منطقالطير شفيعی کدکنی
بیخبری مغرب زمين درد بدی است، مخصوصاً برای من که تمام عمرم را توی کتاب لوليدهام. دو سالی میشود که دکتر شفيعی کدکنی، تصحيح تازهای را از منطقالطير عطار چاپ کرده که توسط انتشارات سخن منتشر شده است (شمارهی ۱ از مجموعهی آثار عطار). منطقالطيرهای پیشين را، يعنی تصحيح سيد صادق گوهرين و احمد رنجبر را ديدهام و هر کدام را خاصيتی است. اما کار شفيعی کدکنی انصافاً کاری است سترگ برای اينکه استادتر از او در زمينهی شعر و ادب و عرفان خراسانيان نمیشناسم. از گزيدههای مختصری که دربارهی سنايی، عطار و ابو سعيد ابوالخير چاپ کرده است تا تصحیحهای بینظیر و عالمانهای که دارد. وجه برجستهی اين تصحيح تازه اين است که تعليقاتی دارد به شيوهی شفيعی کدکنی! کسانی که با شيوهی کار شفيعی آشنا هستند میدانند من چه میگويم: تعليقاتی بسيار دقيق و عالمانه که در درک و فهم متن اصلی شديداً از خواننده دستگيری میکند. تصحيح تازه شامل مقدمه، متن، تعليقات و کشفالابيات است. اميدوارم همين روزها نسخهای از آن برایام برسد.
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
خواننده، بنا يا عکاس؟!
باورتان میشود؟ جمع کردن اين تصويرهای مختلف از شجريان کمی سخت است. بيشتر دوست دارم شجريان را در همان حال و هوای موسيقی ببينيم تا اينکه کنار يک بنای گلی در حال تعمير ايستاده باشد يا در حال عکس گرفتن يا بالا رفتن از نردبان باشد!
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
شهردار لندن، نخست وزير انگليس و اسلام
دلم نيامد از اين دو نفر و موضع منصفانهای که در برابر اسلام داشتند حرفی نزنم. اول از همه واکنش خشمآلود کن ليوينگستون در سنگاپور بود نسبت به تروريستها. اما پيرمرد از همان اول اعلام کرد که اين حملهای نبود عليه قدرتمندان و توانگران. حملهای نبود به رؤوسای جمهوری و سياستمداران. حملهای بود به مردم عادی و طبقهی کارگر لندنی، از سياه گرفته تا سپيد، مسلمان گرفته تا مسيحی و يهودی. حملهای بیملاحظه که هدفاش فقط نابودی انسانها و کشتار بود. ليوينگستون میگفت اينها میخواهند بين ما فاصله بيندازند و اين کشتار را بهانهی دشمنی ما کنند. اما ما متحد خواهيم ماند. از همه مهمتر سخنان تکاندهندهی بلر بود که غروب امروز با صدايی گرفته اعلاماش کرد. بلر گفت: «ما میدانيم که اينها به نام اسلام اين کارها را میکنند، اما اين را هم میدانيم که اکثريت عمده و بزرگ مسلمانان، در اينجا و خارج، مردمانی خوب و قانونگرا هستند که از اين عمل تروريستی به همان اندازه بيزارند که ما هستيم». همين جمله به قدر کافی گوياست. تفاوت بزرگ بلر با بوش در اين است. بوش ايران را محور شرارت میخواند، اما بلر حداقل میفهمد که عدهای برای مقاصد سياسیشان از نام اسلام و دين استفاده کردهاند و با آن کشتار میکنند و دست به خون بیگناهان میآلايند. شهردار لندن و نخست وزير بريتانيا، رسماً با اين گفتهها اعلام کردند که نه اهل خصومت به اسلام و مردم مسلمانان هستند و نه اهل مطلقنگری و يکپارچه ديدن جهان اسلام. اين موهبتی است که خيلی از ما مسلمانانها از آن محرومايم، خيلی از ايرانيان حتی روشنفکرانشان از آن محروماند. نکتهی درخشان ديگری که در رفتار اين انگليسیها واقعاً درس انسانی و سياسی است، و صاحب سيبستان هم در آخرين نوشتهاش – مديريت بحران – به آن اشاره کرده است، اين است که هيچ کدام از اينها بيش از آنچه ديدهاند و میدانند و میتوانند برای آن شاهد و مدرک استوار ارايه کنند، مطلقاً روی هوا حرف نمیزنند، از رييس پليس گرفته تا آدم معمولیشان. همينجوری کيلويی به اين و آن نسبتی نمیدهند. مقايسه کنيد با اتفاقاتی که در کشور ما میافتد و سيل اتهامات و انتساباتی که به عناصر داخلی و خارجی میدهند. اين تفاوتهای بزرگ به نظر شما از کجاست؟
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
لندن ناگهان مختل شد!
اوضاع بلبشويی شده است. سايت بیبیسی فارسی هنوز مرده است و کار نمیکند. ديروز هم همين مشکل را داشت. بعد از دو سه ساعت که از انفجارهای لندن گذشته است، بیبیسی فارسی هنوز هيچ خبری ندارد. آقايان و خانمها توی قطار و اتوبوسها گير کردهاند. آخرين خبرها ظاهراً میگويند کار القاعده بوده است. انفجارهای يکی دو تا نبوده است. از انفجار در قطارهای زير زمينی تا اتوبوسها. همه بسيج شدهاند. پليس میگويد بعد از انفجارهای مادريد برای چنين وضعيتی آمادگی کامل دارند. پنج دقيقهی ديگر قرار است تونی بلر بيانيه بدهد. چارلز کلارک وزير کشور که ساعتی پيش در برابر شمارهی ۱۰ داونينگ استريت بيانيهی کوتاهی داد، مستأصل بود ولی کاملاً آرام صحبت میکرد. رييس پليس از همه میخواهد هر جا که هستند بمانند. پليس ظاهراً کنترل همه چيز را به دست گرفته است. بعد از آمريکا، انگليس هدف بعدی حملات تروريستی بوده است. تقارناش با جلسهی رهبران گروه هشت يک نکته است و نکتهی بعدی اين است که تازه ديروز اعلام کردند لندن ميزبان بازیهای المپيک ۲۰۱۲ خواهد بود. همه دستپاچه شدهاند ولی پليس خيلی با آرامش و ادب و احترام دارد رفتار میکند. در چنين مواقعی است که تفاوت عميق پليس انگليس و آمريکا آشکار میشود. اين را داشته باشيد تا بعد.
پ.ن. تلويزيون بیبیسی بيست و چهار ساعته برنامهها و اخبارش مرتب تکرار و مرور همان چيزهايی است که از صبح نشان میدهد. اسکای نيوز پوشش خبری بهتری دارد. تونی بلر الآن صحبت کرد و توپاش حسابی پر بود. بلر گفت که امروز جلسه گلنايگلز را ترک میکند تا به لندن بيايد و قضيه را پيگيری کند. بلر گفت که عزم همهی آنها برای شکست دادن تروريزم جزم است. جملهی درخشاناش اين بود که «عزم ما برای حفظ ارزشها و شيوهی زندگیمان بسيار قویتر از عزم آنها برای مرگ و نابودی و تحميل افراطیگری بر ما و ساير ملل متمدن جهان است». حرفها بلر پيامهای جدی برای بعضیها داشت. تا امروز انگليس شوخی شوخی وارد بازی شده بود، ولی نشانهها میگويند که انگليس هم اين بار خيلی جدیتر از قبل به موج مبارزه با تروريزم پيوسته است.
پ.پ.ن. الآن دقيقاً وقت آن است که رهبران مسلمان جهان، مخصوصاً رهبران ايران، بلافاصله ماجرا را محکوم کنند و موضعشان را در برابر مرگ و نابودی انسانها رسماً اعلام کنند. فقط کمی ديپلماسی و شعور و دورانديشی میخواهد. الآن وقت آن نيست که بيايند بگويند ما هم خودمان قربانی تروريزم هستيم. مرگ انسانها که صحنهی رقابت و امتياز گرفتن سياسی نيست.
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
نيمهی تاريک ماه
اصلاً اهل اين موسيقیهای پاپ و جاز و چيزهايی از اين قبيل نبودهام، چون خيلی راحت سالهای سال چيز ديگری را با عشق و علاقهی بیحد و مرزی گوش دادهام. اما همين الآن تلويزيون دارد مستقيم از هايد پارک اجرای زندهی ديويد گيلمور و راجر واترز را پخش میکند! (ما هم البته داريم ضبطش میکنيم). نمیدانم اين راجر واترز چرا اينقدر شبيه ريچارد گیير است؟! ما امروز از صبح نشستهايم توی خانه پای تلويزيون. هوس هايد پارک رفتن را هم از سر بيرون کرديم، چون قطعاً دست از پا درازتر بر میگشتيم! کانون توحيد و بحثهای سياسی هم تعطيل بود البته. ولی خودمانيم، يک مشت پيرمرد (همين پينکفلويدیها!) با چه اشتياقی آمدهاند ساز میزنند. «جشن نيکوکاری» ساغر را هم بخوانيد!
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
مراجعت طربستان!
به لطف دوستان بیشمار و ناديدهی غير ملکوتی که از هيچ امکانی دريغ نکردهاند، طربستان ملکوت دوباره دارد باز میگردد. ممنون محبت همهی دوستانی هستم که هم رويی به سوی موسيقی ايرانی دارند و هم لطف ويژهی خود را نثار من کردهاند. قطعاً اگر اين دوستان، دستگيری نمیکردند، مددی از جای ديگری نمیرسيد و ناچار بوديم طربستان را فدای «خشک شدن بيخ طرب» در اين برهوت اينترنت بکنيم. در هر حال اگر چه هنوز آدرسهای فايلهای قبلی را اصلاح نکردهام، فایلها قبلی هنوز در دسترس هستند، به جز فايلهای شجريان (که آنها با آدرس تازه موجود هستند). همينجا لازم است از صاحب وبلاگ «لرد گمشده»، عليرضا دوستدار نازنين و دوستان عزيز جوان سيستم تشکر مخصوص بکنم. عليرضا لطف کرده و خودش زحمت انتقال تعداد زيادی از فايلها را کشيده است. يک دنيا ممنونام.
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
خداحافظی طربستان
در آيندهای بسيار نزديک، طربستان ملکوت تعطيل خواهد شد. کسانی در طربستان ملکوت تا به حال تفرجی کردهاند، قطعاً با خبر هستند که مدتهاست تعداد بسيار زيادی از فايلهای طربستان به خاطر کمبود فضای ملکوت (و صد البته کمبود بيشتر بودجه!) به جای ديگر منتقل شده بودند. متأسفانه سایتی که ميزبان اين فايلها بود عذر ما را خواسته است و ناچارم تمامی فايلها را از سايت آنها بردارم. ناچار، هر از چند گاهی، به اقتضای حال، شايد قطعهای را در همين جا گذاشتم، اما تا زمانی که چارهی ديگری برای آن نيابم، طربستان بی طربستان! چنانکه بارها نوشتهام ملکوت امکانات فنی بسيار کمی دارد و امکانات مالیاش بسيار کمتر از آن. سيستم پشتيبانی مالی کارآمدی هم تا به حال وجود نداشته است که به دوام آن کمک کند. در نتيجه، اگر کسی از دوستان، جايی فضايی خالی دارد که میتواند ميزبان اين فايلها باشد، ممنون میشوم خبرش را به من بدهد. مجموع این فايلها شايد حجمشان تا به امروز به حداکثر ۵۰۰ مگابايت رسيده است و طبيعی است که نمیتوان همهی آنها را در يک سايت فسقلی مثل ملکوت نگاه داشت. شرمندهی همهی دوستانی که تا به حال به طربستان ملکوت لطف داشتهاند. اميدوارم بتوانم روزی اين فايلها را مستقل در جايی داشته باشم که خودم بتوانم آنها را کنترل کنم و نگرانی ميزبان به خاطر کمبود فضا يا سياستهایاش وجود نداشته باشد.
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
مهدی خلجی از بند آزاد شد!
يک خبر داغ داغ داغ دارم. مهدی خلجی و ماه منير رحيمی از راديو فردا استعفا دادند. چقدر شب و روز آزرده خاطر بودم از اينکه اينها گرفتار آن راديوی کذايی هستند. خدا را شکر که هم خودشان از بند فرداييان خلاص شدند و هم وبلاگ کتابچهی نقد نشين خلجی رونمايی شد و به راه افتاد. برويد تبريک خلاصی و رونمايی را با هم به او بدهيد.
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
نو ملکوتيان
ملکوت عضوی تازه دارد. از امروز، فروغ، سيمای زنی در میان جمع، از بلاگاسپات به ملکوت منتقل میشود و به جمع ما میپيوندد. ملکوتيان به فروغ خوشآمدی ملکوتی بگويند و کسانی که لينک وبلاگ قبلی او را دارند آن را اصلاح کنند. يکی دو عضو ديگر هم در راه ملکوت هستند که به محض اينکه مطلبی نوشتند، حضورشان را رسماً اعلام میکنم.
[روزنوشتها] | کلیدواژهها:
اين خستگیهای بیامان
به ميمنت و مبارکی (!) اسبابکشی به ظن قريب به يقين تمام شد، يعنی حالا تقريباً به طور کامل مستقر شدهايم و فقط مانده است کمی جمع و جور کردن خرده ريزه. فقط با وجود کمک بیدريغ مينا، يوسف و حامد، هم بانو و هم من به طرز وحشتناکی از کت و کول افتادهايم و تا يکی دو هفتهی ديگر تمام اعضا و جوارحمان درد میکند! بحمد الله تلفن و اينترنتمان را هم امروز وصل کردند و در اين گوشهی دور افتادهی خوش آب و هوای شمال غرب لندن، ديگر احساس نمیکنيم وسط ده پرتاب شدهايم! اينترنت اين خاصيتها را هم دارد ديگر. اين را هم ناگفته نگذارم که با اين اسبابکشی مرتکب دو خبط بزرگ شدم. يکی اينکه در حين تميزکاری به سرم زد مانيتور کامپيوتر را هم تميز کنم که با آبی که کاملاً به طرز دور از عقلی روی آن پاشيدم يک لکهی بزرگ وسط السیدی افتاده است که دارد يواش يواش خشک میشود. از همه بدتر اينکه همان آبهای اسپری کذايی را روی صفحه کليد ريختم برای نظافت که نتيجهاش سوختن و نابود شدن صفحه کليد بود. در نتيجه، ديشب حامد را تا صبح اينجا نگه داشتيم تا با صفحه کليدی قرضی، اين فاجعهی عالم بشريت را رفع و رجوع کند و امروز با بانو به کار خريد يک صفحه کليد نو و دو عدد اسپيکر توپ رفتيم و کلی پياده شديم!
هنوز فرصت نکردهام ببينم میتوان آن مشکل نظرهای ملکوت را درست کرد يا نه، اما آن هم قطعاً قابل حل است. باری اين کوتاه را نوشتم که خبر بازگشت (!) را بدهم (انگار از سفر حج برگشته باشيم!!) و اينکه ان شاء الله، ملکوت صاحب يکی دو مقيم ديگر خواهد شد در همين چند روز آينده. ملکوت، مملکتی است که دايماً رو به بسط و گسترش است (هر چند يکی بايد حداقل گوش اين ملکالشعرای متمرد را بکشد که هر روز به بهانهای از ادای رسوم آستانبوسی میگريزد!). باز بر میگرديم.
[روزنوشتها] | کلیدواژهها: