در همه موارد با هیچ استدلال شیعی نمی خونه.
نمیدانم کوتاهی از من ایرانیست که با واژه های عربی آشنا نیستم تا نوشته های شما را در اندیشه ام ردیف کنم؟؟؟؟
سلام . خوب فکر کن و بگو بدانم آی غیر از این است که اینگونه سخن گفتن در حالی که آشوبها داشت فرو کش میکرد دوباره طوری صحبت کرد که اشوب طلبان داغشان تازه شود ۱- هاشمی خواستار آزادی زندانیانی شد که تعرض به خانه خدا ( مسجد ) نمودن آیا این قانون مداری است مگر او مسئول قوه قضا ئیه است که اینگونه دستور می داد او می توانست خواستار رعایت قانون و رعایت عدالت در مورد زندانیان بشود که پسندیده تر باشد . براستی دوران اینگونه نهیب زدنها نه گذشته است ./ ا
به نظرم آیت الله یزدی درست می گوید