خدای تازه يا دين تازه؟
مدتی پيش يادداشت ابطحی را میخواندم دربارهی امام زمان و دين جديد که در آن گفته بود امام زمان دين جديدی نخواهد آورد بلکه همان دين رسول خدا را منتشر خواهد کرد. در همان يادداشت ابطحی به برداشتهای متفاوت از دين اشاره میکند و میگويد: «از زمان خود پيامبر تا کنون آن قدر دين خدا و برداشتهای گوناگون از آن به تناسب نياز قدرتمندان مورد دستبرد قرار گرفته و پيرايههای گوناگونی بر آن بستهاند و تفسيرهای ناروا از آن کردهاند و از آن استفادهی ابزاری نمودهاند که وقتی امام زمان اصل دين خدا را بیپيرايه و واقعی به مردم عرضه میکند، گمان همه بر آن خواهد بود که آن حضرت دين جديدی آورده است». اين يادداشت ابطحی، فارغ از ابعاد سياسیاش که نقد تلويحی حاکميت در ايران است، نکات ديگری دارد که مرا به فکر فرو برد.
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
وبلاگ: بچهی يتيم مدرنيته
يادداشت پيشين من و واکنشهای متفاوتی که در برابر آن ديدم و نظرهای پای نوشتههای متعدد ديگرم در همين وبلاگ، غالباً مرا به فکر فرو میبرد که آيا ما اصلاً وبلاگ را میشناسيم يا وبلاگ به قول حسين درخشان فيلی است در تاريکی که هر کسی هر جوری دلاش میخواهد تعريفاش میکند و بعد به ديگران حق هيچ مشی متفاوتی را نمیدهد؟
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
کامنتی برای خودم!
يادداشت صاحب سيبستان ملکوت را که صبح دربارهی محافظهکاری خواندم، تصميم گرفته بودم چيزی بنويسم تا دل خودم کمی خالی شود! ديروز دو سه باری تلفنی صحبت کرديم با هم تا مسألهی کامنتهای سيبستان حل شود و نتيجه اين شد که به يمن راهنمايیهايی رامين (که با اختلاف ساعت آمريکا و لندن خود معضلی بزرگ بود) توانستم مشکل سيبستان را حل کنم و غرغرهای نازک الملکوت را از سر خودم بردارم! قبل از اينکه از معنای «محافظهکاری» مورد نظر مهدی بنويسم، چند تا نکتهی مختصر دم دستی را برای تمام مترددين ملکوت دوباره مینويسم تا هم خودم يادم باشد و هم ملکوتيان و غير ملکوتيان دوباره به خاطر بياورند که مديريت فنی ملکوت کاری است که تماماً به عهدهی من است با تمام دردسرهای ريز و درشتاش که هميشه فقط بخش اندکی از آن را ملکوتيان میفهمند، آن هم تنها وقتی که برای وبلاگ خودشان احياناً مشکلی پيش میآيد. مديريت ملکوت انصافاً آدمی را میخواهد تمام وقت که برای اين کار زندگیاش را بگذارد. من که حسين درخشان نيستم که زندگیام همهاش وبلاگ باشد، کسی هم به من حقوق تمام وقت و حتی پاره وقت نمیدهد که اين ملکوت درندشت را بچرخانم. نتيجه اين میشود که هر چه میکنم فقط محصول عشق است و علاقه. اگر ملکوت را مثل بچهای که خودم قدم به قدم پرورده باشم نمیديدم، اينقدر احساس تعلق به آن نمیکردم که هر روز بخواهم جايیاش بهتر از قبل باشد. دليل ارتقاء دادن سيستم مووبل تايپ هم طبعاً همين دغدغه بود، به خاطر اينکه سيستم تازه، مطئمنتر است، باگ کمتر دارد، امنيتاش بالاتر است و راحتتر میشود با آن کار کرد. تمام اين کارها و مشکلات حاشيهای و ضمنی تغيير و پشتيبانی سايت کلی وقت میبرد و انرژی از آدم میگيرد. يک نويسندهی ملکوت که راحت اسم کاربری و رمز عبورش را در اختيار دارد و کارش فقط نوشتن است، ممکن است هيچ وقت مشکلات اين کار را درک نکند. در نتيجه، توقع آن يک عضو کمالی است بدون نقصان که کمی تا قسمتی از عهدهی کسی که مثل بقيهی آدمها دارد زندگی عادی میکند خارج است. اينها دغدغههای فنی و فيزيکی ملکوت است که خودم بيش از هر کسی ديگری به جزيياتاش آشنا هستم.
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
نگاه ماکزيمال: معلول انحطاط
امشب بعد از مقدمات مراسم اسبابکشی که همان انتقال آينه و قرآن به منزل جديد بود، به شيوهای انتحاری، درست در شب اسبابکشی، سر از مراسم سخنرانی دکتر سروش در کانون توحيد در آوردم، با تأخير البته. دليل غير رسمی بودن اين نوشته هم البته همين تأخير است و ماجراهای حاشيهای آن.
قبل از اينکه به محتويات سخنان سروش بپردازم، يک نکتهی جالب حاشيهای را هم بگويم که برای اهالی وبلاگ شايد جالبتر باشد. امشب حسين درخشان هم در ميان مستمعين بود! فقط جالب بود، همين. چيز خيلی عجيبی در آن نيست. نکتهاش فقط اين است که حسين درخشان (با تأکيد!) را در کانون توحيد ميان مستمعين سخنان دکتر سروش ببينی!
باری سخنرانی ادامهی همان بحث «ناکامی تاريخی مسلمين» بود که سعی میکنم نکات مهماش را از آنجايی که شنيدم نقل کنم. لب و خلاصهی سخنان سروش در اين مبحث اين بود که ناکامی تاريخی مسلمين، که میتوان آن را در يکی از ابعادش در نگاه حداکثری و ماکزيماليستی به دين ديد، معلول انحطاط تاريخی مسلمين است، نه علت آن. استدلال سروش مبتنی بر اين بود که شواهد تاريخی اين مدعا را ثابت نمیکند که دينداری و دينورزی و انديشهی دينی مانع تفکر و انديشمندی (بخوانيد روشنفکری) باشد. از جهتی، سخنان سروش پاسخی است صريح و مستقيم به مدعيات آرامش دوستدار. در حاشيه بگويم که به لطف عباس معروفی، «امتناع تفکر در فرهنگ دينی» دوستدار را دريافت کردهام و شاید در فرصتی نکاتی را دربارهی آن نوشتم. به هر حال، اگر از انگيزهها و دقدلیهای آرامش دوستدار نسبت به دين بگذريم، اين مدعای او از اين جهت تضعيف میشود که بنا بر شواهد تاريخی، دانشمندان و علمايی که کاری غير دينی میکردهاند، در عين التزام يا باور به دين، توانستهاند به آن آراء برسند. در يک کلام، برای کشفیات علمی يا دانشمند برجسته بودن، نيازی به حمله به دين يا رد و تضعيف آن نيست. اين يک نکته.
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
وبلاگنويسی پيامبری نيست
دربارهی آداب و احوال وبلاگنويسی تا به امروز بحثهای نظری زيادی شده است و کمابيش خطوط اصلی ماجرا روشن است. نويسندگان حلقهی ملکوت هم در مناسبتهای مختلف اشارههايی به اين بحث داشتهاند. وبلاگنويسی، فعاليتی است بیمرکز که در آن هيچ کس برای ديگران البته نه حجت است و نه تکليف میتواند تعيين کند. اما همين تعبير چندان مناقشهآميز است که هنوز آن بحث کشدار را تمام نکرده است. قول به بیمرکز بودن وبلاگ، گاهی اوقات، چه بسا در بسياری از اوقات، پهلو به پهلوی هرج و مرج و بی در و پيکر بودن میسايد. بسيارند که قايلاند به اعتبار وبلاگنويسی هر کس هر چه میخواهد میتواند بگويد و هر کاری خواست میتواند بکند.
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
اصلاحات در واتيکان
نخست اينکه در روز خاکسپاری پيشوای مسيحيان کاتوليک، چه بسا بهتر باشد از بيرون به شخصيت پاپ و خدمات او نگاه کنيم تا اينکه بخواهيم خطاها و تناقضات او را ببينيم. به اشارهی عزيزی، در اشپيگل، به اين مقالهی انتقاد آميز هانس کونگ، متأله کاتوليک سوييسی در تحليل خطاها و تناقضات پاپ ژان پل دوم بر خوردم. جدای از ياد نيک پاپ در گذشته، شايد جای آن باشد که نگاهی دقيقتر به رفتار کلی او بيندازيم. در ذيل، بخشهايی از مطلب کونگ را میآورم با تصرفاتی جزيی.< ?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
سياست در لباس ديانت
عنوان بالا فريبتان ندهد. نمیخواهم از قرائتهای خشک و جزمانديشانه از دین سخن بگويم و به نقد آميختگی دین و سياست بپردازم. تنها کسانی که دين را سياسی میکنند، آنهايی نيستند که به طور متعارف و معمول حتی مردم کوچه و بازار هم آنها را به اين صفت میشناسند. دست بر قضا کثيری از روشنفکران ما، حتی روشنفکران لاييک ما، حظ وافری از آميختن دين و سياست میبرند. پيشتر چندين بار نوشتهام که ما در فضايی زندگی میکنيم که عمدتاً مردم، حتی شماری از روشنفکران از پرداختن به اصل مسأله پرهيز میکنند و با پاک کردن صورت مسأله راهحلی را میجويند که سر راستترين و در دسترسترين راهحل است. به زعم من واقعيات جهان، از چيز ديگری حکايت میکنند.
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
باز هم افلاطون و علوم تجربی
گويا بحثی که دکتر سروش در انداخته است نتايج مبارکی دارد و بحثها را دامن زده است. صاحب سيبستان بر يادداشت اخير من نکاتی را نوشته است که بحث فراختری میطلبد. تلاش میکنم به نکاتی که در سيبستان آورده است و مخصوصاً نکاتی که در ذيل مطلب پيشين من نوشته است نکاتی را بيفزايم تا هم رفع ابهام شود و هم موضع فکری من روشن شود. اميدوارم جملاتی که مینويسم که گاه تند و بیطاقت میشوند، مايهی رنجش خاطر نازک نويسندهی سيبستان نشود. نقد من صرفاً علمی است و بس (در حد وسع و دانشام). لذا در پاسخ هم تنها استدلال روشن و دقيق میطلبم.
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
قفل اسطورهی ارسطو و نگاه تجربی
در سخنرانی دکتر سروش در کانون توحيد، که به زعم من انسجام و يکپارچگی جلسات پيشين را نداشت، نکتهی بسيار مهمی مطرح شد هر چند به تفصيل در باب آن سخن رانده نشد. اين نکته همانا قدر يافتن علوم تجربی (به تعبير دکتر سروش) در روزگار مدرن است که گويی به شاخصهای برای دوران مدرن بدل شده است.
[نقد و نظر] | کلیدواژهها:
تاريخ ناکامی مسلمين؟
امشب (حال ديگر ديشب) شنوندهی بخش ششم سخنرانی دکتر سروش با عنوان «ناکامی تاريخی مسلمين؟» بوديم. دربارهی این سخنرانی حرف زياد دارم که میگذارم برای فرصت فراغتی که خستگی در تن و پريشانی در جانام نباشد. اما عجالتاً چند نکته را بسيار به اجمال بگويم تا بعد.
[نقد و نظر] | کلیدواژهها: